پیروز حناچی، شهردار سابق تهران در گفت‌وگو با اکوایران به مناسبت سالروز آغازشدن جنگ تحمیلی و با اشاره به تجربه جنگ دوازده روزه در کشور از تاب‌آوری و پدافند غیرعامل در شهرها می‌گوید و توضیح می‌دهد که اقدام تازه شهرداری تهران در بازسازی خانه‌ها از نگاه او تا چه اندازه موفقیت آمیز است.

به گزارش اکوایران،   31 شهریور، سالروز آغاز جنگ تحمیلی ایران و عراق است، جنگی که خانه‌های بسیاری را تخریب کرد و به شهرها آسیب‌های متعددی وارد کرد. بهار و تابستان امسال بعد از 45 سال، ایران با ردیگر جنگ را تجربه کرد، جنگی متفاوت که بازهم آسیب‌هایی به خانه‌ها و شهرها وارد کرد. به این بهانه پرسش‌های متعددی درباره شهرهای تاب‌آور مطرح است، شهرها چگونه باید خودشان را برای جنگ آماده کنند؟ آیا ساخت پناهگاه و آژیر کافیست؟ بازسازی پساجنگ تا چه اندازه، متناسب با دستورالعمل‌های پدافند غیرعامل بوده است؟ پیروز حناچی، شهردار سابق تهران و استاد دانشگاه تهران در گفت‌وگو با اکوایران به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد.

پیروز حناچی

*از دیدگاه شهرسازان معمولا زمانی می‌توانیم صفت تاب‌آور را به شهرها نسبت دهیم، که آنها در مقابل بحران‌های آب و هوایی، تروریستی و بلایای طبیعی مقاوم باشند. تهران باتوجه به پشت سر گذاشتن بحران جنگ 12 روزه و پیش از آن جنگ هشت ساله، تا چه اندازه در مقابل جنگ تاب‌آور است؟

موضوعی به نام «پدافند غیرعامل» وجود دارد، پدافند غیرعامل عمدتا بعد نظامی دارد، پدافند در مقابل آفند است و آفند هم لفظ جنگی است، یعنی هر اقدامی که در شهر صورت می‌گیرد باید به جنگ و تهدید خارجی حمله نظامی در صورت وقوع هم فکر کرد. این مستلزم این است که شما بتوانید احتمال حمله را تشخیص دهید و آن را پیش‌بینی کنید. اما این پیش‌بینی از جنس برخورد نظامی نیست و در واقع از جنس «سیویل» -زیرساختی- است. یعنی اگر احتمال حمله هوایی توسط بمباران می‌دهید، اثر مهم را پشت ارتفاع یا مانع طبیعی پنهان کنید. یا اگر احتمال سقوط یک شهر را در اثر حمله زمینی در سناریو می‌دهید، پلی باشد که در صورت انهدام پل، ارتباط شهر با دشمن از طریق زمینی  قطع شود. این اتفاق زمان جنگ هم رخ داد، پل کارون بین دو شهر آبادان و خرمشهر بود، عراق جبهه غربی را گرفته بود، برای اینکه نتواند از طریق جاده به جبهه دیگر نفوذ کند، خود ما پل را منهدم کردیم. سقوط این پل را احتمالا در تصاویر دیده‌اید. به این کارها اصطلاحا پدافند غیرعامل می‌گویند یعنی رفتاری از جنس سیویل که می‌تواند جلوگیری کننده باشد.

صداوسیما به پدافند غیرعامل فکر کرده بود 

در جنگ دوازده روزه، مشخص است که برای صداوسیما فکر شده بود، بلافاصله بعد از اصابت، مجددا برنامه‌های عادی را شروع کرد، این به آن معناست که قبلا پیش‌بینی شده بود که اگر صداوسیما مورد اصابت قرار گرفت باید چگونه رفتار کرد.

*در بقیه   بخش‌های شهر تا چه اندازه این پیش‌بینی‌ها صورت گرفته بود؟

ببیند، تاب‌آوری در شهرها معمولا آمادگی در برابر سناریوهای حادثه است؛ مثل زلزله، آتش‌سوزی. آتش سوزی نه بلای طبیعی است و نه از جنس حملات نظامی است. گاهی ممکن است، زلزله رخ دهد و بعد از آن آتش سوزی اتفاق بیفتد. مثلا در زلزله ژاپن در سال 1996 بخش عمده خسارت‌ها متعلق به آتش سوزی بود. خسارت‌های جانی ناشی از آتش سوزی بیشتر از زلزله شده بود. تاب آوری محصول پیش بینی حوادثی که شما احتمال وقوع آن را می‌دهید و برای آن آمادگی ایجاد می‌کنید، مثلا اگر در تهران، آتش سوزی بحران اصلی است، من باید متناسب با پراکنش شهر ایستگاه آتش نشانی داشته باشم، یا تجهیزات متناسبی که در شرایط آتش سوزی به داد شهروندان برسد. مثلا اگر ساختمان بلند زیاد است، حتما باید تعداد بالابر‌های بلند هم زیاد باشد. نتیجه فکر کردن به اینگونه موارد و پیش‌بینی تمهیدات برای آن‌ها، افزایش تاب‌آوری است.

*شما کلیاتی در اینباره گفتید، اما من می‌خواهم دقیق‌تر بدانم، باتوجه به جنگی که پشت سر گذاشتیم، این تاب‌آوری در کل کشور تا چه اندازه بود؟ 

جنگی که رخ داد، جنگ High Technology بود، ما تجربه این را نداشتیم. آنها هم تجربه این جنگ را نداشتند، تصور می‌کردند، فلاخن، پیکان و گنبد آهنین بتواند جلوی حملات واکنشی ما را بگیرد اما نگرفت، در واقع آن‌ها هم در این زمینه بی‌تجربه بودند. در جنگ‌ها همه ممکن است، نقاط ضعف داشته باشند. یا مثلا مسئولین ما می‌گفتند، اسرائیل در صورت حمله باید از آسمان چند کشور عبور کند و حتما باید سوختگیری هوایی انجام دهد، این کار امکان‌پذیر نیست اما امکان‌پذیر شد.  چون موافقت‌ها برای عبور از کشورها را یا به صورت قانونی یا غیرقانونی انجام داد و آمریکایی‌ها هم به او کمک کردند تا روی آسمان عراق بتواند سوخت‌گیری کند. چون انتظار نداشتیم، شاید تاب‌آوری‌مان پایین آمد. چون برای آن پیش‌بینی نکرده بودیم و ما فرض را بر این گذاشته بودیم که نمی‌تواند از آسمان بیگانه استفاده کند و سوخت‌گیری هم نمی‌تواند روی آسمان داشته باشد.

بمب‌های جدید حتی به پناهگاه‌های سوییس هم رحم نمی‌کند 

* در راستای همین موضوع «های تک» شدن جنگ؛ برخی می‌گویند عملا پناهگاه و آژیر بی‌فایده است اما در همین دوره جنگ، شهرداری تهران مجبور شد، مترو را به عنوان فضای امن شهروندان معرفی کند. اینکه ما پناهگاه و آژیر نداشتیم هم در راستای همین فکر نشدن و پیش بینی نکردن جنگ بود؟

نسل بمب‌های جدیدی که اکنون استفاده می‌شود، پناهگاه‌های معمولی و عادی حتی آن‌هایی که در سوییس ساخته شده است، در مقابل انفجار نمی‌تواند مقاومت کند. اما می‌تواند جلوی موج انفجار را بگیرد، می‌تواند جلوی ترکش را بگیرد. اما اگر همان پناهگاه نقطه هدف باشد و مورد اصابت قرار بگیرد، نمی‌تواند مقاومت کند. این نسبی است، یعنی اگر آن نقطه مورد اصابت مستقیم نباشد، می‌تواند جلوی صدا و موج انفجار را بگیرد.

ما در دوره خودمان به پدافند غیرعامل فکر کرده بودیم 

*شما زمانی که در مدیریت شهری بودید، به ساخت پناهگاه یا سیستم هشدار فکر کرده بودید؟ 

ما نگاه پدافند غیرعامل را داشتیم، اگر ساخت پناهگاه توسط شورای امنیت ملی اجبار می‌شد، ما آن را دنبال می‌کردیم اما این اجبار آن زمان نبود. اما نگاه پدافند غیرعامل داشتیم،  یعنی هر اقدامی که انجام می‌دادیم، به بحران و جنگ آن هم بیندیشیم. مثلا پل‌های تک پایه بتنی در زلزله‌های سنگین احتمالا منهدم می‌شوند و عرشه پل واژگون می‌شود. یکی از تجربیات زلزله ژاپن که پیشتر گفتم، واژگونی ناشی از سازه‌های عظیم، اساسا کمک رسانی را مختل کرده بود. شما وقتی این تجربیات را مشاهده می‌کنید، تلاش می‌کنید، تا چنین اتفاقی در تهران نیفتد. این از جنس پدافند غیرعامل است. ما سعی می‌کردیم، اینگونه نگاه کنیم، مثلا پل کریمخان که پلی خسته و فلزی بود را مقاوم سازی کردیم. این پل اگر جنگ و زلزله هم رخ ندهد، عمر مفیدش تمام شده است و باید برای شرایط جدید خود را آماده کند، اگر شما روی مشابه موجود مقاوم نشده این پل‌ها باشید، لرزه‌هایی که روی سایر پل‌ها‌ حس می‌کنید را روی این پل احساس نمی‌کنید.

شهرداری برای بازسازی در اولویت نبود 

*بازسازی پساجنگ، از دیدگاه شهرسازی خودش می‌تواند، عاملی برای تاب‌آوری شهرها باشد. بازسازی خانه‌ها به شهرداری تهران محول شد، در اینباره نظرات متفاوتی بود، از دیدگاه شما محول کردن این وظیفه به نهاد مدیریت شهری تا چه اندازه می‌تواند منطقی باشد و به روند تاب‌آوری شهری کمک کند؟

من فکر می‌کنم، ما دستگاه‌هایی داریم که قانونا در موقع بحران اعم از سیل و زلزله و جنگ، وظیفه بازسازی دارند. به اعتقاد من تجربه این کار را هم دارند، از نگاه من بنیاد مسکن، از این جهت بهتر بود. چون تجربه بازسازی فقط ساختن نیست، سروکله زدن و کار اجتماعی کردن، توان راضی کردن و مجاب کردن و اینکه مردم همراه شما باشند و شما بتوانید رضایت مردم را به دست بیاورید، هم هست. طبیعتا برای انجام این کار، دستگاهی که حداقل در دوره حاضر، خوش سابقه و خوش نام نیست و خیلی هم رضایتمندی از آن نیست، در اولویت نبود. تصور می‌کنم دولت به دلیل منابع مالی این کار را کرد. همچنین استفاده از ابزاری به نام تراکم شناور، وحشتناک‌ترین موضوع است. این مانند این است که شما حقوق عمومی را به حراج بگذارید. بدتر از همه این است که این در اسناد رسمی بیاید و مسئولان در تریبون‌های رسمی بگوید از محل فروش تراکم قرار است این کار را انجام دهیم. در شرایط غیررسمی این اتفاق رخ می‌داده اما کسی به آن رسمیت نمی‌داده است.

اگر ساختمانی کاملا ریخته باشد، برای تشویق ممکن است، یک طبقه تراکم تشویقی بدهید تا انگیزه برای بازسازی داشته باشند، این موضوع با این فرق دارد که به بهانه جنگ بخواهید در کل شهر تراکم سیار بدهید. من اسم این کار را سواستفاده از شرایط جنگی می‌گذارم. کل نقاطی که در تهران آسیب دیدند، حدود 80 نقطه بوده است، همه این نقاط هم کاملا تخریب نشدند، اگر برای این کار بحث تراکم شناور در کل شهر تهران را مطرح کنید، روانیست. نباید به آن رسمیت داده شود.