امیر قلعه‌نویی

سال‌ها قبل، محسن صفائی فراهانی در گفت‌وگویی به هفته‌نامه تجارت‌فردا گفته بود: «فوتبال ایران، آینه اقتصاد ماست. اقتصاد ما به مدد پول‌های نفتی مناسبات رانتی به وجود آمده که دولت‌ها ترجیح می‌دهند به جای رشد تولید تکنولوژی بهبود روش‌های مدیرت و ایجاد فضای رقابت به سمت سیاست‌های توزیعی و حامی‌پرورانه پیش بروند.»

او می‌گفت، حتی در سرمایه‌گذاری‌ها هم مناسبات رانتی اجازه نمی‌دهد تولیدی روی زمین بنشیند که مایل به رقابت باشد. تولیدات به زمین نشسته در این منازعات، یا رانت طبیعی دارند یا محافظان انحصاری.

او که پیش‌تر ریاست فدراسیون فوتبال را بر عهده داشت، از این مناسبات به فوتبال پل می‌زد و یادآوری می‌کرد که در دنیا مناسبات فوتبال هم مثل مناسبات اقتصادی، دارای استراتژی هدف و ساختار و تشکیلات مناسب و متناسب با این دو است. در کشورهایی که صاحب اقتصاد سالم هستند، ورود و خروج سرمایه‌ها تابع میل اشخاص نیست. آنها کاملا همانند یک سرمایه‌گذار اقتصادی به فوتبال نگاه می‌کنند.

در فوتبال ایران می‌توان این نگاه صفایی فراهانی را اینگونه دید که هرگاه درآمدهای نفتی به وفور باشد، دولت ارزپاشی می‌کند و انواع و اقسام کالاهای خارجی را به بازار عرضه می‌کند، اما همین که کف‌گیر ارزی به تهِ دیگ می‌خورد، سراغ کالاهای داخلی می‌رود؛ این اتفاق در شرایطی رخ می‌داد که کالاهای داخلی در فقدان سیاست‌های هدفمند، نه قابلیت جایگزینی با نوع خارجی دارند و نه با ذائقه مصرف‌کننده ایرانی سازگار بودند.

حالا خبر رسیده که گویا انتخاب امیر قلعه‌نویی برای سرمربی‌گری تیم ملی فوتبال ایران قطعی شده است. هرچند هنوز فدراسیون فوتبال رسما این خبر را اعلام نکرده اما تقریبا تمام رسانه‌ها از جمله خبرگزاری رسمی دولت از آن رونمایی کرده‌اند. عطف به صحبت‌های صفایی فراهانی، انتخاب امیر قلعه نویی برای هدایت تیم ملی فوتبال ایران هم دقیقا یادآور عارضه «بیماری هلندی در اقتصاد ایران» است.

قلعه‌نویی زمانی روی نیمکت تیم ملی فوتبال تکیه می‌زند که فدراسیون نه مثل قبل پول دارد و نه حتی از اعتبار لازم برای آوردن یک سرمربی به‌روز خارجی برخوردار است.

این‌که او انتخاب شده، محصول اجباری است که به فوتبال ایران حاکم است. سال‌ها فرصت‌سوزی شد و بدون اینکه در عرصه‌های بین‌المللی جانشین‌سازی شود، به خوشی‌های موقت دلخوش بودیم. امروز هم در لحظه‌ای ایستاده‌ایم که نه می‌توانیم به گزینه‌های جهانی فکر کنیم، نه حتی اگر توانایی‌اش را داشته باشیم، دیگر کسی خواهان همکاری با صدرنشینان مدعی مدیریت فوتبال ایران است.

او یا در نهایت کسی شبیه او انتخاب خواهد شد تا بدانیم امیر قلعه‌نویی و اساسا چنین انتخاب‌ها و انتصاب‌هایی برای ما دقیقا مصداق واقعی همان جمله معروف و به‌تازگی سیاسی‌شده‌ای است که می‌گوید «همینه که هست».