به گزارش اکوایران ،هفته پیش بود که  اعضای شورای شهرششم نام گذاری هفت معبر شهری را در دستور کار خود قرار دادند که دو تغییر نام با حاشیه هایی همراه بود .نخست تغییر نام خیابان فرجام و دیگری تغییر نام خیابان انوشیروان .سخنگوی شورای شهر تهران در دفاع از این تغییر نام گفت که ما در جمهوری اسلامی سیاست های رسمی داریم. یا انقلاب کردیم یا خیر. انقلاب اسلامی سال 57 ضدیت با سلطنت 2500 ساله داشت یعنی ما غیر از پادشاهی حضرت سلیمان و حضرت داوود هیچ پادشاهی را به رسمیت نمی شناسیم. هم اکنون چند کوچه در اطراف دفتر مقام معظم رهبری به اسم پادشاهان است. اینکه ما اسم شهید را بر روی این کوچه ها بگذاریم منافاتی ندارد. با علیرضا نادعلی سخنگوی شورای شهر تهران درخصوص حاشیه های این اظهار نظر گفت  و گو کرده ایم که می خوانید 

* هفته گذشته حاشیه‌هایی درخصوص یک تغییرنام رخ داد که هنوز هم با گذشت هفته‌ها ادامه دارد و سخنان شما درخصوص تغییر نام خیابانی به نام انوشیروان با این دفاع که هیچ پادشاهی را قبول ندارید، هنوز به اشتراک گذاشته می‌شود. به نظر می‌آید توضیحاتی هم که تاکنون داده شده کافی نبوده است...

- این وسط یک مغالطه صورت می‌گیرد. در زمینه این بحث، مخاطب باید برداشت یا علقه خود را ندید بگیرد و به اصل حرف توجه کند و سپس اگر قانع نشد، سر علقه خویش بماند و به بحث با طرف مقابلش بپردازد. به نظر من این به آزادگی و حق‌طلبی نزدیک‌تر است. 

ما به هیچ عنوان خود را از آورده‌ها و میراث فرهنگی گذشتگان‌مان در ادوار تاریخی گذشته، چه دوران باستانی و چه در دوران اسلامی بی‌نیاز نمی‌دانیم. مطالعه و تحصیلات دانشگاهی من در رشته تاریخ بوده و البته نگاهم به تاریخ، تحلیلی است. اگر نگاهم این نبود، هیچ‌گاه وقت و عمرم را صرف این رشته نمی‌کردم.

معمولا کسانی که با مورخین و اهالی تاریخ آشنا هستند، می‌دانند عُلقه به چنین قصه‌ای دارند و گاهی اوقات با گذشتگان زندگی می‌کنند، ولی بحث بر سر این است که بخشی از این آورده‌ها، مربوط به حکومت پادشاهان است و ما در سال 1357 با انقلاب اسلامی روی نظام پادشاهی خط کشیدیم ... البته منظور این نیست که تاریخ و میراث گذشته را نفی کنیم.

یکی از متون قدیمی که به آن ارجاع می‌دهیم شاهنامه فردوسی بزرگ است. بسیاری از اتفاقات در درون شاهنامه گفته شده که ممکن است در کتاب‌های تاریخی‌ درباره باستان نباشد. امروزه، ورودی خیلی از مراجع تاریخی درباره باستان توسط مستشرقین نوشته شده است، لذا آمیختگی مباحث درست و غلط با یکدیگر را در آن می بینیم، اما آنچه که خیلی قدیمی است و سند دست‌اول حساب می‌شود، نشانگر این است که مثلا زن ایرانی، زنی وطن‌خواه است که پای همسرش می‌ایستد و حجب و حیا و مادرانگی‌اش، همواره جلوه می‌کند.

ما گردآفرید را داریم که در سلحشوری و حراست از مرزهای ایران و آزادگی گام برمی‌دارد و در شاهنامه ثبت شده است. از سوی دیگر مادرانگی رودابه و تهمینه را داریم و کسانی که تحقیق کرده‌اند، می‌دانند همان زمان در فرهنگ آتنی و جاهای دیگر دنیا، اتفاقات لزوما به این شکل نبوده است. نمی‌خواهیم با نگاه تند ناسیونالیستی که در همه دنیا عمدتا بوی جهل و تعصب کور می‌دهد، بگوییم از همه بهتریم، ولی در ادوار تاریخی، در خیلی از حوزه‌ها حرف نخست را زده‌ایم و نمی‌توان و نباید این را نادیده بگیریم؛ لذا ملیت ما قابل افتخار است. مخاطبان را به خواندن کتاب پر مغز خدمات متقابل ایران و اسلام استاد شهید مرتضی مطهری دعوت می‌کنم که پیش از انقلاب نگاشته شده و لزوما بر اساس چارچوب‌های مطرح امروز در جمهوری اسلامی نبوده و یک پژوهش است. آنچه را که فرهنگ ایرانی جمع کرده بود، یک موقعیت ویژه به وجود آورد که وقتی اسلام عزیز وارد ایران شد - آن هم اسلامی که تازه در ابتدا اسلام اهل بیت (س) نبود و اسلامی بود که توسط خلفا وارد ایران شد- مورد استقبال مردم قرار گرفت. و می‌دانیم که این آمادگی، به واسطه یکتاپرست بودن چند هزار ساله ایرانیان شکل گرفته بود؛ در کنار شرایط طبقاتی سختی که در حکومت ساسانیان خیلی بیشتر از ادوار گذشته اشکانیان و هخامنشیان وجود داشت، بدعت‌های دینی (که توسط موبدان آن زمان صورت می‌پذیرفت) بیشتر شده بود و ظلم و ستم توسط شاهان آن زمان، افزایش پیدا کرده بود. در واقع اگر پادشاهان عادل بودند، اتفاقات بعدی رخ نمی‌داد و به عنوان مثال دلیلی نداشت که پسر پدر خودش را بکشد و یک سلسله از بین برود! اینها همگی جزو مواردی است که دست به دست هم دادند تا ایرانیان آماده، با آن فرهنگ غنی، اسلام را در آغوش خود بپذیرند که این هم به تدریج بود و یک باره نبود. ایرانیان و دانشمندان ظرف سالیان متمادی بیشترین خدمات را ارائه دادند و کسی هم مجبورشان نکرده بود چنین کنند.

از حکمت و ادب و هنر ایرانی -یعنی آنچه که به عنوان ادبیات کلاسیک در متون کهن می‌بینیم- بخش‌های مهمی از گذشته به ارث رسیده است که می‌توانیم به آن ببالیم و افتخار کنیم. 

ما این قدر درگیر فضای مجازی و اتفاقات داخل آن و اشراب‌های فرهنگی ناهمگون ناهنجار شده‌ایم که بعضی اوقات یادمان می‌رود که عرض بنده  یک حرف اظهر من الشمس بود و آن اینکه ما حکومت پادشاهی را پشت سر گذاشتیم و حکومت پادشاهی هم 50 سال نبود بلکه 2500 سال بوده و اصلا به انوشیروان، شاه اسماعیل و خسروپرویز و سایر مصادیق سلطنت کاری نداریم، بلکه مسأله اصلی ما مدل حکومت است. البته این را هم باید بگویم که آن زمان حکومتی غیر از پادشاهی نبوده و حتی مردم ایران مجبور شدند گاهی اوقات حکومت‌های تحمیلی خارج از ایران را هم بپذیرند به خاطر هجوم ها و کشتارهای وسیعی  که به وجود آمد مثل داستان مغول‌ها و مانند اینها؛ ولی به هر حال این 2500 سال را پشت سر گذاشتیم. با پیروزی انقلاب اسلامی ما گفتیم حکومت سلطنتی را که مدل و مبنای آن حالا گاه با کمی عدالت و ظلم کمتر و بیشتر همراه اما مجموعا توام و بلکه برپایه خودکامگی، استبداد، ستمگری و خون ریزی است قبول نداریم. وقتی خود مردم، مردم سالاری دینی را انتخاب کردند این قصه دیگر پشت سر گذاشته شده لذا پرداختن به علقه‌های این چنینی و آنچنانی به نظر من قصه سرایی است. 

در دنیا خیلی‌ها را می‌بینیم که ممکن است حکومت‌ها و مدل‌های حکومتیشان را قبول نداشته باشیم اما مجموعا آنها هم از این فضا گذر کرده اند. ما به جهت کم اطلاع بودنمان، صحبت نکردن‌ها، تبیین نکردن‌ها، نداشتن کرسی‌های آزاداندیشی و بحث‌های پژوهشی آزاد در دانشگاه‌ها قدری دچار این بحث ها در این حوزه‌ شده‌ایم و البته باید با هم گفت‌وگو کنیم تا به آگاهی بیشتر دست‌یابی کنیم. 

*نکته ای که منقدان می‌گویند این است که چرا نام کریمخان زند را که او هم پادشاه است، تغییر نمی‌دهید ؟

- البته کریم‌خان‌ زند ادعا نکرد شاه است و گفته من وکیل الرعایا هستم.  در دوره صفویه که قصه‌اش از کریم‌خان زند مهم‌تر است یک اتفاق شگرف تمدنی رخ داد. برخی‌ها فکر می‌کنند فقط به خاطر حضور روحانیون در حکومت صفویه این حرف را می‌زنیم. خیر، بحث صفویه این است که ایران آن دوران سال‌های سال از ابتدای مغول و یا قبل‌تر از آن به سمت حکومت‌های بخش بخشی و ملوک‌الطوایفی رفته بود که از جمله این حکومت‌ها قبل از صفویه، می‌توان حکومت‌های قراقویونلو و آق‌قویونلو را مثال زد. لذا ایران در این دوران تکه تکه است و سلسله صفویه در سال 907 هجری قمری یک پیکره واحد از ایران بنا کرد. ممکن است همه اینها خون و خون‌ریزی و خیلی اتفاقات دیگر را به همراه داشته باشد؛ لذا ما در هیچ نقطه‌ای از تاریخ، از مدل سلطنت دفاع نمی‌کنیم‌؛ حال به مصادیقش کار نداریم اما به هر حال یک اتفاق است و آنها ایران پراکنده را یک ایران واحد کردند که این یک خدمت بزرگ است. دو  محور است که در وحدت ملت خیلی تاثیر دارد؛ اول اینکه، این ملت از اقوام مختلف کرد، ترک، فارس، بلوچ و غیره تشکیل شده که کنار یکدیگر با یک چسب محکمی به نام «زبان فارسی» و «دین واحد» قرار گرفته‌اند. بر پایه همین‌ دو اصل، صفویه کشور واحدی را مجدد احیا کرد که با رسمی کردن مذهب تشیع، به پایگاه بزرگ تشیع در جهان هم تبدیل شد.

از زمان این یکپارچگی است که تقریبا از دوره شاه اسماعیل و بعد ظرف سالیانی که شاه‌طهماسب صفوی و سپس شاه‌عباس و دیگران آمدند و ظهور یک تمدن عجیب را شاهد هستیم  که برای اروپایی‌ها و بسیاری از کسانی که به ایران آمدند و سفرنامه نوشتند و رفتند، حیرت‌انگیز بود. شرق اسلامی به بلوغی رسید که اروپا خیره به آن مانده بود، ولی پایدار نبود و به خاطر حواشی سلطنت و مدل غلط حاکمیت، بعد از مدتی شاهان کم کم به جایی رسیدند که مملکت را تقدیم یک سری بیگانگان دیگر کردند و این بود که انقراض سلسله صفویه رخ داد. در مورد زندیه نکته‌ام این است که وقتی جزئیات مستدل ریز تاریخ را می‌خوانیم، می‌بینیم که نکات ریزی که معمولا در سلطنت اتفاق می‌افتاد، در این دوره هم کم و بیش وجود داشته و باز هم دوره پایداری نشد؛ البته خدماتی هم رخ داد... افشاریه و قاجاریه هم تکلیف‌شان مشخص است. مطالعه دقیق تاریخ، کمک می‌کند تا بفهمیم ادوار مختلف - چه در دوره‌باستان، چه قبل از اسلام و چه در دوره بعد از اسلام- شبیه یکدیگر نبوده‌اند. ما امروز در مقطعی از تاریخ هستیم که طی آن مردم روی پای خودشان ایستادند و انقلاب کردند و حکومتی را انتخاب کردند که در تلخ و شیرینش با آن نسبت داشتند؛ یعنی رأی دادند و کسی آمد و هشت سال دولتی را اداره کرد ولی دست آخر، مردم از او ناراضی بودند و خودشان نقدش کردند و در ادامه، به فردی دیگر رأی دادند. اینها چیزهایی است که در ادوار تاریخی‌ سلطنتی به هیچ عنوان نداشتیم و تجربه‌های بشری است. در کنار این مسأله، باید توجه داشت که بخش مهمی از حکومت اسلامی، حضور جمهور مردم است و بخشی هم این است که حکومت با ضوابط دینی اداره بشود. این که چقدر موفق شده‌ایم یا نشده‌ایم تا این را بر زمین بیاوریم و بنشانیم، به تلاش‌ها یا نقص‌های ما و فشارهای بی‌شمار بیرونی و خصوصا نقائص مدیریت‌های داخلی و کم توفیقی‌های ما بستگی دارد. 

الگوی حال حاضر در ایران به عقیده من بهترین الگویی است که می‌تواند ما را در طول این سالیان به سمت تمدن‌سازی نوین اسلامی ببرد. دولت‌سازی اسلامی، جامعه‌سازی اسلامی و تمدن‌سازی اسلامی پایه‌های یک حرکت‌اند که باید کامل شوند و تاکنون به معنای کامل کلمه‌، اتفاق نیفتاده‌اند؛ یعنی دولت‌هایی را پیش از این تشکیل داده‌ایم، تلاش کرده‌ایم و آزمون و خطا را پشت سر گذاشته‌ایم ولی هنوز چیزی که خواسته‌ایم از آب درنیامده، چون اینها بر هم تأثیر دارند و جامعه هم همین‌طور است. جامعه پیشرفت و بلوغ پیدا کرده اما شاید به آن چیزی که هنوز باید برسد - که لازم و ملزوم هم هستند- نرسیده است. در هر صورت حرف من، یک حرف تمدنی است. 

*به نظر می‌رسد در این دوره هم شورا گرفتار حاشیه‌های نام‌گذاری شده است؟

ما در کمیسیون اجتماعی فرهنگی صحبت‌هایی داریم که جنسش با بعضی از صحبت‌ها در کمیسیون‌های دیگر و موضوعات دیگر فرق می‌کند؛ یعنی در یک کمیسیون موضوع باغات و تصویب این که یک ملک باغ است یا نیست مسئله است. این که پل ها چطور باید باشند و یا برج‌ها یا جرثقیل‌ها در تهران ایمن هستند یا نه؟ جنس این حرف‌ها مربوط به خدمات شهری و یا شهرسازی و معماری یا عمرانی است که بیشتر سخت‌افزاری و مربوط به کالبد شهر و البته ضروری است.

یکی از جمله کارهایی که کمیسیون اجتماعی فرهنگی شورای شهر دارد، تعیین نام است. ما صفی از تعیین نام‌ها داریم که از قبل مانده است! این پیشنهادها در جلسات مطرح می‌شوند و باید رسیدگی کنیم و پاسخ بدهیم. چون از درون محلات و مناطق نسبت به این نام‌گذاری‌ها درخواست وجود دارد، نمی‌توانیم طولش بدهیم و اگر این را می‌آوریم به این معنا نیست که این شورا فقط شورای تعیین نام است.

برخی موارد دیگر داریم که مربوط به کمیته فرهنگی کمیسیون اجتماعی فرهنگی است؛ مثلا اگر روزی در مورد جشنواره تئاتر خیابانی یا موسیقی و یا موارد مشابه، طرح ارائه بدهیم، تعجب نکنید. اینها مباحثی است که به ما مرتبط می‌شود. اگر به هر یک از این‌ها ورود پیدا کنیم، کسی می‌تواند سوال کند که آیا مشکلات شهر فقط همین‌هاست؟!

البته به هیچ وجه نمی‌توانیم درباره این مسائل خودمان را به غفلت بزنیم. با وجود  اینکه تمام بحث‌های فرهنگی لطیف و ظریف به کمیته‌های تحت اشراف بنده مرتبط است اما نمی‌توانیم نسبت به مسائلی چون کارتن‌خوابی، روسپی‌گری، معتادان متجاهر و... غفلت کنیم و باید همه را در کنار یکدیگر پیش ببریم. وقتی به مباحث فرهنگی با یک نگاه عمیق اجتماعی بپردازیم، کم کم فضایی ایجاد می‌شود که در آن امکان وقوع آسیب، کم می‌شود.

*درخصوص اعتراض آذربایجان به برخی نام‌گذاری‌ها هم توضیح می‌دهید؟ سرانجام این اعتراض‌ چه شد و آیا قرار است به این اعتراض توجه شود؟

- بحثی به نام دیپلماسی شهری داریم. دیپلماسی شهری یعنی معمولاَ پایتخت‌ها یا شهرهای مهم هر کشور با هم دست دوستی می‌دهند و به خاطر نزدیکی ملت‌ها و دولت‌ها و شهرها با یکدیگر داد ‌و ستدهای فرهنگی پیدا می‌کنند. گاهی اوقات این‌ها پیش درآمد داد و ستدهای اقتصادی، صنعتی، بازرگانی و... است و خیلی اوقات روی بحث‌های سیاسی تأثیرات مثبت می‌گذارد. اتفاقی که درمورد برخی کشورها رخ داده، در دوران پس و پیش از انقلاب هم بوده، شهرهایی را به عنوان مصداق انتخاب کردند و از شهرهای ما هم در آن کشورها، نام‌هایی را انتخاب کردند که این اتفاق خیلی خوبی است. در مورد آذربایجان هم این اتفاق در دوره قبل رخ داد. به نظر من، اگر نام‌گذاری با نام کشورهایی مثل کره‌جنوبی یا آرژانتین صورت گرفته و بعد از انقلاب هم حفظ شده، حتما در مورد کشورهای اطراف نگاهمان مثبت‌تر است، چون همسایگان ما و اکثرا مسلمان هستند، ضمن آن که با نگاهی که انقلاب‌اسلامی درباره ماجرای بیداری‌اسلامی دارد، حتما باید اهتمام و توجه  ویژه‌تری به  کشورهای همسایه صورت گیرد که این اتفاق دارد می‌افتد. در شورای شهر دوستان یکسری از اسامی را انتخاب کرده بودند و در این میان، در آذربایجان ایرادی گرفته شد که چرا نام یک شهر از آذربایجان که بر معبری گذاشته شده، به مدل نوشتن فارسی و ایرانی نگارش شده است... اینها مواردی است که به نظرم شاید طبیعی باشد؛ مثلا وقتی من در کشورم، نام شهری از کشورهای غربی را -که به زبان انگلیسی یا فرانسوی یا اسپانیولی نوشته می‌شود- بازتولید می‌کنم، این نام را به زبان خودم می گویم و آنها ممکن است در کشور خودشان، جور دیگری تلفظ کنند. فکر می‌کنم باید روی پیام‌های مثبت این اقدام بیشتر فکر کنیم و در  این راه، مشورت‌هایی هم با وزارت خارجه صورت گرفته است. کسانی که روی این دست موضوعات حساسیت دارند، به نظرم اول از همه باید به این فکر کنند که وحدت ملی ما، از همه چیز مهم‌تر است و وحدت ملی هم با تنوع اقوام شکل می‌گیرد. پس همه باید به این تنوع احترام بگذاریم و ضمن احترام به وحدت ملی، به زیر یک پرچم ایستادن توجه داشته باشیم.