به گزارش اکوایران، آتشبس شکننده میان اسرائیل و ایران به دنبال جنگ 12 روزه، موجب آشکار شدن یک تغییر نگرانکننده شده است؛ تغییری که واشنگتن باید در زمان تدوین یک رویکرد جدید در قبال امور منطقهای، آن را در نظر بگیرد. جنگ در سایه میان آمریکا، اسرائیل و ایران دیگر به این بازیگرها محدود نیست و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نیز به این مناقشه کشیده شدهاند. اگر آتشبس در آینده نقض شود، این کشورها ممکن است مورد حمله قرار بگیرند.
به نوشته الدار ممدوف، تحلیلگر وبگاه رسپانسیبل استیتکرفت، تحولات اخیر بر اهمیت این ریسک میافزاید: حملات اسرائیل به رهبری حماس در دوحه نشان میدهد که رویکرد سنتی تنشزدایی که از سوی کشورهای عربی نظیر عمان و قطر به وجود آمده، به شدت تضعیف شده است. در این دوره جدید از روابط منطقهای، واشنگتن باید یک راه معتبرتر برای ثبات منطقه پیدا کند.
میانجیگر نادیده گرفتهشده
یک بازیگر وجود دارد که میتواند در خاورمیانه جدید نقش مهمی ایفا کند: پاکستان. سفر اخیر شهباز شریف، نخستوزیر این کشور، به دوحه به دنبال حملات اسرائیل، باید بالاتر از همه سیگنالها به عنوان نشانهای از هبستگی با قطر تلقی شود.
اما این اتفاق همچنین نشان داد که اسلامآباد خواهان ایفای نقشی بزرگتر در امور منطقه است. در این زمینه، استفاده آمریکا از پاکستان میتواند یک کمک ارزشمند در زمان وقوع بحرانهای آینده باشد چراکه واشنگتن این امکان را مییابد که بدون اتکای کامل به میانجیگران سنتی، به مدیریت تنشها میان کشورهای حوزه خلیج فارس، ایران و دیگر بازیگران منطقهای بپردازد.
این پتانسیل با روابط پیچیده اسلامآباد با تهران شکل میگیرد؛ رابطهای که اگر آن را یک تابلو فرش در نظر بگیریم، نخهای آن با منافع مشترک و رقابت منطقهای در هم تنیدهشده، آن هم از سال 1947، یعنی زمانی که تهران به نخستین کشوری تبدیل شد که پاکستان را به رسمیت شناخت.
دو کشور دارای یک مرز مشترک به طول 900 کیلومتر هستند، روابط فرهنگی و مذهبی عمیقی دارند و خواستار یک منطقه امن و خالی از تروریسم هستند که هر دو کشور را تهدید میکند. از لحاظ اقتصادی، پتانسیل همکاری بسیار عظیم است، از خط لوله انرژی گرفته تا کریدورهای تجاری و شبکههای لجستیکی که میتوانند بنادر ایران را از طریق پاکستان به آسیای مرکزی وصل کنند.
با این حال، قول شراکت نزدیکتر همچنان عملی نشده است. تمایل پاکستان به غرب از لحاظ تاریخی، به خصوص روابط عمیق نظامی و سیاسی این کشور با عربستان سعودی و ایالات متحده، با رویکرد ایران در تضاد است. این تفاوت ایدئولوژیک منجر به ظهور یک رقابت دائمی شده است و هر دو طرف یکدیگر را به دامن زدن به بیثباتی متهم میکنند.
استقلال استراتژیک
با وجود این نوع رابطه با تهران، پاکستان در جایگاه مناسبی برای میانجیگیری میان ایران و ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است. اسلامآباد دسترسی کارآمد و سطح بالای خود به واشنگتن را حفظ کرده است؛ ارتباطی که با سفر عاصم منیر، رئیس ارتش پاکستان، به آمریکا و دیدار با دونالد ترامپ در ژوئن 2025، جای تردیدی درباره آن باقی نمیماند.
علاوه بر این، توانمندی پاکستان به عنوان یک کشور هستهای که دارای ارتشی قابل توجه و حرفهای است و آوازه آن در جریان جنگ اخیر با هند به نمایش درآمد، سطحی از اعتبار امنیتی را در اتاقهای توجیهی پنتاگون و جلسات شورای امنیت ایران به اسلامآباد اعطا میکند که میانجیگران دیپلماتیک صِرف، از آن برخوردار نیستند.
پاکستان در سالهای اخیر، به دفعات ظرفیت خود برای میانجیگری را نشان داده است. در اوایل سال 2025، اسلامآباد پس از آنکه ایران به گروههای تروریستی در آن سوی مرز حمله کرد، موشکهایی را به خاک ایران شلیک کرد.
تقریبا به همان سرعت افزایش سطح تنش میان تهران و اسلامآباد، پاکستان به تنشزدایی روی آورد و اشتیاق خود برای دیپلماسی با تهران را ابراز کرد. فراتر از مدیریت بحران، پاکستان موفقیتی به دست آورده است که به نظر غیرممکن میآید؛ این کشور توانسته روابط کارآمد خود با واشنگتن و پکن را حفظ کند، در حالیکه از همسویی کامل با هر یک از آنها خودداری میکند.
این توازن به خلیج فارس نیز کشیده میشود، جایی که پاکستان از ورود به رقابتهای منطقهای آن خودداری میکند. برای مثال، پاکستان در سپتامبر 2025 یک توافق دفاعی دوجانبه با عربستان سعودی به امضا رساند. رهبران پاکستان بارها به ایران گفتهاند که این توافقی دفاعی به معنای انگشت گذاشتن روی ایران نیست، به خصوص به این دلیل که ریاض و تهران پیشتر فرآیند بهبود روابط خود را آغاز کرده بودند. پاکستان همچنین حافظ منافع دیپلماتیک ایران در ایالات متحده است و همین امر، اسلامآباد را به شریکی کارآمد برای هر دو کشور در زمینه کاهش سطح تنش و ارتقای امنیت منطقهای تبدیل میکند.
تبدیل نفوذ به اقدام
نبود امنیت در خلیج فارس موجب ایجاد یک فرصت استراتژیک برای جستوجوی پتانسیل این روابط برای گفتگوهای محتاطانه و در خفا شده است. با این حال، زمین میانجیگیری دارای بازیگران باتجربهای مانند قطر و عمان است. اگر پاکستان میخواهد به این حوزه قدم بگذارد، باید به ارائه بینش، دسترسی یا موفقیتی بپردازد که دیگران قادر به انجام آن نیستند.
پیش از این، مقامات پاکستانی در حال ساخت شالودهای برای یک نقش پررنگتر هستند. محکومیت سریع و واضح اسلاماباد نسبت به حمله اسرائیل به ایران در ژوئن یک رویکرد قابل توجه بود که در تهران طنینانداز شد. در جریان نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد در تاریخ 19 سپتامبر (28 شهریور)، پاکستان در کنار روسیه، چین و الجزایر با فرآیند اسنپبک و بازگشت تحریمها علیه برنامه هستهای ایران مخالفت کرد.
مسیر پیشرو نیازمند درک روشنی از منافع متقابل است. برای ایالات متحده، آماده کردن پاکستان به عنوان یک طرف گفتوگوی بالقوه، ابزار دیپلماتیک واشنگتن را گسترش میدهد؛ ابزاری که جایگزین کانالهای موجود خلیج فارس نمیشود. برای پاکستان، گذار از یک ناظر منفعل به یک تسهیلگر فعال، نشاندهنده تثبیت نقش آن به عنوان یک قدرت منطقهای خواهد بود. با این حال، اسلامآباد برای دستیابی به موفقیت باید منابع دیپلماتیک، کانالهای اطلاعاتی و سرمایه سیاسی قابل توجهی را به هدف واحد کاهش خصومتهای منطقهای اختصاص دهد. این کشور باید برای واشنگتن روشن کند که یک ایران باثبات به نفع همه است؛ نه تنها در خاورمیانه، بلکه در آسیای مرکزی و جنوبی. در عین حال، اسلامآباد باید به تهران اطمینان دهد که میتواند یک مجرای قابل اعتماد برای گفتوگو باشد.
سفر نخستوزیر پاکستان به دوحه، حرکتی از همبستگی بود. اکنون، پاکستان باید این حرکت نمادین را به یک استراتژی مشخص تبدیل کند. اسلامآباد با استفاده هوشمندانه از روابط چندوجهی و قدرت نظامی خود، میتواند به ایجاد پلی بین ایالات متحده و ایران کمک کند و به جای رقابت با تلاشهای کشورهای خلیج فارس، مکمل آنها باشد.