محمدعلی اسلامی ندوشن

نویسنده، شاعر، مترجم و پژوهشگر ایرانی، برای دیدار با فرزندانش، چند سال پیش به کانادا رفت و به علت عوارض ناشی از کرونا و کهولت سن، آن‌جا ماندگار شد تا پنجم اردیبهشت سال گذشته که چشم از دنیا فروبست.

اسلامی ندوشن وصیت کرده بود که پیکرش به ایران برگردد. متولد ندوشن یزد بود اما عشقش به ادبیات فارسی باعث شد تا بخواهد پیکرش در نیشابور و در کنار آرامگاه عطار و خیام آرام بگیرد.

مدیون و عاشق ایران

«آن‌چه نوشتم، حتی در زمینه ادبیات خالص یا هنر، همواره از دلمشغولی درباره ایران برکنار نبوده‌ام. این حداقل وظیفه انسانی بود برای یک شهروند که نه ادعایی داشت و نه چشمداشتی، ولی خود را مدیون کشور خود می‌دانست و نمی‌توانست از ادای این دِین شانه خالی کند.»

محمدعلی اسلامی نُدوشن همواره به ایران می‌اندیشید و مقالات و کتاب‌های ارزشمند بسیاری درباره وطنش نوشت. از منظر او سرزمین ایران مایه مباهات و فخر جهان بود.

«شناخت کشورم از مویرگ‌هایش»

نگارنده «سفیر سیمرغ» در شهریور ماه 1304 در روستای ندوشن در صد کیلومتری شهر یزد چشم به جهان خاکی گشود: «یکی از خوش‌وقتی‌های من در زندگی آن است که خانوادۀ ‌من نه متشرع بود و نه دیوانی، که مظلمه‌ای بر دوش گیرد؛ جزو ‌مردم‌ میانه‌حال این کشور به شمار می‌رفتند.»

اسلامی ندوشن پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی‌اش در مدرسه ناصرخسرو روستای ندوشن و سپس مدرسه خان یزد، به دبیرستان ایرانشهر یزد وارد شد. او در دوران ابتدایی و 9 سالگی پدر خود را از دست داد.

اهمیت کودکی ندوشن در آن‌چه که او شد را می‌توان در این بیانش به ظرافت خواند: «گذران سال‌های نخستین عمر من در ده، استخوان‌بندی تحقیقم را محکم کرد. مرا با کنه و مغز زندگی ایرانی که اکثریت عظیم مردم این سامان با آن روبه‌رو هستند، در تماس نهاد. ده به من فرصت داد که شناخت کشورم را از مویرگ‌هایش شروع کنم.»

اسلامی ندوشن از عنفوان نوجوانی وارد وادی شعر و شاعری شد و تا زمان اخذ مدرک دیپلم و ورودش به دانشکده حقوق تهران، همچنان می‌سرود و می‌نوشت.

در آن زمان، برخی از اشعار او در مجله سخن انتشار می‌یافت. او در سال ۱۳۲۹ مجموعه شعر «گ‍ن‍اه» را منتشر کرد.

پس از اخذ لیسانس، دادگستری شیراز چند صباحی میزبان اسلامی ندوشن بود تا اینکه راهی فرانسه شد و کمتر از پنج سال را در فرانسه و سپس بریتانیا سپری کرد و سرانجام موفق به کسب مدرک دکتری در رشته حقوق بین‌الملل با عنوان «کشور هند و کامنولت» از دانشگاه سوربن شد.

فرود در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران

آذر ماه ۱۳۳۴ اسلامی ندوشن به ایران بازگشت و به دعوت فضل‌الله رضا، رئیس وقت دانشگاه تهران، در سال ۱۳۴۸ به تدریس در دانشگاه تهران مشغول شد و به عضویت هیئت علمی دانشکده ادبیات این دانشگاه درآمد: «در واقع‌ من‌ مانند یک‌ چترباز در دانشکدۀ‌ ادبیات‌ فرو افتادم‌. به‌ غیر از پروفسور رضا، دکتر سیدحسین‌ نصر که‌ رئیس‌ دانشکدۀ‌ ادبیات‌ بود و نوآوری‌هایی‌ داشت‌ و وجود مرا در دانشکده‌ لازم‌ می‌دانست‌، بر ورود من پافشاری‌ کرد.»

او از آن دوران به نیکی یاد می‌کند: «پس از این‌که به‌ دانشگاه تهران رفتم، کارهایم روى روال افتاد. تکلیف معلوم گشت که چه کاره‌ام و کجایى هستم‌. بعد از پانزده سال وضع بلاتکلیف، اکنون استقرار یافته بودم»

محمدعلی اسلامی ندوشن

از ترجمه و داستان‌نویسی تا مقاله پژوهش و خاطره‌نویسی

محمدعلی اسلامی ندوشن یک سال بعد از بازگشتش به کشور مجموعه شعری تحت عنوان «چشمه» را در پایتخت منتشر کرد و همچنین به ترجمه «ب‍ه‍ت‍ری‍ن اش‍ع‍ار ه‍ن‍ری لان‍گ‌ف‍ل‍و» در سال 1337 و «ملال پ‍اری‍س و ب‍رگ‍زی‍ده‌ای از گ‍ل‌ه‍ای ب‍دی» سروده شارل بودلر در سال 1341 پرداخت.

اسلامی ندوشن را با نام مستعار «م. دیده‌ور» نیز می‌شناسند. او با این لقب داستان‌هایی را در مجموعه «افسانه و افسون» منتشر کرد و داستان‌های دیگری را نیز با عنوان «پنجره‌های بسته» در سال ۱۳۵۷ به چاپ رساند.

حیطه سفرنامه نیز از قلم اسلامی ندوشن بی‌نصیب نماند. «سفیر سیمرغ»، «در کشور شوراها»، «بازتاب‌ها»، «کارنامۀ سفر چین» و «آزادی مجسمه» از جمله عناوین این پژوهشگر و نویسنده برجسته کشور است.

او در کنار شعر، داستان، سفرنامه، مقاله‌های پژوهشی و نقدهای ادبی، خاطره‌نویس هم بود.

در کتاب چهار جلدی «روزها» که در سال‌های ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۵ منتشر شد، ندوشن به بازگویی زندگی خودش طی چهار دوره متوالی، از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۵۷ پرداخته است: «زمانی از عمر می‌رسد که خاطره‌ها سر برمی‌آورند و مانند ناقه مجنون، هرچند آهنگ جلو داشته باشیم، ما را به عقبِ عقب بازمی‌گردانند، به دورِ دور، به دنیایی می‌برند که گرچه وابسته ماست، شگفت‌انگیز و غریبه می‌نماید...»

مقتضیات ایران ایجاب می‌کرد...

اسلامی ندوشن عمده وقت خودش را صرف مقاله‌نویسی و نوشتن پژوهش کرد و مابقی آثارش را «تفنن» می‌دانست: «من در مورد رمان‌ و داستان‌ آزمایش‌هایی‌ انجام دادم، ولی‌ رها کردم‌، زیرا‌ نمی‌خواستم دو سه‌ کار بکنم‌؛ یعنی‌ مقتضیات‌ ایران‌ ایجاب‌ می‌کرد که‌ مستقیم‌ حرف‌ بزنم‌، به‌ صورت‌ نوشته‌ای‌ مستقیم‌، به‌ صورت‌ مقاله‌، تا این‌که‌ بروم‌ به‌ سمت‌ داستان‌ و مقداری‌ تخیل‌ با نوشته‌ همراه‌ شود. این‌ بود که‌ داستان‌ را کنار گذاشتم‌.»

«ایران‌ و تنهایی‌اش»، «ایران‌ چه‌ حرفی‌ برای‌ گفتن‌ دارد؟»، «به‌ دنبال‌ سایه ‌همای»، «ایران را از یاد نبریم»، «چهار سخنگوی‌ وجدان‌ ایران»، «سخن‌ها را بشنویم»، «ذکر مناقب‌ حقوق‌ بشر در جهان‌ سوم» عناوین برخی از کتاب‌های محمدعلی اسلامی ندوشن است.

در میان بزرگان و شاعران زبان و ادبیات فارسی، اسلامی ندوشن به فردوسی و حافظ ارادت خاصی داشت: «فردوسی‌ و حافظ‌ حوزۀ‌ عمیق‌تر، وسیع‌تر و نهانی‌تری‌، یعنی‌ قعر زندگی‌ ایرانی‌ را گرفته‌اند. برای‌ همین‌ است‌ که‌ مقام‌ جداگانه‌ای‌ برای‌ خودشان‌ دارند. فردوسی‌ یک‌ دوران‌ «سرافرازی» و حافظ‌ یک‌ دوران‌ «پَرشکسته‌» را می‌سراید.»

«سرو سایه‌فکن: در خصوص راز و رمز ف‍ردوس‍ی و ش‍اه‍ن‍ام‍ه»، «ایران‌ و جهان‌ از نگاه‌ شاهنامه»، «داستان داستان‌ها: رستم و اسفندیار در ش‍اه‍ن‍ام‍ه»، «ن‍امه ن‍ام‍ور: گ‍زی‍ده ش‍اه‍ن‍ام‍ه ف‍ردوس‍ی»، «زندگی‌ و مرگ‌ پهلوانان‌ در شاهنامه» و «ماجرای‌ پایان‌ناپذیر حافظ» از جمله آثار اسلامی ندوشن درباره این دو شاعر نامدار پارسی زبان است.

انجمن «ایران‌سرای فردوسی» در دهه هفتاد توسط اسلامی ندوشن و با حضور بسیاری از چهره‌های دانشگاهی و ادبی تأسیس شد و به دنبال آن فصلنامه «هستی» با صاحب ‌امتیازی او به چاپ رسید.

خلاصه اینکه نوشتن و گفتن از محمدعلی اسلامی ندوشن، کار چند پاراگراف و چند صفحه نیست. این پژوهشگر و مفسر ادبی را باید خواند و ساعت‌ها به تفسیر آثارش نشست؛ گویی تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم با قلم او عجین شده است.