به گزارش اکوایران، علی‌رغم برآوردهای اولیه، جنگ در اوکراین به نیمه ماه چهارم خود رسیده و سرنوشت جنگ را در هاله مبهمی قرار داده است. لیانا فیکس و مایکل کیماژ، تحلیل‌گران مسائل بین‌الملل با انتشار یادداشتی با عنوان «اگر اوکراین برنده شود چه؟» در نشریه فارن افرز تلاش کرده‌اند سرنوشت درگیری پس از پایان منازعه را بررسی کنند. این مقاله در دو بخش ترجمه شده که پیش از این بخش اول آن با عنوان «کدام سناریو برای سرنوشت جنگ اوکراین محتمل‌تر است؟» منتشر و در ادامه بخش دوم آن منتشر می‌شود:

پوتین شکست را نمی‌پذیرد

بنا بر گزارش اقتصادنیوز، در این شرایط، اوکراین و غرب باید تصور کنند که روسیه هیچ شکستی را نخواهد پذیرفت. مثلاً، یک پیروزی کوچک اوکراینی ها در پاییز امسال ممکن است با تهاجم دیگر روسیه در سال 2023 پاسخ داده شود. در این صورت روسیه نیاز خواهد داشت که با وجود چالش تحریم ها نیروهای خود را سازماندهی کند.

برای پوتین حتی مهم‌تر از فتوحات امپریالیستی، حفظ قدرت خود اوست، زیرا خودکامگانی که در جنگ‌ها شکست می‌خورند، اغلب در شرایط سختی قرار می‌گیرند. پوتین ممکن است مجبور شود موقتاً عقب نشینی به نقطه قبل از تهاجم خود را بپذیرد، اما او نمی تواند از دست دادن دائمی اوکراین را تحمل کند. او ممکن است به نبرد در مقیاس کوچک، حملات موشکی و بمباران هوایی تا رسیدن نیروهای کمکی -از طریق بسیج جزئی یا گسترده- ادامه دهد. از طرف دیگر، پوتین می‌تواند از آتش‌بس برای خرید زمان برای مذاکرات مزورانه استفاده کند، درست مانند قبل از تهاجم فوریه.

در همین حال، برای جلوگیری از حملات روسیه در آینده، اوکراین احتمالاً تسلیحات بیشتری بخواهد. موافقت با این امر برای قدرت‌های غربی دشوار خواهد بود، زیرا روسیه به دنبال رهایی از تحریم‌ها و اتخاذ رویکرد معمول تفرقه بیانداز و حکومت کن خود در قبال واشنگتن و متحدانش است. برای قدرت های غربی، یک راه حل تئوریک ارائه تضمین های امنیتی به اوکراین در ازای بی طرفی اوکراین است. اما روسیه می‌تواند این وعده‌ها را با یک حمله مجدد بسنجد -و به همین دلیل کاهش تحریم‌ها، در صورت تحقق، باید کند باشد. با روسیه پوتین، باید با رویکرد «بی اعتمادی و راستی آزمایی» رفتار کرد.

خطر هسته‌ای پوتین

خطر دیگر این است که یک پیروزی کوچک اوکراین هم ممکن است با تهدیدات هسته‌ای از سوی پوتین همراه باشد. پوتین با استفاده از سلاح های هسته ای به دلایل سیاسی -و نه صرفاً به دلایل مربوط به امنیت ملی- از خطوط جنگ سرد خارج شده است. اظهارات تهدید آمیز او به عنوان یک نهیب جنجالی تصور شد. اما پوتین می‌توانست در این راه پیش قدم شود. برای ترساندن دشمنانش، او می توانست دستور آماده سازی فنی برای استفاده احتمالی از سلاح های هسته ای را بدهد.

غرب باید به چنین تهدیدهایی با بازدارندگی واکنش نشان دهد و به وضوح نشان دهد که پوتین از طریق استفاده از تسلیحات هسته‌ای هیچ دستاوردی نخواهد داشت. اگر این کار جواب ندهد و پوتین به تهدیدات خود عمل کند، ناتو باید انجام یک واکنش متعارف محدود را چه علیه نیروهای روسی در اوکراین و چه در داخل روسیه در نظر بگیرد. در این میان، غرب نیاز به ایجاد یک ائتلاف گسترده برای محکوم کردن و جلوگیری از خروش شمشیرهای اتمی روسیه دارد که از طریق پیوند دادن تحریم ها و تهدیدات تلافی جویانه علیه حمله هسته ای پوتین صورت می گیرد. چین ممکن است به آن ائتلاف نپیوندد، اما به دلیل ترس از بی ثباتی هسته ای، ممکن است این ایده را تایید کند.

تداوم حملات هیبریدی

در نهایت، حتی در صورت پیروزی کوچک اوکراین، کیف و شرکای آن باید برای سال‌ها ادامه درگیری آماده شوند -زلنسکی گفته اوکراین پس از جنگ به جهت دفاع تمام وقت خود شبیه رژیم اسرائیل خواهد بود.

در همین حال، پوتین با آگاهی از آسیب‌پذیری‌های غرب به روند خود ادامه خواهد داد: همان‌طور که به تحریمهای غرب در سال 2014 با مداخله در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در سال 2016 پاسخ داد، احتمالاً حملات سایبری، اطلاعات نادرست، و «اقدامات فعال» را با هم ترکیب می کند، مانند عملیات هایی که به احزاب سیاسی و رهبرانی که روسیه دوست ندارند، آسیب می رساند، ثبات داخلی کشورهای «ضد روسی» را تضعیف می کند، و یکپارچگی اتحاد فراآتلانتیک و اتحادهای مشابه در هند و اقیانوس آرام را تضعیف می کند. در این شرایط غرب مجبور خواهد شد روسیه را برای آینده قابل پیش بینی مهار کند.

میانبری تخیلی

با توجه به مصیبت‌های «پیروزی کوچک»، «برد بزرگ» اوکراین -بازپس گیری کریمه و تمام دونباس- ممکن است میانبری برای آینده‌ای بهتر به نظر برسد. اگرچه کاملاً غیرممکن نیست، اما قران سعد واقعاً باید برای شکست کامل روسیه همسو شوند: یک پیروزی برق آسا برای اوکراین، نبرد پشت نبرد، خطوط تدارکات روسیه از هم می‌پاشد و روحیه اوکراینی‌ها سربازانش را غیرقابل توقف به جلو می‌برد.

در همان زمان، ارتش روسیه باید در عقب نشینی دچار فروپاشی شود. با فراگیر شدن هراس، استراتژی جای خود را به احساسات سربازان که وحشت بر آنها غالب شده است. تامل در مورد هرج و مرج جنگ؛ هیچ کس هرگز این را بهتر از لئو تولستوی در جنگ و صلح توصیف نکرده است،. تولستوی درباره شکست ناپلئون از ارتش روسیه در سال 1805 می نویسد: «نبرد توسط طرفی برنده می شود که کاملاً مصمم به پیروزی است». او نوشت، تلفات روس‌ها تقریباً مشابه تلفات فرانسوی‌ها بود، اما ما در همان اوایل روز به خود گفتیم که نبرد شکست خورد، بنابراین شکست خورد.

قیاس‌های ناشیانه

ما پیروزی نظامی اوکراین بر روسیه در مقیاس کامل -از جمله بازپس گیری کریمه- بیشتر تخیلی است. بسیار خوش بینانه است که استراتژی اوکراین یا غرب را بر اساس چنین نتیجه ای استوار کنیم. پیگیری آن نیز جنگ را وارد مرحله جدیدی خواهد کرد. مسکو با سرمایه‌گذاری میلیاردها دلار برای توسعه کریمه -به عنوان نمادی از تجدید حیات روسیه- حمله اوکراین به کریمه را به عنوان حمله به خاک روسیه تفسیر می‌کند، چیزی که مسکو تلاش می‌کند با تمام ابزارهای موجود از آن جلوگیری کند

این فرضیه که شکست تمام عیار روسیه سرطان امپریالیسم را از رهبری و بدنه روسیه جدا می کند، بر قیاس ناشیانه ای با تسلیم بی قید و شرط آلمان در جنگ جهانی دوم استوار است و و از تمایل به نه تنها پایان دادن به این جنگ، بلکه از بین بردن احتمال شروع هر جنگی در آینده توسط روسیه در اروپا ناشی می شود. این رویایی مدهوش کننده، اما بی ارتباط با واقعیت است.

روز پس از پیروزی

پیروزی کوچک اوکراین هدف واقعی‌تر و دست یافتنی‌تر است. هدف‌گیری برای رسیدن به این نتیجه هوشمندانه‌تر از رویای تسلیم روسیه است -اما همچنین هوشمندانه‌تر از ایده‌های خامی است که به دنبال حل ماجرا از طریق مذاکراتی است که ممکن است کنترل دائمی خرسون و ماریوپل توسط روسیه را به رسمیت بشناسد و پوتین را برای تجاوزاتش پاداش دهد.

استراتژی اصلی باید برمبنای امنیت پایدار برای اوکراین باشد. شرکای کیف به درستی از مصالحه در مورد حاکمیت و استقلال اوکراین خودداری کرده اند. اما آنها همچنین باید به «روز پس از« پیروزی اوکراین فکر کنند. امنیت پایدار برای اوکراین به جای انتظارات دن کیشوتی مثل کرنش تعظیم روسیه در برابر پیروزی اوکراین یا اخراج از صحنه بین‌المللی، امنیت پایدار برای اوکراین مستلزم تلاش های پرزحمت و افزایش دقیق سرمایه گذاری های سیاسی، مالی و نظامی است. این حتی -یا شاید به خصوص- در صورت پیروزی اوکراین صادق است. هنگامی که جورج کنان، دیپلمات آمریکایی، در سال 1947، با تفکر در مورد ریشه های رفتار شوروی، به آینده خیره شد، او به سال‌های آینده فکر نکرد. او به دهه ها بعد فکر می کرد. برای استقامت و پیروزی در اوکراین، رهبران غربی امروز نیز باید این کار را انجام دهند. همانطور که تولستوی می گوید، «قوی ترین جنگجویان این دو هستند - زمان و صبر».