اویس ارشادیان

اویس ارشادیان

پژوهشگر اقتصادی
شبکه های اجتماعی
تناقض بنیادین در دکترین مارکس / سهم ژرژ سورل در تولد خشونت انقلابی قرن بیستم

تناقض بنیادین در دکترین مارکس / سهم ژرژ سورل در تولد خشونت انقلابی قرن بیستم

آیا میان سوسیالیسم، مارکسیسم و کمونیسم تفاوتی وجود دارد؟ برخی تمام فجایع و شکست‌های عملی را به نام «کمونیسم» ثبت می‌کنند و «سوسیالیسم» را از این کارنامه جدا می‌کنند؛ گویی کمونیسم تجربه‌ای ناخوشایند و منحرف بود، اما سوسیالیسم همچنان قابل دفاع و قابل تکرار است. این تمایزگذاریِ امروزین، بیشتر تلاشی برای تطهیر سوسیالیسم است تا بیان یک تفاوت واقعی.

افسانه طبقه: نقد مبانی فلسفی مارکسیسم از منظر میزس

افسانه طبقه: نقد مبانی فلسفی مارکسیسم از منظر میزس

هر نقدی که تنها به آموزه‌های اقتصادی مارکس محدود شود، ناخواسته اسیر همان چارچوب مفهومی او خواهد بود. این نکته در فضای فکری ایران نیز مشهود است؛ حتی برخی مدافعان اقتصاد بازار آزاد از اصطلاحاتی استفاده می‌کنند که ریشه در دستگاه فکری مارکس دارد.

از نفی مارکسیسم تا پذیرش مبانی آن: مطالعه‌ای در فلسفه سیاسی

از نفی مارکسیسم تا پذیرش مبانی آن: مطالعه‌ای در فلسفه سیاسی

شاید شما هم دوست و/یا آشنایی داشته باشید که وقتی درباره مسائل سیاسی و اقتصادی با او صحبت می‌کنید، زبان به نقد و حتی ناسزا علیه چپ می‌گشاید و ریشه تمام مشکلات کنونی ایران را «چپ‌ها» می‌داند. قصد بررسی درستی یا نادرستی این گزاره را ندارم، بلکه می‌خواهم از جنبه دیگری به این پدیده نگاه کنم. نکته قابل‌توجه درباره دیدگاه دوست/آشنای ما زمانی آشکار می‌شود که پی می‌بریم خودِ او به افکار چپ باور دارد؛ برای مثال با مالیات زیاد بر ثروتمندان، بیمه درمانی رایگان، ثابت نگه داشتن اجاره خانه، محدود یا ممنوع کردن بیمارستان خصوصی، آموزش رایگان، تعیین حداقل دستمزد، دخالت دولت در اقتصاد و... موافق است و حتی به تبلیغ این ایده‌ها بین نزدیکانش می‌پردازد. اگر شما هم تجربه مشابهی داشتید، احتمالاً اولین سوالی که برای شما پیش آمده این است: چرا؟ چرا او از «چپ‌ها» متنفر است، اما خودش، نادانسته، با تمام وجود به ایده‌های چپ باور دارد؟

از جبر علمی تا انکار آگاهی: نقد قیاس‌های مکانیکی و ارگانیستی در علم‌سالاری

از جبر علمی تا انکار آگاهی: نقد قیاس‌های مکانیکی و ارگانیستی در علم‌سالاری

انسان، هرچند موجودی آگاه و مختار است، اما دانای کل نیست؛ او برای زیستن در جهان باید بیاموزد، ایده‌هایی را فرا بگیرد و بر اساس آن‌ها عمل کند، اهداف و ابزار دستیابی به آن اهداف را برگزیند، و ممکن است در این مسیر دچار خطا شود؛ اراده آزاد و آگاهی فردی تضمین‌کننده درستی تصمیمات انسان نیست، اما بنیاد همه شناخت‌ها و داوری‌های ما درباره کنش انسانی است.

روتبارد و جدال فکری بر سر آگاهی و علم‌سالاری

روتبارد و جدال فکری بر سر آگاهی و علم‌سالاری

مورای روتبارد معتقد بود «مخالفت جدی، صریح و صحیح ما با علم‌سالاری نباید به انکار خودِ علم بینجامد؛ چرا که مسئله‌ی اصلی علم‌سالاری، خود علم نیست، بلکه برداشت نادرست از روش‌شناسی و ماهیت معرفت علمی است». او در سال ۱۹۷۹ کتاب «فردگرایی و فلسفه علوم اجتماعی» را به رشته تحریر درآورد تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا ادعای علم‌سالاری مبنی بر یگانه روش علمی برای شناخت، نه تنها نادرست بلکه اساساً غیرعلمی است.

علم انسان در برابر علم طبیعت: نقد پوزیتیویسم از نگاه میزس

علم انسان در برابر علم طبیعت: نقد پوزیتیویسم از نگاه میزس

لودویگ فون میزس یکی از اندیشمندانی بود که به مخالفت جدی با استفاده از روش علوم تجربی در علوم انسانی پرداخت؛ او در سال ۱۹۶۲ با نوشتن کتاب «بنیان نهایی علم اقتصاد، رساله‌ای درباره روش» در صدد پاسخ به این پرسش برآمد که چرا شناخت پدیده‌های انسانی به روش علوم طبیعی ممکن نیست.

۱