شنیدن این سوال ممکن است در ابتدا شما را عصبانی کند و فکر کنید پای تمرکزگرایی در میان است، اما اینطور که وضعیت این روزهای شهرهای بزرگ و صنعتی ایران نشان می دهد، باید این سوال پرسیده شود تا بفهمیم که سیاست گازرسانی به همه نقاط ایران در مقابل ایده توسعه شبکه برق به عنوان یک انرژی تجدید پذیر تا چه اندازه غلط بوده و دقیقا از کی در دستور کار مسئولان ایرانی قرار گرفت. 

 


 

می گویند مجبوریم ازوت بسوزانیم

 

می گویند مصرف خانگی گاز آنقدر زیاد است که سوخت مورد نیاز به نیروگاه های برق نمی رسد و آنها مجبورند ازوت بسوزانند، بنابراین ساکنان شهرهای بزرگ و صنعتی یا باید زیر بار آلودگی بروند یا خاموشی را تحمل کنند، راه حل سوم هم این است که همه در خانه هایشان به مصرف کمتر رضایت بدهند تا گاز به نیروگاه ها برسد اما اگر نزدیک به ۳۰ سال عقب برویم می بینیم که شاید اگر توزیع انرژی در سطح ایران هوشمندانه تر اتفاق می افتاد و رسیدن گاز به همه شهرها و روستاها تا این اندازه سیاسی نمی شد احتمالا هیچ وقت کار به اینجا نمی رسید.

البته بالا بودن سرانه مصرف و ارزان بودن انرژی در ایران که منجر به حیف و میل تمام انواع آن می شود سر جای خودش اما به نظر می رسد حکایت گاز رسانی به همه جای ایران ساختن دیوار خشتی کجی بوده که احتمالا قرار است تا ثریا به همین شکل بالا برود چون اغلب کارشناس ها معتقدند به‌جای توسعه مویرگی لوله‌کشی گاز در سطح کشور، برق‌رسانی باید سرفصل اصلی تامین انرژی قرار می‌گرفت، روندی که کاملا معکوس طی شد. اما چرا این اتفاق افتاد؟ شاید بتوان جواب را در چند عامل جست و جو کرد.

 

چرا گاز رسانی در ایران سراسری شد ؟

شبکه گازرسانی را خارجی را وارد ایران کرده بودند و از همان اول یک جورهایی کالای لوکس محسوب می شد، بنابراین رسیدن گاز به مناطق مختلف می توانست برای مردم مناطق مختلف جذاب باشد اما ماجرا از سال ها بعد وقتی که آب روسیه و ایران بر سر قیمت گاز صادراتی ایران به ابن کشور در جوب نرفت شروع شد.

مخازن انباشته شدند و همزمان میدان های گازی مشترک بین ایران و همسایه هایی مثل قطر راه افتاندند و به این ترتیب بهترین گزینه برای تامین انرژی مورد نیاز شهرها و روستاها گاز بود. البته همان موقع هم این سوال وجود داشت که برق رسانی بهتر است یا گاز رسانی اما مسئولان وقت به سرعت گاز را انتخاب کردند چون خیلی حاضر و آماده تر از برق بود، افتتاح نیروگاه های عظیم برق هزینه زیادی روی دست دولت ها می گذاشت و از طرفی این احتمال وجود داشت که رساندن برق از نیروگاه های دوردست آن را با افت فشار مواجه کند اما در مورد گاز اینطور نبود. گاز هم در دسترس بود و هم روش انتقال ساده تری داشت. بنابراین دیگر جای تردیدی باقی نماند، حالا رسیدن گاز به دورترین شهرها و روستاها تبدیل به یک دستاورد برای نماینده های همان شهرها و روستاها در مجلس بود و آنها نه تنها با تصویب قوانین پی در پی دولت را زیر فشار می گذاشتند بلکه مسابقه رسیدن گاز به شهر نماینده ها، وزرای نیرو در دولت های مختلف را وادار به انواع اقدامات شتابزده می کرد، چون هرچه نباشد آنها به رای اعتماد نماینده ها نیاز داشتند.

همه اینها در کنار تلاش برای ثابت نگه داشتن قیمت گاز چه برای مصرف خانگی چه برای مصارف صنعتی دست به دست هم داد تا حالا یکی از بزرگ ترین مصرف کننده های گاز جهان باشیم، در حالی که اگر از همان ابتدا تمرکز بر روی تولید انرژی تجدیدپذیر برق با روش های مختلف گذاشته می شد، امروز گزینه های همه ما برای تنفس هوای تمیز و نماندن در تاریکی اینهمه محدود نبود.