در حالیکه فضای سیاسی کشور پس از تحولات منطقهای بیشتر حول محور مسائل دیپلماسی و اقتصاد میچرخید، مصاحبه پزشکیان با فاکسنیوز بار دیگر آتش مناقشه حجاب را شعلهور کرد. او در این گفتوگو تأکید کرده بود: «هیچ اعتقادی به اجبار در زمینه حجاب ندارم و مسائل فرهنگی با گفتوگو حل میشود نه با برخورد.»
این اظهارات که بازتاب گستردهای در رسانههای بینالمللی داشت، با حملات لفظی برخی نمایندگان اصولگرا روبهرو شد. منتقدان سخنان او را تضعیف قانون «حجاب و عفاف» دانستند و خواستار برخورد قاطع با چنین دیدگاههایی شدند.
اما تنها پزشکیان هدف انتقاد نبود. محمدرضا باهنر، عضو باسابقه مجمع تشخیص مصلحت نظام، نیز در گفتوگویی با رسانه «انتخاب» گفت: «در حال حاضر هیچ الزام قانونی برای حجاب اجباری وجود ندارد و پارادایمهای اجتماعی در جمهوری اسلامی بهصورت نرم در حال تغییر است.» او همچنین تأکید کرد که اکثریت مردم به دنبال «زندگی آرام و آیندهای قابل پیشبینی» هستند، نه درگیریهای سیاسی.
این سخنان باهنر هم با موجی از واکنشها همراه شد؛ از تریبون مجلس گرفته تا صفحات روزنامه کیهان. حسین شریعتمداری در یادداشتی با انتقاد از ادبیات «حجاب اجباری»، آن را «ادبیات دشمن» خواند و پرسید: «اگر حجاب واجب شرعی است، چگونه میتوان از عدم اجبار سخن گفت؟»
در قم اما، لحنها متفاوتتر بود. آیتالله مکارم شیرازی در دیدار با رئیسجمهور گفته بود: «حل مسئله حجاب بهصورت اجباری، نه عملی است و نه صحیح.» سخنی که بازتابی از نگاه بخشی از مراجع تقلید است که گشت ارشاد و برخوردهای سختگیرانه را راهحل مسائل فرهنگی نمیدانند.
اکنون با گذشت بیش از دو سال از اعتراضات ۱۴۰۱، دولت جدید در برابر قانونی قرار گرفته که نه با شعارهای انتخاباتیاش همخوان است و نه با انتظارات اجتماعی جامعه امروز. بسیاری از ناظران معتقدند ایرانِ پس از ۱۴۰۱ دیگر همان جامعه سابق نیست و سیاستگذاران ناچارند رویکرد خود را در قبال حجاب و آزادیهای اجتماعی بازنگری کنند.
در نهایت، جدال تازه بر سر حجاب تنها یک اختلاف سیاسی نیست؛ بلکه بازتابی از شکافی عمیقتر در حکمرانی فرهنگی ایران است: میان رویکرد اجبار و کنترل، و نگاه مبتنی بر اقناع و تغییر تدریجی. پرسشی که همچنان پابرجاست: در جامعه امروز ایران، مرز میان الزام دینی و انتخاب اجتماعی کجاست؟