به گزارش اکوایران، نتیجه وقایعی که سوریه را دگرگون کرده‌اند برای بسیاری از جمله روسیه، غافلگیرکننده بود. مسکو برای چنین سناریویی آماده نبود و اقدامات آن عمدتاً واکنشی بود. نتیجه این شد که روسیه در سیاست خاورمیانه‌ای خود با شکست بزرگی روبرو شد اما این شکست یک شکست استراتژیک نبود.

تمرکز اصلی روسیه همچنان بر شکست غرب در اوکراین است که برای امنیت و جایگاه آن به عنوان یک قدرت بزرگ ضروری است. اگر روسیه در این زمینه موفق شود، ممکن است نفوذ خود را در سایر مناطق، از جمله سوریه و خاورمیانه، بازپس گیرد. تا آن زمان، احتمالاً روس‌ها تلاش خواهند کرد تا خسارات خود را محدود کنند، دسترسی به دریای مدیترانه را حفظ کنند و در سطح بین‌المللی تاثیرگذار باقی بمانند، تا زمانی که در اوکراین پیروز شوند.

به نوشته وبسایت بنیاد کارنگی، حضور روسیه در سوریه مزایای زیادی برای این کشور داشت. اولاً، موفقیت‌های نظامی آن در سال‌های ۲۰۱۵–۲۰۲۴ و حضور آن در خاک سوریه، جایگاه روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ را تثبیت کرد که دو رکن مشخص داشت: موفقیت در مبارزه با تروریسم بین‌المللی و داشتن پایگاه‌های نظامی در «دورترین نقاط»، فراتر از حوزه سنتی منافع روسیه.

پلتفرم سوریه در شرق مدیترانه عملکرد لجستیکی مهمی داشت، از جمله فراهم کردن دسترسی به دارایی‌های روسیه در آفریقا. دیگر مزایا این بود که روسیه به عنوان یک میانجی اعتبار کسب کرد؛ نقشی که ممکن است بتواند در مناطق دیگر ایفا کند. همچنین، روسیه توانست در مذاکرات با ایران و ترکیه بر منطقه نفوذ داشته باشد. نفوذ روسیه در سوریه به مسکو این امکان را داد که پروژه‌های احتمالی خطوط لوله گاز طبیعی از خلیج فارس به اروپا را که می‌توانست روسیه را دور بزند، مسدود کند. همچنین، حضور آن به روسیه این امکان را داد که تروریسم را در «جبهه‌های دور» خود مهار کند.

جلوگیری از فاجعه تمام عیار

با سقوط بشار اسد، بسیاری از مزایایی که روسیه از آن‌ها بهره‌مند بود، از دست رفته یا کاهش یافته است. تلاش‌های فوری مسکو بر جلوگیری از فاجعه تمام عیار متمرکز شد. این تلاش‌ها با خارج کردن اسد از سوریه آغاز شد، که نشان‌دهنده تمایل و توانایی روسیه برای تضمین امنیت هم‌پیمان خود بود. فراهم کردن پناهگاهی برای رئیس‌جمهور برکنار شده نشان داد که مسکو، علیرغم شکست‌هایش، همچنان تمایل دارد به تعهدات خود نسبت به مقامات سابق سیاسی سوریه عمل کند، حتی اگر این موضوع موجب آزردگی در روابطش با دولت جدید سوریه شود.

دوم، مسکو علیرغم از دست دادن جدی اعتبار و شکست در تأمین امنیت از تحقیر کامل اجتناب کرد. این کشور توافق‌هایی برای حفظ امنیت کارکنان دیپلماتیک خود به دست آورد و تعداد پرسنل نظامی خود را در سوریه کاهش داد. گروه‌های شورشی به پایگاه‌های نظامی روسیه (به ویژه در طرطوس و حمیمیم) آسیبی وارد نکردند. به طور نسبی، این اجازه داد که مسکو تا حد امکان وجهه خود را در شرایط شکست حفظ کند.

روسیه سوریه

از دیدگاه مسکو، آنچه در سوریه اتفاق افتاد عمدتاً شکست متحدان سوری آن کشور بود، نه شکست روسیه.

وقتی روس‌ها ضعیف می‌شوند، معمولاً تقصیر را به گردن دیگران می‌اندازند. محاسبه آن‌ها این است که پیروزی در اوکراین در کوتاه‌مدت ممکن است، بنابراین شکست‌ها در دیگر مناطق در نهایت محو خواهند شد، همان‌طور که آسیب‌های اعتباری ناشی از خروج ایالات متحده از افغانستان نیز از بین رفت.

از آن جا که شکست دادن غرب در اوکراین هدف استراتژیک اصلی است که امنیت و بقای روسیه و جایگاه بلندمدت آن به عنوان یک قدرت بزرگ را تضمین می‌کند، بنابراین خسارات در دیگر مناطق به عنوان مسائل فرعی دیده می‌شوند. برای مثال، یک سال پیش در قفقاز جنوبی، روسیه نیروهای صلح‌بان خود را پس از حمله آذربایجان به قره‌باغ و جابجایی اجباری جمعیت ارمنی محلی، خارج کرد. این وضعیت مورد پسند مسکو نبود، اما منابع خود را به قفقاز اختصاص نداد. از دیدگاه روسیه، اوکراین عرصه اصلی است که منابع خود را در آن متمرکز می‌کند و جایی است که غرب تلاش می‌کند شکست قاطعانه‌ای به روسیه تحمیل کند. بنابراین پیروزی در آنجا برای بازگرداندن موقعیت روسیه در خاورمیانه و حوزه پساشوروی ضروری است.

نگرانی‌های مسکو

در زمینه اولویت‌های روسیه در سوریه، فراتر از مدیریت خسارت و کاهش ریسک، روسیه نگرانی‌های متعددی دارد. یکی از نگرانی‌های فوری، مدیریت تهدیدات تروریستی است. گروه‌های مختلفی که علیه دولت اسد می‌جنگیدند و مخالفان مسکو بودند، شامل شهروندان روسیه (از جمله چچنی‌ها) و کشورهای همسایه آن بودند. روسیه پیش‌تر سوریه را به عنوان یک آهن‌ربای جذب‌کننده عناصر رادیکال می‌دید که به آن این امکان را می‌داد که تهدیدات تروریستی احتمالی را از مرزهای خود دور کند. اما امروز دیگر چنین گزینه‌ای ندارد. بنابراین، دو گزینه پیش روست: مذاکره با گروه‌های ضد روس یا تمرکز بر همکاری‌های بین‌المللی ضدتروریسم.

با توجه به نقش سوریه به عنوان پلی به سوی آفریقا، مسکو به دنبال نقاط ورودی جایگزین به قاره خواهد بود تا حضور خود را حفظ کند. مناسب‌ترین گزینه، لیبی است. مسکو از بهار ۲۰۲۴، حضور خود را در شرق لیبی تشدید کرده است، از جمله انتقال سلاح‌ها و تجهیزات از سوریه. دسترسی لیبی به دریای مدیترانه و مرزهای زمینی آن با کشورهای آفریقایی، به این کشور نسبت به سایر کشورهای منطقه برتری می‌دهد. با این حال، وضعیت نظامی ناپایدار این کشور می‌تواند در آینده منافع روسیه را تهدید کند.

در عین حال، وابستگی روسیه به ترکیه برای فرصت‌های لجستیکی همچنان در حال افزایش خواهد بود. دسترسی به لیبی تنها از طریق تنگه‌های داردانل و بسفر تحت کنترل ترکیه امکان‌پذیر خواهد بود. در حالی که روسیه ممکن است بیشتر بر آفریقا متمرکز شود، احتمالاً تلاش خواهد کرد حضور خود را در سوریه حفظ کند. نتیجه این امر بستگی به توافقات بین آنکارا و مسکو خواهد داشت. یکی از شروط حفظ پایگاه‌های نظامی روسیه در سوریه می‌تواند این باشد که این پایگاه‌ها علیه هیچ طرفی در داخل کشور استفاده نشوند و تنها به اهداف لجستیکی اختصاص یابند، در ازای تعدیلاتی در موضع مسکو نسبت به مقامات جدید سوریه.

روسیه سوریه

مرحله‌ای متفاوت

پس از فروپاشی حکومت اسد، جنگ سوریه وارد مرحله‌ای کاملاً متفاوت شده است. در حالی که مسکو در انتظار ظهور یک تعادل قدرت پایدارتر میان گروه‌های درگیر است، پیش‌بینی می‌شود که دخالت مستقیم روسیه حداقلی باقی بماند. هنگامی که ثبات برقرار شود، مسکو ممکن است به تسهیل گفتگوهای سیاسی بپردازد، به‌ویژه با توجه به اینکه دیپلماسی روسیه نشان‌دهنده آمادگی آن کشور برای مذاکره با گروه‌هایی است که پیش‌تر آن‌ها را تروریستی می‌دانست یا در طول جنگ هدف قرار داده بود، که نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری در دستیابی به اهداف استراتژیک خود است.

یکی از عوامل اصلی تعامل روسیه ممکن است نیاز به ارائه ثبات خارجی باشد، به‌ویژه اگر ایالات متحده به طور کامل نیروهای خود را از سوریه خارج کند، همان‌طور که در دوره پیشین ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ مطرح شده بود. روسیه می‌تواند از روابط دوجانبه خود با گروه‌های مختلف استفاده کرده و فرمت آستانه که اکنون متوقف شده است را به عنوان مبنایی برای تلاش‌های میانجیگری بازسازی کند. بسیاری از این اقدامات بستگی به نتیجه مذاکرات میان روسیه و نیروهای مسلط در سوریه خواهد داشت - گروه‌هایی که در نهایت فرآیند سیاسی را شکل می‌دهند و کنترل دارایی‌های استراتژیک مانند پایگاه هوایی حمیمیم و بندر طرطوس را به دست می‌گیرند.

اگر روسیه برای بازگرداندن موقعیت خود در سوریه تصمیم سیاسی بگیرد، نقاط بازگشتش را شناسایی خواهد کرد. این نقاط ممکن است شامل محافظت از اقلیت‌های قومی و مذهبی یا ایفای نقش به عنوان نیروی متعادل‌کننده خارجی بی‌طرف باشد. سیاست روسیه در خاورمیانه احتمالاً انعطاف‌پذیرتر خواهد شد. اگر لازم باشد، این کشور می‌تواند با سازمان‌هایی که آن‌ها را تروریستی می‌داند، همکاری کند، همان‌طور که با طالبان همکاری کرد. بنابراین، خروج روسیه از خاورمیانه بعید به نظر می‌رسد. بلکه ممکن است تا پایان بحران صبر کند و ابتکاراتی برای حل و فصل مناقشات پیشنهاد کند و استفاده از قدرت سخت را با تأثیر دیپلماتیک خود جایگزین نماید. از دیدگاه مسکو، پیروزی بر کشورهای غربی در اوکراین می‌تواند به ایجاد یک جنبش به سمت یک نظم جهانی چندقطبی کمک کند و این بدین معناست که احیای جایگاه روسیه در خاورمیانه در بلندمدت همچنان ممکن است.