به گزارش اکوایران، در طول دو جنگ جهانی، از یالتا تا برلین شرقی و بالکان، حضور همزمان رهبران آمریکایی و بریتانیایی نمادی از نظم قابل پیشبینی در روابط بینالملل بود؛ نظمی که هرچند بر پایه منافع خودخواهانه بنا شده بود، اما بهعنوان دموکراسیهای متکی بر حاکمیت قانون، قدرت جمعی و اراده آهنین این دو در بزنگاههایی که کشورها در قحطی گرفتار بودن، آزادی در خطر بود یا آشوب جان انسانها را میگرفت، مورد استقبال قرار میگرفت.
اکنون اما دیگر چنین نیست. دونالد ترامپ روز چهارشنبه برای دومین سفر رسمی خود وارد بریتانیا شد؛ در شرایطی که کنترل امور جهانی از دست او و حتی بیش از آن از دست نخستوزیر بریتانیا - یا حتی پادشاه - خارج است. بعید است شکوه و تشریفات دیپلماتیک قدیم بتواند جهانی را که از بحرانی به بحرانی دیگر میغلتد آرام کند.
جهان بدون سکاندار
به نوشته واشنگتن پست، از خاورمیانه تا خیابانهای واشنگتن، از استپهای اوکراین تا دشتهای سودان، سفر ترامپ در بستری از تفرقه، بینظمی و آشوب جهانی در جریان است؛ وضعیتی که نه آیینهای تشریفاتی میتواند آن را بپوشاند و نه اتحادهای تاریخی تاکنون توانستهاند برای آن راهحل بیابند. جنگهای تجاری، جنگهای واقعی، عقبگرد دموکراسی و اختلالات تکنولوژیک. برخی از این آتشها را خود ترامپ برافروخته و برخی دیگر را ظاهراً توان یا تمایل خاموش کردنش را ندارد.
نانسی کوهن، تاریخپژوه رهبری در دانشکده کسبوکار هاروارد میگوید: «فکر نمیکنم مردم در خانه نشسته باشند و بگویند خدا را شکر که این دو رهبر همدیگر را میبینند، حالا همه چیز درست میشود. اکثر مردم وقتی این رهبران را میبینند نمیگویند اینها کسانی هستند که سکان کشتی جهان را در دست دارند و برای خیر عمومی میکوشند.»
با وجود وعده ترامپ که گفته بود یکی از بدترین بحرانهای فعلی جهان را در یک روز حل خواهد کرد، روسیه همچنان اوکراین را درهم میکوبد. پس از نشست پر سر و صدای اما بیحاصل ماه گذشته در آلاسکا، مسکو حملات خود را تشدید کرده و پرواز پهپادها را به لهستان و رومانی گسترش داده است.
کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا که قرار است ترامپ را در اقامتگاه ییلاقی خود در «چکرز» ملاقات کند، ائتلافی از کشورهای اروپایی را در حمایت از اوکراین هدایت میکند؛ ائتلافی که در هفتههای اخیر بیش از مقابله با کرملین، نگران حفظ حمایت ترامپ بوده است.

حمله اسرائیل به قطر
در غزه، جنگ اسرائیل همچنان شعلهور است؛ در برخی مناطق قحطی اعلام شده و ارتش اسرائیل حملات به شهر غزه را از سر گرفته است. در حالیکه تلاشهای ترامپ برای میانجیگری آتشبس پیوسته متوقف و دوباره آغاز میشود، بنیامین نتانیاهو رهبران حماس را در قطر - متحد آمریکا و میزبان مذاکرات - هدف قرار داد و ظاهراً تنها پس از آغاز حمله، کاخ سفید را مطلع کرد.
این حمله به دوحه کمتر از سه ماه پس از حمله به ایران توسط اسرائیل صورت گرفت؛ اقدامی که تلاشهای ترامپ برای احیای توافق هستهای جدید را از مسیر خارج کرد. رهبران عرب روز دوشنبه هشدار دادند اقدام اسرائیل در قطر روند عادیسازی روابط در چارچوب «توافقهای ابراهیم» - میراث دیپلماتیک دوره نخست ترامپ - را به خطر میاندازد. ترامپ اکنون بهجای پایان دادن به بحران، با فروپاشی مهمترین دستاورد سیاست خارجی خود مواجه است.
آشوب فراآتلانتیکی
نهادهایی که زمانی ضامن ثبات بودند - اتحادهای بینالمللی، توافقهای چندجانبه و ارزشهای مشترک دموکراتیک - اکنون زیر فشار همان رهبرانی قرار دارند که گرد هم میآیند تا از آنها تجلیل کنند. ترامپ در روابط فراآتلانتیک بیشتر بهعنوان عامل آشوب دیده میشود تا ناجی بالقوه.
ایالات متحده و بریتانیا همچنین بر سر برخی موضوعات اختلاف نظر جدی دارند. استارمر اعلام کرده بریتانیا فلسطین را بهعنوان یک کشور به رسمیت خواهد شناخت مگر آنکه اسرائیل شرایط خاصی را رعایت کند؛ اقدامی که با واکنش منفی ترامپ روبهرو شد و آن را «پاداش به حماس» خواند.
تنها وجه مشترک رهبران آمریکا و بریتانیا این است که هر دو در کشور خود بهشدت نامحبوب هستند و دیدارشان نیز چندان برای افکار عمومی جذابیتی ندارد. ترامپ با ۴۰ درصد محبوبیت در آمریکا و تنها ۲۲ درصد در بریتانیا وارد لندن میشود. استارمر نیز محبوبیتی مشابه دارد و تنها ۲۴ درصد از بریتانیاییها نظر مثبتی به او دارند. پادشاه چارلز سوم که میزبان سفر است، با ۵۳ درصد اندکی بالاتر از خط قرمز نارضایتی قرار دارد.
این اعداد و ارقام، فاصله بسیاری با روزگاری دارند که وینستون چرچیل، فرانکلین روزولت و جورج ششم، با اتکا به محبوبیت و اعتبار خود، جهان را برای مقابله با آدولف هیتلر بسیج کردند. در حالیکه امروز، ۴۴ درصد از بریتانیاییها در نظرسنجیها گفتهاند ترجیح میدهند رئیسجمهور آمریکا به بریتانیا نیاید، در مقابل ۴۰ درصد با برگزاری دیدارها موافق بودهاند.

پشت درهای بسته
شاید همین بیاعتمادی عمومی توضیح دهد که چرا سفر ترامپ به بریتانیا اینبار مراسمی بهشدت محدود و پشت درهای بسته خواهد بود؛ تقریباً بهطور کامل به اقامتگاه «چکرز» و قلعه «ویندزور» محدود میشود و از مرکز لندن، جایی که انتظار تظاهرات گسترده میرود، فاصله میگیرد.
رهبران قرن بیستم لازم نبود با رسواییهای عصر شبکههای اجتماعی دستوپنجه نرم کنند؛ رسواییهایی که پیامهای طراحیشده برای گردهماییهای بزرگ دیپلماتیک را زیر سایه میبرد. اکنون هیچیک از سه شخصیت اصلی دیدار، ترامپ، استارمر و پادشاه، امید چندانی ندارند که نمایش پرزرقوبرق یک ملاقات سلطنتی بتواند افکار عمومی را از پروندههای رسوایی جفری اپستین منحرف کند؛ پروندهای که هر سه بهنوعی درگیر پیامدهای آن بودهاند.
ترامپ با خشم حامیان خود روبهرو است چون حاضر نشد اسناد وزارت دادگستری درباره این مجرم جنسی محکومشده را منتشر کند. برادر پادشاه، شاهزاده اندرو، به دلیل روابطش با اپستین از صحنه عمومی کنار گذاشته شد. و استارمر نیز هفته گذشته درست در آستانه سفر رسمی ترامپ، سفیرش در واشنگتن، پیتر ماندلسون را برکنار کرد؛ پس از آنکه رسانهها ایمیلهایی را فاش کردند که او حتی بعد از محکومیت اپستین به اتهام درخواست رابطه جنسی از یک نوجوان، همچنان برایش پیامهای حمایتی فرستاده بود. اندرو و ماندلسون هر دو اعلام کردهاند که از ارتباط با اپستین «پشیمان» هستند.
امیلی تورنبری، رئیس یکی از کمیتههای اصلی مجلس عوام، روز دوشنبه با صدور بیانیهای و درخواست تحقیق فوری درباره نحوه انتصاب ماندلسون گفت: «این هفته رئیسجمهور ترامپ دومین سفر رسمی خود به بریتانیا را آغاز میکند، رویدادی از نظر دیپلماتیک مهم که ما حالا بدون سفیر باید از آن عبور کنیم. مردم حق دارند بدانند چرا در چنین وضعیت دشواری قرار گرفتهایم.»
عصری متفاوت
اگر زمانی صحنهآرایی باشکوه میتوانست سیاستمداران را به «مردان دولت» بدل کند و دیدارها را در تاریخ ثبت کند، فضای رسانهای متلاطم امروز باعث شده چنین رویدادهایی بهراحتی در حاشیه بمانند. دیوید رینولدز، استاد تاریخ بینالملل در دانشگاه کمبریج، میگوید: «در دنیای جنگ سرد، مردم با اشتیاق نشستهای ریگان و گورباچف را دنبال میکردند، اما امروز حتی رژه کالسکه ریاستجمهوری هم بهسختی دیده میشود، مگر اینکه در فید اینستاگرام و تیکتاک جا پیدا کند.»
او افزود: «در نیمه دوم قرن بیستم، اگر کنترل تلویزیون و رادیو را در دست میگرفتی، سه شبکه اصلی در آمریکا و بیبیسی در بریتانیا، بخش عظیمی از مردم را در اختیار داشتی. حالا اما بسیاری اصلاً اینها را نمیبینند. امروز سیاستمداران مستقیماً با مخاطبان خود ارتباط میگیرند.»
اما هیچچیز به اندازه خود ترامپ هنجارهای دیپلماسی را برهم نزده است. او بهطور مرتب مواضع خودش را تغییر میدهد، تا جایی که بیانیهها و توافقها بهسختی میتوانند بازتابدهنده مواضع ثابت و قابلاعتماد باشند. تحلیلی از واشنگتنپست در ماه اوت نشان داد ترامپ تاکنون دستکم ۱۹ بار موضع علنی خود درباره جنگ اوکراین را تغییر داده است.

نانسی کوئن، تاریخنگار رهبری در هاروارد، میگوید: «چنین تصمیمگیریهای رفتوبرگشتی در تاریخ معاصر ژئوپلیتیک بیسابقه است. در گذشته، نشستهای مهمی وجود داشت که درباره مسائل حیاتی در آنها تصمیمگیری میشد و این تصمیمات روز بعد به خاطر اینکه استالین حال بدی داشت یا نظرسنجی تازهای منتشر شده بود، زیر و رو نمیشد.»
ترامپ همچنین معمولاً از روندهای تدارکات و مذاکرات مقدماتی که ستون فقرات نشستهای رسمی است عبور میکند؛ مذاکراتی که هفتهها طول میکشد تا لحن، جزئیات و نتایج توافقشده را شکل دهند. انتظار میرود این سفر دستکم به توافقاتی در حوزه فناوری و انرژی بینجامد. اما پروندههای حساستری مثل تعرفههای آمریکا بر فولاد و داروهای بریتانیایی همچنان مستقیماً در دستان ترامپ باقی مانده است.
یکی از دیپلماتهای مستقر در لندن که نخواست نامش فاش شود، گفت: «آنها امیدوارند بتوانند رئیسجمهور را همراه کنند، اما در نهایت این اوست که تصمیم میگیرد چه زمانی آماده است تصمیمی را بگیرد، نه تیمش.»
ترامپ غالباً ترجیح میدهد بهجای اتکا به دیپلماتهای باتجربه، تصمیمات ناگهانی بگیرد یا نمایندگانی از دایره تجاریاش را وارد بحثها کند. استیو ویتکاف، توسعهدهنده املاک نیویورکی و فرستاده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه و اوکراین، به اعتقاد بسیاری از ناظران دیپلماتیک در نشست «انکوریج» بهراحتی از ولادیمیر پوتین فریب خورد.
کاتلین بورک، استاد تاریخ مدرن در دانشگاه کالج لندن، میگوید: «در گذشته، برای چنین مذاکرات بزرگی، مشاوران ارشد از قبل همه چیز را هماهنگ میکردند و متن بیانیهای را آماده میکردند که میشد روی آن حساب کرد. اما حالا همهچیز تغییر کرده است، چون تنها یک نفر اهمیت دارد. حتی یک کشور هم نه؛ فقط یک مرد بسیار غیرقابل پیشبینی.»