IMG_20230405_211557_207

نسل دهه 60 خاطرات زیادی با قصه‌های مجید پوراحمد دارد. این نسل هم با مجید و بی‌بی خندیده و هم با آنها گریه کرده است.

شب یلدا در میانه تنهایی و ناامیدی، پایان خوشی داشت.

پوراحمد از جهت دیگری هم خاطره‌ساز بود و برخی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های فیلم‌هایش در ذهن مخاطبان به یادگار مانده است.

مثلا آنجا که مهرداد صدیقیان می‌گفت: «شونزده سالم بود، بچه بودم، اومدم جبهه ... دو روز بعد، آره فقط دو روز بعد ...بازم شونزده سالم بود ... اما دیگه بچه نبودم»، یا آنجا که رضا کیانیان در «کفشهایم کو» می‌گفت: «اسمتو یادم رفته، ولی یادمه خیلی دوست داشتم!»

و البته شاید حال و حرف محمدرضا فروتن در «شب یلدا» این روزها به حال و روز ما بیشتر می‌خورد: «چیه برادر؟ جشن تولده. ممنوعه؟ زن بی‌حجاب نداریم. زن با حجاب هم نداریم. مرد بی‌غیرت نداریم. مرد باغیرت هم نداریم. نوار مبتذل نداریم. ماهواره نداریم. صور قبیحه نداریم. حشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب و رفیق ناباب نداریم. رقص، آواز، خوشی، خنده، بشکن و بالابنداز نداریم. شرمنده‌تونم هیچ چیز ممنوعه کلاً نداریم. نداریم. مهمونیه ولی مهمون هم نداریم. جشن تولد یه بچه‌س ولی بچه هم نداریم.»

با این حال دستاوردهای این کارگردان خاطره‌ساز در کارهای جدیدترش کیفیت قبل را نداشت و دغدغه‌های روح لطیف پوراحمد را دیگر آنطور که باید، هنرمندانه بازگو نمی‌کرد. حتی خودش هم به این واقعیت رسیده بود که در کارهای اخیرش نگاه طنزآمیز و شیرین قصه‌های مجید جایی ندارد. پوراحمد در جایی گفته بوده که خواهرش هم به او گفته که کارهایش دیگر حس پوراحمدی ندارد.

کیومرث پوراحمد شب گذشته در سن ۷۴ سالگی در ویلای شخصی خود در انزلی به زندگی پایان داد. مرگ پوراحمد گریه مجید قصه‌هایش را درآورد و مرادی کرمانی را به هق‌هق انداخت؛ مرگی خودخواسته که نشان از تلخی سال‌های آخر زندگی او داشت. شاید راوی قصه‌های مجید با این مرگ خودخواسته به دنبال رهایی بوده و شاید دست‌نوشته‌هایی که در کنار پیکر بی‌جان او پیدا شده راز مرگ و البته دغدغه‌های اخیر او را افشا کند. 

احمد طالبی‌نژاد از منتقدین قدیمی مجله فیلم آثار پوراحمد را به شکلات تلخ تشبیه کرده و گفته بود: «کارهای پوراحمد مثل شکلات تلخ می‌ماند؛ شکلاتی که در ظاهر وقتی به آن نگاه می‌کنیم انگار شکلات است و باید شیرین باشد اما وقتی می‌خوریم می‌بینیم که تلخ است». درست مانند فیلم زندگی‌اش که پایان خودخواسته‌اش کام همه دوستدارانش را تلخ کرد. 

او در فیلم شب یلدا زندگی مرد شکست خورده‌ای را به تصویر کشید که می‌خواست با معجزه عشق او را از انزوا و تنهایی نجات دهد اما عشق نسخه نجات‌دهنده زندگی خودش نشد.  برخی او را فیلمسازی می‌دانند که احساسات انسانی را خیلی ملموس و قابل درک در فیلم‌های خودش نشان می‌داد.

شایان ربیعی درباره پوراحمد گفته که مرگ عجیب او همه را شوکه کرد. پوراحمد بسیار شوخ طبع بود اما شوخی کلام او در چهره جدی‌اش نمایان نبود. پوراحمد جملات نغز و شوخ طبعی خاصی داشته که در فیلم‌هایش همیشه این دو خصیصه نمایان بود. در آثار پوراحمد جدیتی توامان با شوخی وجود داشته که در هم آمیختگی این دو وجه به ظاهر متضاد در شخصیت او نیز به انتزاج و تعادل رسیده بود. 

کیومرث پوراحمد بعد از مرگ مادر دچار افسردگی شد و به طور کلی خانواده پوراحمد بعد از مرگ بی‌بی از هم پاشید که تاثیر زیادی بر او گذاشت. آثار پوراحمد بعد از مرگ مادر دچار تلخی شده و حتی به لحاظ سینمایی ضعیف‌تر است. 

دغدغه‌های اجتماعی پوراحمد از سال‌ها قبل از سینماگر شدنش وجود داشت تا جایی که او نیز مانند برخی از همکارانش سابقه کار در مطبوعات را هم داشته است. 

کیومرث پوراحمد قبل از ورود به عرصه سینما و تلویزیون مانند بسیاری از اهالی این عرصه‌ها سال‌ها در روزنامه‌ها و مجلات کار کرد و به گذشته مطبوعاتی خود می‌بالید.

روحش شاد.