حقوقدان بین‌الملل با بیان اینکه در شرایط ویژه‌ کنونی باید نوعی اعتماد به دستگاه سیاست خارجی وجود داشته باشد؛ گفت: این کار صرفاً وظیفه‌ یک دولت نیست؛ حقیقت آن است که مواضع کنونی، مواضع کل نظام و کل کشور است.

به گزارش اکوایران، «رضا نصری» حقوقدان بین‌الملل، در نشست «حقوق هسته‌ای در دوران صلح، جنگ و پساجنگ» با اشاره به اینکه ما در داخل کشور، به‌ویژه در شرایط بسیار خاص کنونی، نیازمند نوعی انضباط در بیان مواضع کشور هستیم، گفت: اکنون وضعیت به‌گونه‌ای است که از هر تریبون و گاهی حتی از هر رسانه‌ای سخنی مطرح می‌شود که می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار گیرد.

متن کامل سخنان رضا نصری به شرح زیر است:

به عنوان نمونه، یک روزنامه مقاله‌ای منتشر می‌کند و در آن، موضعی علیه کشوری می‌گیرد یا تهدیدی مطرح می‌کند؛ همان موضع بلافاصله از سوی لابی‌های اسرائیل در واشنگتن یا رسانه‌های وابسته به آن‌ها برجسته می‌شود و همین مسئله برای ما هزینه‌ساز است. البته بحث این نیست که کسی نظر مخالف ندهد یا انتقاد نکند، اما در شرایط ویژه‌ کنونی باید نوعی اعتماد به دستگاه سیاست خارجی وجود داشته باشد؛ نهادی که روایت رسمی کشور را ارائه می‌دهد و لازم است همه از همان روایت دفاع کنند. این کار صرفاً وظیفه‌ یک دولت نیست؛ حقیقت آن است که مواضع کنونی، مواضع کل نظام و کل کشور است.

باید این درک در میان همه شکل بگیرد که ما در هر حال همگی در یک کشتی نشسته‌ایم. بنابراین، مباحث جناحی و سیاسی را ــ دست‌کم تا عبور از این گردنه حساس ــ باید کنار بگذاریم تا ان‌شاءالله هرچه زودتر از این مرحله گذر کنیماجازه دهید مثالی بزنم؛ موضع ما در قبال مکانیزم اسنپ‌بک در شورای امنیت این است که در هر حال، اسنپ‌بک از نظر حقوقی غیرقانونی بوده است؛ هم از لحاظ روند و رویه‌ی حقوقی دچار اشکال بوده و هم از نظر سایر مبانی حقوق بین‌الملل وجاهتی ندارد. این همان موضعی است که روسیه حتی با قدرت بیشتری از آن دفاع می‌کند و چین نیز در شورای امنیت همین دیدگاه را دارد

در مجلس گاهی صحبت‌هایی مطرح می‌شود؛ مثلاً گفته می‌شود آقای فلانی که باعث فعال شدن اسنپ‌بک شده باید محاکمه شود، یا دیگری باید سکه‌ها را پس بدهد. چنین فضاسازی‌هایی در واقع به‌نوعی تا یید ضمنی این ادعاست که اسنپ‌بک فعال شده؛ در حالی‌که اگر موضع رسمی کشور ما بر پایه دیدگاه حقوقی و قانونی خودمان و نیز با توجه به مواضع دو متحد مهم ایران در شورای امنیت این است که اسنپ‌بک از اساس غیرقانونی و فاقد وجاهت حقوقی است، پس لازم است همه از این موضع واحد حمایت کنند.

این حمایت صرفاً از عهده دولت برنمی‌آید. دانشگاهیان، رسانه‌ها و فعالان فضای مجازی نیز باید در این زمینه کمک کنند. ما در شرایطی هستیم که نمی‌خواهم آن را جنگی بنامم، اما بی‌تردید در آستانه‌ی یک بحران قرار داریم، و این بحران باید با هم‌افزایی ملی مهار شود.

این، کار یک دولت نیست؛ کاری ملی است که همه‌ ارکان جامعه مدنی و متخصصان باید در آن سهیم باشند. باید این درک در میان همه شکل بگیرد که ما در هر حال همگی در یک کشتی نشسته‌ایم. بنابراین، مباحث جناحی و سیاسی را ــ دست‌کم تا عبور از این گردنه حساس ــ باید کنار بگذاریم تا ان‌شاءالله هرچه زودتر از این مرحله گذر کنیم و سپس، دوباره به بحث‌ها و رقابت‌های سیاسی معمول خود بازگردیم.

نوعی بی‌اعتمادی به مفهوم و کارکرد حقوق بین‌الملل وجود دارد

در ارتباط با موضوع این جلسه، اجازه دهید از یک تجربه شخصی خودم آغاز کنم. من همیشه، چه در زمانی که می‌نویسم و چه هنگام مصاحبه، چه در ارتباطات خصوصی و چه در پیام‌هایی که دریافت می‌کنم، با این پرسش یا نقد مواجه می‌شوم که: «شما اصلاً انگار پرت از واقعیت هستید؛ حقوق بین‌الملل دیگر چیست؟ الان دنیا قانون جنگل است، قدرت حرف اول را می‌زند، حقوق بین‌الملل دیگر موضوعیتی ندارد.»

این نگاه، در میان بسیاری از افراد وجود دارد؛ نوعی بی‌اعتمادی به مفهوم و کارکرد حقوق بین‌الملل وجود دارد. گمان می‌کنند حقوق بین‌الملل چیزی است که شاید زمانی تأثیری داشته، اما حالا از میان رفته است. به نظر من، این نوع نگرش تا حدی برگرفته از تجربه ما در حقوق داخلی است؛ چون تنها نظام حقوقی‌ای که عملاً با آن سروکار داریم، همان نظام حقوق داخلی است.

در حقوق داخلی، روند آشناست؛ شما نقض قانون را می‌بینید، شکایتی تنظیم می‌کنید، پرونده‌ای تشکیل می‌شود، به دادگاه می‌روید، قاضی حکم صادر می‌کند و در نهایت، آن حکم به اجرا گذاشته می‌شود. بسیاری از ما با همین ذهنیت به حقوق بین‌الملل نگاه می‌کنیم.

من این نوع نگاه را «نگاه پرونده‌ای به حقوق بین‌الملل» می‌نامم؛ یعنی تصور می‌کنیم حقوق بین‌الملل یعنی فهرست کردن موارد نقض، تنظیم یک پرونده، ارجاع آن به دادگاه لاهه و گرفتن حکمی که از طریق آن بتوان منافع ملی را تأمین کرد. در حالی‌که ماهیت حقوق بین‌الملل و کارکرد آن در عرصه واقعی، بسیار پیچیده‌تر و متفاوت‌تر از این تصویر ساده و «دادگاهی» است

یکی از مهم‌ترین کارکردهای حقوق بین‌الملل، روایت‌سازی است

پیش از آن‌که وارد مباحث مرتبط‌تر با ایران، رژیم اسرائیل و حمله‌ اخیر شوم، مایلم اندکی به این پرسش و نوع نگاه بپردازم که اساساً حقوق بین‌الملل چه کارکردهایی دارد و چرا هنوز باید آن را جدی گرفت.

یکی از مهم‌ترین کارکردهای حقوق بین‌الملل، کارکرد روایت‌سازی آن است. روایتی در عرصه جهانی می‌تواند پایدار و قابل‌انتشار باشد که از نوعی مشروعیت برخوردار باشد. روایت، الزاماً همان واقعیت نیست؛ گاه از واقعیت الهام می‌گیرد، اما اگر بر مبانی حقوق بین‌الملل یا اصول پذیرفته‌شده استوار باشد، می‌تواند قوی‌تر، نافذتر و ماندگارتر شود.

یکی از مهم‌ترین کارکردهای حقوق بین‌الملل، کارکرد روایت‌سازی آن است. روایتی در عرصه جهانی می‌تواند پایدار و قابل‌انتشار باشد که از نوعی مشروعیت برخوردار باشد. روایت، الزاماً همان واقعیت نیست؛ گاه از واقعیت الهام می‌گیرد، اما اگر بر مبانی حقوق بین‌الملل یا اصول پذیرفته‌شده استوار باشد، می‌تواند قوی‌تر، نافذتر و ماندگارتر شوددر این میان، یک تصور رایج وجود دارد که کشورهای قدرتمند، چون از نیروی مادی و نظامی برخوردارند، نیازی به توسل به حقوق بین‌الملل ندارند. اما در واقعیت، قدرت‌های بزرگ نیز دقیقاً از همین ابزار برای مشروعیت‌سازی استفاده می‌کنند. آن‌ها حتی اگر در عمل برخلاف قانون رفتار کنند، در سطح روایت‌سازی تلاش می‌کنند اقدامات خود را «قانونی»، «مشروع» یا «مطابق اصول بین‌المللی» جلوه دهند.

برای نمونه، اتحادیه‌ اروپا را می‌توان یکی از مصادیق بارز این الگوی روایت‌سازی دانست. شکل‌گیری اتحادیه اروپا بر پایه‌ مجموعه‌ای از اصول حقوقی و هنجاری بوده است؛ اصولی چون حقوق بشر، دموکراسی، برابری، و تجارت آزاد. این‌ها همگی ریشه در منشورها و اسناد حقوقی دارند. حتی در عصر کنونی نیز، قدرت‌افکنی یا projection قدرت اتحادیه اروپا، بر همین پایه استوار است. از همین‌روست که از آن به‌عنوان «قدرت هنجاری» (Normative Power) یاد می‌شود؛ قدرتی که نه از طریق زور، بلکه از راه ایجاد، ترویج و تثبیت هنجارها و قواعد حقوقی و اخلاقی در نظام بین‌الملل اعمال می‌شود.

اروپا از طریق روایت‌سازی اعمال قدرت می‌کند

اتحادیه‌ اروپا در تاسیس و شکل‌گیری بسیاری از نهادهای بین‌المللی نقش قابل‌توجهی داشته است؛ از جمله دادگاه کیفری بین‌المللی (ICC)، دادگاه حقوق بشر اروپا و سازمان تجارت جهانی (WTO). حتی در مسائل محیط‌زیستی نیز که طرف مقابلِ شما اتحادیه‌ اروپا است، معمولاً این نهادها و نهادهای وابسته به آن، کشورها را مورد پرسش قرار می‌دهند که در حوزه‌ حقوق بشر این کار را کردید، در حوزه‌ محیط‌زیست فلان اقدام را انجام دادید.

از این طریق، اتحادیه‌ اروپا از طریق روایت‌سازی حقوقی و نیز اعمال قدرت و نفوذ، در سطح بین‌المللی اثرگذاری می‌کند. البته باید توجه داشت که پس از رخدادهای مربوط به غزه و مواضعی که از طرف اتحادیه مطرح شد، مواضعی که برخی آن را نامناسب دانستند، تا حدی اعتبار  اروپا تضعیف شده است، هرچند نه به‌طور کامل.

یکی دیگر از کارکردهای حقوق بین‌الملل، نقش آن در مشروعیت‌زدایی و مشروعیت‌سازی است؛ به این معنا که می‌توانیم از طریق حقوق بین‌الملل اقدامات خود را مشروط و مشروع جلوه دهیم و هم‌زمان اقدامات طرف مقابل را نامشروع معرفی کنیم. این نکته یکی از ظرفیت‌های مهم حقوق بین‌الملل است که می‌تواند در ساحت‌های سیاست و دیپلماسی کاربردی شود.

علاوه بر آن، نقش رسانه و فضای تبلیغاتی در تقویت یا تضعیف این ظرفیت حقوقی بسیار مؤثر است؛ زیرا تلاش فکری و رسانه‌ای پشت هر روایت سبب می‌شود که آن روایت در عرصه‌ی بین‌المللی نفوذ کند. در واقع، تا کنون، و به‌ویژه با توجه به تحولات اخیر می‌توان گفت عملکردها و مؤلفه‌های مؤثر در این حوزه تغییر کرده است؛ یعنی وضعیت پیش از جنگ و پس از آن واقعاً متفاوت شده است.

نتوانستیم این واقعیت را به اندازه کافی برجسته کنیم که کشورهایی که ما را ناقض برجام می‌خوانند، خود ناقض این اسناد بوده‌اند

‌قدرتی مانند ایالات متحده نیز، زمانی که قصد حمله به عراق را داشت، تلاش کرد آن اقدام را قانونی و مشروع جلوه دهد. در حالی‌که هیچ قطعنامه‌ای از شورای امنیت برای حمله به عراق صادر نشده بود و کشورهایی مانند فرانسه با آن مخالفت کرده بودند، آمریکا و بریتانیا با بهره‌گیری از ابزار حقوقی کوشیدند برای اقدام خود روایت حقوقی مشروعیت‌بخش بسازند.

در آن زمان، آن‌ها حقوقدانی برجسته به نام کریستوفر گرینوود را به کار گرفتند. او یادداشتی حقوقی بسیار خلاقانه تنظیم کرد و در آن استدلال نمود که نیازی به صدور قطعنامه جدیدی از سوی شورای امنیت نیست؛ بلکه بر اساس همان قطعنامه‌هایی که در جریان جنگ اول خلیج فارس تصویب شده بود، آمریکا و ائتلافش می‌توانند مجدداً علیه عراق اقدام نظامی انجام دهند. این استدلال بعدها به روایتی رسمی و رسانه‌ای تبدیل شد تا اقدام نظامی آمریکا، ظاهراً در چارچوب حقوق بین‌الملل توجیه شود.

یکی دیگر از کارکردهای حقوق بین‌الملل، نقش آن در مشروعیت‌زدایی و مشروعیت‌سازی است؛ به این معنا که می‌توانیم از طریق حقوق بین‌الملل اقدامات خود را مشروط و مشروع جلوه دهیم و هم‌زمان اقدامات طرف مقابل را نامشروع معرفی کنیم.روسیه نیز از همین الگو استفاده کرده است. در سال ۲۰۱۴، زمانی که به کریمه حمله کرد، برای مشروعیت‌بخشی به آن اقدام، به حق تعیین سرنوشت جمعیت روس‌زبان منطقه استناد نمود. علاوه بر آن، تلاش کرد با تغییر نام اقدام خود تا واژه‌هایی مانند «تهاجم» یا «حمله نظامی» به کار نرود و سپس برگزاری یک رفراندوم محلی، آن را به شکلی «قانونی و داوطلبانه» جلوه دهد.

اما در مقابل، ما در حوزه‌ی مشروعیت‌زدایی نیز با چنین روایت‌سازی‌هایی روبه‌رو بوده‌ایم. در پرونده‌ هسته‌ای ایران، تلاش گسترده‌ای صورت گرفت تا اقدامات ایران را نقض معاهده NPT نشان دهند؛ در حالی‌که بسیاری از همان کشورهایی که ایران را متهم می‌کردند، خود ناقض NPT هستند.

یکی از اصول اساسی این معاهده، خلع سلاح تدریجی کشورهای دارای سلاح هسته‌ای و مذاکره برای کاهش زرادخانه‌ها است. اما نه‌تنها چنین مذاکراتی به نتیجه نرسید، بلکه این کشورها نسل‌های جدیدی از سلاح‌های هسته‌ای را نیز تولید کردند.

ما در عرصه‌بین‌المللی، متأسفانه نتوانستیم این واقعیت را به اندازه کافی برجسته کنیم که همان کشورهایی که امروز ما را ناقض برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ می‌خوانند، خود نه‌تنها ناقض این اسناد، بلکه ناقض اصول بنیادین NPT نیز بوده‌اند

خیلی جالب است که چند جزیره از جزایر ماکرونزی و چند جزیره کوچک، چند سال پیش این مسئله را به دادگاه لاهه بردند و از چند کشور شکایت کردند؛ کشورهایی که صلاحیت شکایت از آن‌ها وجود داشت.

آنها شکایت بسیار جالبی کردند و استدلال‌های بسیار جالبی مطرح نمودند که چرا این کشورها خودشان ناقض NPT هستند. ما خیلی باید این موضوع را برجسته می‌کردیم. حتی اگر دولت هم نمی‌توانست این کار را بکند، ما می‌توانستیم انجام دهیم؛ یعنی جامعه مدنی، رسانه‌ها، اندیشمندان و دانشگاهیان این کار را انجام دهند.

یک بحث دیگر و یک کارکرد دیگر هم که وجود دارد، همان بحث لاهه و بحث جنگ حقوقی است؛ یعنی همان ارجاع به بعضی از نهادهای بین‌المللی.

یک مثال برایتان بزنم: آقای احمدی‌نژاد که به نیویورک آمده بودند، آن بحث محو اسرائیل را که مطرح کرده بودند، یکی  از اساتید حقوق دانشگاه هاروارد سریع علیه ایشان یک پرونده در دادگاه فدرال آمریکا تشکیل داد برای ترغیب به نسل‌کشی.

حالا، این پرونده احتمالاً جایی نمی‌رود، اما صرف طرح این موضوع و طرح این دعوا باعث شد که سال‌ها پیرامون آن تبلیغ کنند که احمدی‌نژاد به دنبال نسل‌کشی و کشتن یهودیان است. خوب، ببینید یک موضع حساب‌نشده چطور از آن در خارج از کشور بهره‌برداری شد.

حالا، در مورد این جنگ حقوقی، یک مثال خیلی متاخره کاری است که آفریقای جنوبی با اسرائیل انجام داد. یعنی به نظر من، بلایی که آفریقای جنوبی سر اسرائیل آورد، شاید کمتر کشوری آورده باشد.

حقوق بین‌الملل، توانایی ایجاد فشار عملی و مشروعیت‌زدایی از اقدامات غیرقانونی را دارد

تمام روایت تاسیس اسرائیل بر پایه‌ مظلوم‌نمایی و در عین حال القای نوعی شکست‌ناپذیری شکل گرفته بود، اما اکنون این روایت در سطح بین‌المللی زیر سوال رفته است. به‌عنوان نمونه، موضوعاتی که در رسانه‌ها مطرح می‌شد و اسرائیل را متهم به نسل‌کشی و جنایت جنگی می‌کرد، توسط آفریقای جنوبی به بالاترین مرجع قضایی سازمان ملل ارجاع شد و در نهایت به یک سند بین‌المللی تبدیل گردید. پیرامون این سند صدها و هزاران مقاله منتشر شد و ضربه آن بر اسرائیل به گونه‌ای بود که کمتر کشوری توانسته چنین ضربه‌ای بزند.

حقوق بین‌الملل و نهادهای قضایی، توانایی ایجاد فشار عملی و مشروعیت‌زدایی از اقدامات غیرقانونی را دارند و حتی کشورهایی که به نظر شکست‌ناپذیر می‌آیند، نمی‌توانند به‌طور کامل از آن مصون بمانند.نمونه‌ دیگر، پرونده‌ تعقیب کیفری آقای نتانیاهو در چارچوب آی‌سی‌سی است. برخی معتقد بودند این اقدام بی‌فایده است و پیگیری نمی‌شود، اما اتفاقاً این پرونده باعث شد که وی در سفری به نیویورک مسیر پروازی خود را از روی دریا تغییر دهد، زیرا هواپیماهای معمول کشورها اجازه عبور از مسیر عادی را نداشتند. این نمونه نشان می‌دهد که اقدامات حقوق بین‌الملل و نهادهای قضایی، حتی اگر ظاهراً محدود به روندهای رسمی باشد، اثرات واقعی و ملموسی بر رفتار کشورها دارد.

علاوه بر این، برخی چهره‌های شناخته‌شده‌ بین‌المللی که سابقا در توجیه جنایات بین‌المللی نقش داشتند، اکنون به دلیل همان سوابق، از موقعیت‌های قبلی خود کنار گذاشته شده‌اند. برای مثال، جان هو، یکی از نظریه‌پردازان دولت بوش که شکنجه را توجیه می‌کرد، به دلیل نقش خود در حمایت از جنایات بین‌المللی، از آمریکا نمی‌تواند خارج شود.

این نمونه‌ها نشان می‌دهد که حقوق بین‌الملل و نهادهای قضایی، توانایی ایجاد فشار عملی و مشروعیت‌زدایی از اقدامات غیرقانونی را دارند و حتی کشورهایی که به نظر شکست‌ناپذیر می‌آیند، نمی‌توانند به‌طور کامل از آن مصون بمانند.

اسرائیل در افکار عمومی بین‌المللی، بسیار منفور شده است

وقتی ما درباره‌ حقوق بین‌الملل صحبت می‌کنیم، به این معنا نیست که ساده‌لوحانه فکر می‌کنیم و قدرت را نادیده می‌گیریم. بله، قدرت در جهان اهمیت بسیاری دارد و تعیین‌کننده است، اما این موضوع نباید باعث شود که اهمیت مسایل حقوقی و روایی را نادیده بگیریم.

اگر بخواهیم مثال اسرائیل را بررسی کنیم، با موجودیتی مواجه هستیم که هم در سطح بین‌المللی متهم به نسل‌کشی شده، هم نخست‌وزیر آن تحت تعقیب کیفری در عالی‌ترین مرجع قضایی جهان قرار دارد و هم در افکار عمومی بین‌المللی، بسیار منفور شده است. میزان محبوبیت اسرائیل در برخی کشورها، از جمله آمریکا و اروپا، پیش‌تر بسیار بالاتر بود، اما اکنون شاهد تغییرات قابل توجهی هستیم. به عنوان نمونه، دیروز حدود دو میلیون نفر در ایتالیا علیه سیاست‌های اسرائیل تظاهرات کردند؛ رخدادی که برای یک کشور دیگر کم‌نظیر است.

اگر نتوانیم در برابر چنین موجودیتی در حوزه‌ روایی و حقوقی موضع خود را به‌درستی مطرح کنیم، در واقع کوتاهی کرده‌ایم. این کم‌کاری محدود به دولت نیست؛ بلکه موضوعی ملی است. به عنوان ملتی که تحت تهدید و تجاوز قرار گرفته‌ایم، اگر اندیشمندان، رسانه‌ها و نهادهای علمی ما نتوانند به‌درستی با این چالش مواجه شوند، واقعاً در انجام وظیفه کوتاهی کرده‌ایم.

اسرائیل یک متجاوز سریالی است 

اسرائیل به خاک ما تجاوز کرد، اما همچنین به لبنان حمله کرد، به سوریه حمله کرد و به یمن حمله کرد. من چند وقت پیش مصاحبه داشتم با یکی از رسانه‌های خارجی. من گفتم یک متجاوز پاتولوژیک، یک متجاوز سریالی است.  خیلی از کشورها یک بار یا به صورت موردی حاکمیت کشور دیگری را نقض می‌کنند، اما این رژیمی است که این کار را به صورت سیستماتیک انجام می‌دهد، در قالب یک سیاست کلان انجام می‌دهد این کار را و نه به صورت موردی. ما هم یکی از قربانیان همین سیاست بودیم.

آن بحثی که آقای رئیس‌جمهور در سازمان ملل کردند که دو پروژه وجود دارد، دو کلان‌پروژه در سطح منطقه. یکی کلان‌پروژه اسرائیل بزرگ که منظورش این است که ما برویم خاک کشورهای دیگر را بگیریم، به حاکمیت‌شان تجاوز کنیم. برای رسیدن به این پروژه باید نسل‌کشی کنیم، باید پاکسازی قومی کنیم، باید کشورهای دیگر را الحاق کنیم به سرزمین‌مان.  

اسرائیل به خاک ما تجاوز کرد، اما همچنین به لبنان، سوریه و به یمن حمله کرد. اسرائیل یک متجاوز پاتولوژیک، یک متجاوز سریالی است.  خیلی از کشورها یک بار یا به صورت موردی حاکمیت کشور دیگری را نقض می‌کنند، اما این رژیمی است که این کار را به صورت سیستماتیک انجام می‌دهدیک پروژه هم پروژه‌ای  است که ما داریم مبنی بر منطقه قوی، پروژه‌ای که هژمون نمی‌خواهد، یک پروژه که در هر حال مبتنی بر توسعه جمعی است. ما این دو روایت را می‌توانیم خیلی کنار هم بگذاریم.

یک بحث دیگری که در مورد اسرائیل خیلی مهم است و این می‌بایست به نظر من دانشگاه‌های ما خیلی روی این بیشتر کار می‌کردند، بحث کشتن دانشمندان ماست. حالا دانشمند هسته‌ای هم می‌گویند که آن کلمه هسته‌ای یک مقدار حساسیت ایجاد کند. ما می‌گوییم دانشگاهیان ما را کشتند حتی در یک مورد یک دانشجو را کشتند.  

در حقوق بین‌الملل شما شهروند غیرنظامی و نظامی دارید. کشتن شهروند، غیرقانونی است، مگر در شرایط خیلی خاصی که به صورت فعالانه در منازعات مسلحانه شرکت کرده باشد.  

اسرائیلی‌ها یک جوری این را قاب‌بندی کردند که یک نفر به صرف دانش یا تخصصی که دارد، هدف مشروع نظامی است. یعنی شما اگر فیزیک خوانده باشید، از این به بعد می‌توانید هدف مشروع نظامی کشور باشید و به شما پهپاد بزند. در طول این جنگ  ۱۶-۱۷ نفر از دانشمندان ما را کشتند اما  ما هیچ واکنشی حتی حمایت صنفی نتوانستیم از دانشگاه جلب کنیم.

موضوع ترور دانشمندان‌ باید در سطح بین‌المللی پیگیری و حساس‌سازی شود

ایجاد حساسیت در مورد این موضوعات را نباید دست‌کم گرفت و نباید از کنار آن گذشت. مسئله‌ «دانشمند کشته» صرفاً یک فرد کشته‌شده نیست؛ او سال‌ها تلاش کرده، سپس استاد شده و نسلی را تربیت کرده است. این اقدام، علاوه بر خود آن دانشمند، خانواده و جامعه‌ علمی او را نیز هدف قرار داده است؛ حتی همسایه‌ها و نزدیکانشان نیز مورد حمله قرار گرفته‌اند. اگر صرفاً از کنار این پرونده بگذریم و چند پوستر چاپ کنیم، فایده‌ای ندارد؛ لازم است این مسئله در سطح بین‌المللی پیگیری و حساس‌سازی شود.

 لازم نیست حتماً دولت پیگیرِ این اقدام باشد؛ دانشگاه‌ها و نهادهای علمی ما باید پیش‌قدم شوند و این موضوع را پیگیری کنند.

بحث حمله به تاسیسات تحت پادمان اخیراً مورد توجه قرار گرفته است. وزارت امور خارجه پیش‌نویسی تهیه کرده بود که به سادگی در متنش تأکید می‌کرد به تاسیسات هسته‌ای تحت پادمان حمله نشود؛ زیرا بر اساس مصوبات آژانس و نیز قطعنامه‌ی ۱۴۸۷ شورای امنیت، چنین کاری غیرقانونی است و نباید انجام شود.

اما این بیانیه به تصویب نرسید؛ آمریکایی‌ها با تهدید و ارعاب برخی کشورها مانع از تصویب آن شدند. در مجمع، این اسم، جنرال سازمان انرژی اتمی، هم این‌گونه بحث‌ها مطرح می‌شود، ولی ضرورت دارد این موضوع‌ها برجسته شود؛ زیرا حمله به تاسیسات پیامدهای زیست‌محیطی قابل‌توجهی دارد.

ما می‌توانیم با به‌کارگیری واژگان و روایت‌سازی درست، فضا را در محکمه‌ افکار عمومی و عرصه‌ بین‌الملل تغییر دهیم؛ و لازم نیست صرفاً روی مباحث حقوقی محض ایست کنیم، باید از ابزارهای زبانی و روایی نیز به‌طور هوشمندانه استفاده کنیم.برای نمونه‌ای از اهمیت واژه‌سازی و اثرگذاری زبانی در عرصه‌ی بین‌الملل، پیش‌تر آقای دکتر ظریف، به جای واژه‌ی «تحریم» از عبارت «تروریسم اقتصادی» استفاده کردند. چرا که «تحریم» به‌طور سنتی به‌عنوان نوعی «مجازات» حقوقی ترجمه می‌شود؛ مجازاتی که فرایند حقوقی را طی کرده و نهاد یا مرجعی بر اساس نقضی، مجازات را اعمال می‌کند. در حالی که تحریم‌های اقتصادی، عملاً عملکردی مشابه تروریسم دارند، فشار بر شهروندان بی‌گناه، محروم کردن آنان از دارو، درمان، غذا و معیشت با هدف تغییر رفتار دولت.

بنابراین استفاده از اصطلاح «تروریسم اقتصادی» موجب روشنگری و تغییر روایت شد؛ آقای دکتر ظریف این اصطلاح را در کنفرانس جنبش عدم تعهد مطرح کردند و حتی دولت چین نیز گه‌گاه از عبارت «economic terrorism» استفاده کرده است.

طبیعی است که در مواجهه‌ صرفاً حقوقی، برخی خواهند گفت «تروریسم دولتی معنا ندارد، تروریسم مختص گروه‌های غیر دولتی است»؛ اما لازم نیست همه‌ مفاهیمی که ما تولید می‌کنیم فوراً «محکمه‌پسند» باشند؛ آنچه اهمیت دارد پسندِ محافل عمومی و تأثیرگذاری در افکار عمومی است. اگر ما این مفاهیم را مطرح کنیم و بگوییم «این عمل، تروریسم اقتصادی است»، طرف مقابل ممکن است به‌صورت فنی حقوقی پاسخ دهد «نه، دولتی تروریست نیستم»؛ ولی واقعیت عمل آن‌ها، از جمله قرار دادن یگان‌های نظامی ما در فهرست‌های تروریستی، نشان می‌دهد که آن‌ها در عمل خیلی به تعارفات حقوقی متکی نیستند.

به‌طور خلاصه، ما می‌توانیم با به‌کارگیری واژگان و روایت‌سازی درست، فضا را در محکمه‌ افکار عمومی و عرصه‌ بین‌الملل تغییر دهیم؛ و لازم نیست صرفاً روی مباحث حقوقی محض ایست کنیم، باید از ابزارهای زبانی و روایی نیز به‌طور هوشمندانه استفاده کنیم.

به گزارش ایرنا، نشست «حقوق هسته‌ای در دوران صلح، جنگ و پساجنگ» صبح امروز با حضور «رضا نصری» حقوقدان بین‌الملل و «ساسان کریمی» عضو هیات علمی دانشگاه تهران برگزار شد