به گزارش اکوایران، از زمان آغاز جنگ اوکراین در دو سال و نیم پیش، ایالات متحده و متحدان ناتو همواره بر این نکته تأکید داشته‌اند که تأمین تجهیزات نظامی برای کی‌یف، آموزش نیروهای اوکراینی (چه در خارج از اوکراین و چه در داخل) و ارائه اطلاعات و کمک‌های فنی به این کشور برای استفاده از سیستم‌های نظامی مختلف، هیچ‌یک به معنای مشارکت غرب در این جنگ نیست.

به نوشته نشنال اینترست، متحدان غربی کی‌یف با قاطعیت این موضع را حفظ کرده که به همین دلیل، هر گونه حمله آشکار و تأییدشده روسیه علیه کشورهای ناتو به منزله اقدامی نظامی تلقی می‌شود. حتی زمانی که اوکراین باموفقیت درگیر نبرد با روس‌ها در جبهه‌های پشتی و در جبهه دریایی بود، غرب به اندازه‌ای بازدارندگی داشت که روسیه واکنش‌هایش را به اعتراضات عمدتاً دیپلماتیک محدود کند. در حقیقت، برخی از حامیان غربی افزایش کمک‌ها به اوکراین استدلال می‌کنند که تهدیدهای بازدارنده روسیه چیزی جز یک ببر کاغذی نیست.

مسئله اینجاست که سبک پاسخگویی کرملین نه به طور مستقیم و فوری، بلکه به صورت نامتقارن و در سایر عرصه‌هاست. در ماه ژوئن، ولادیمیر پوتین با وضوح این موضوع را به روشنی تأیید کرد که روسیه می‌تواند گام‌های «نامتقارن» برای پاسخ‌دادن برگزیند. او از خبرنگاران پرسید که آیا مسکو حق ندارد همان نوع تسلیحاتی که غربی‌ها به اوکراین می‌دهند را در اختیار بازیگرانی قرار دهد که می‌توانند به تأسیسات حساس این کشورها حمله کنند؟ پوتین هشدار داد: «ما در این موضوع فکر خواهیم کرد».

درگیری‌های جاری به جنگ داخلی اسپانیا در قرن بیستم شباهت پیدا کرده است؛ به طوری که کشورهای مختلف از آن برای آزمایش سیستم‌های تسلیحاتی جدید و روش‌های نوین جنگیدن استفاده می‌کنند و در عین حال، تجربه‌های دست‌اول رزمی به دست می‌آورند. این جنگ همچنین به شرکای روسیه این امکان را می‌دهد که مستقیماً شاهد نحوه عملکرد تجهیزات غربی باشند.

حوثی دریای سرخ

دارا ماسیکوت این تجربیات را چیزی می‌داند که روسیه در ازای کمک‌های ایران، چین و کره شمالی، در اختیار آن‌ها می‌گذارد که به تبع، متحدان این کشورها نیز از آن بهره‌مند می‌شوند. البته مسکو این مسئله را حق حاکمیتی خود برای دریافت کمک از متحدانش و همچنین انتقال ابزارها و مهارت‌ها به این کشورها جهت استفاده آن‌ها از این تسلیحات علیه منافع ایالات متحده و غرب می‌داند.

علاوه بر این، محاصره دریای سرخ توسط حوثی‌ها دو پیامد استراتژیک داشته که به نفع روسیه است. اولین مورد این بوده که ایالات متحده و متحدانش را مجبور به توزیع منابع در چندین جبهه می‌کند. این همان نگرانی دوو زاکهایم، مقام سابق آمریکایی بود که در آستانه جنگ اوکراین به آن هشدار داد؛ اینکه کشورهای متحد مسکو از آنچه زاکهایم «همزمانی اوراسیایی» نامیده، یعنی بحران‌های چندگانه و همپوشان برای منحرف‌کردن و تخلیه توجه ایالات متحده، بهره‌برداری خواهند کرد.

دومین پیامد نیز اختلال در تلاش‌های اروپا برای جایگزینی گاز روسیه با واردات از خلیج فارس بوده که نمایانگر یک تلافی غیرمستقیم است. اختلالات در ترانزیت دریای سرخ زمان و هزینه صادرات مستقیم از خلیج فارس به اروپا را افزایش می‌دهد و در عین حال، جریان انرژی روسیه به مشتریان اروپایی را باز نگه می‌دارد.

اختلالات در مسیر دریای سرخ همچنین بر ضرورت ایجاد کریدور دریای شمالی روسیه از طریق قطب شمال را صحه گذاشته و به لزوم ساخت «کریدور میانی» در منطقه جاده ابریشم می‌افزاید. علاوه بر این، کریدور میانی به طور فزاینده‌ای، شریان حیات مسکو به اقتصاد جهانی، هم برای صادرات و هم برای واردات به شمار می‌رود تا روسیه بتواند کالاهایی که توسط دولت‌های غربی تحریم شده و به مشتریان روس فروخته نمی‌شود را خریداری کند.

اگر کریدور دریای سرخ کاملاً بسته شود، آنگاه غرب به کریدور میانی نیاز پیدا می‌کند و در نتیجه، نفوذ کمتری برای فشار به کشورهای دخیل برای بستن دسترسی روسیه خواهد داشت.

نفتکش دریای سرخ

حمایت از حوثی‌ها در چهارچوب تغییر سیاست خارجی روسیه به سمت پارادایم «جی-صفر/جاده ابریشم» قرار می‌گیرد. تقویت منطقه جاده ابریشم اکنون یک اولویت مطلق است زیرا به دلیل تحریم‌های مستقیم غربی از یک سو و ماهیت بسیار شرطی خط اعتباری چین از سوی دیگر، روسیه مجبور است یکی از مناطق اقتصادی حیاتی جهان را باز و در دسترس نگه دارد.

علاوه بر این، روسیه دیگر به دنبال دستیابی به حکمرانی جهانی به همراه قدرت‌های غربی نیست؛ بنابراین کمک به اختلالات بیشتر در سیستم اقتصادی جهانی تحت رهبری ایالات متحده در راستای این دیدگاهش بوده که نگذارد هیچ کشور (آمریکا) یا بلوکی (آمریکا و شرکایش) دستورکار بین‌المللی خود را تعیین و پیاده کند.

اگر روسیه اکنون در مسیری قرار دارد که دیگر کشور تعیین‌کننده‌ای در تعیین دستورکار اصلی جهانی نیست، پس مسکو به یک استراتژی تخریبی‌تر نیاز دارد که در آن، جهانی‌سازی شکسته شود و تلاش‌ها و توجهات ایالات متحده به جهات مختلف معطوف گردد.

در زمان جنگ سرد، دنیا شاهد پیدایش قواعدی غیررسمی درباره نحوه جنگیدن در درگیری‌ها بود که به یافتن راه‌هایی برای جلوگیری از تشدید به سمت جنگ هسته‌ای نیز توجه داشت. در چند سال گذشته، غرب با موفقیت از نردبان تشدید عبور کرده تا هم از سقوط اوکراین جلوگیری کند و هم توانایی این کشور را نه تنها برای دفاع از خود، بلکه برای کشاندن درگیری به خود روسیه افزایش دهد. آیا اکنون شاهد یک پاسخ روسیه هستیم؟