به عبارتی توسعه ثبات رویه و سامان سیاسی می‌خواهد. اما وقتی مساله قدرت و نحوه انتقال آن همیشه محل منازعه باشد، توسعه هیچ‌گاه پیش نمی‌رود.

عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی ضرورت حرکت به سمت توسعه را به بسیاری از دولت‌مردان ایرانی روشن کرده است. اما شروع اقدامات توسعه‌ای همان و احساس خطر صاحبان قدرت همان. وضعیت برای کشورهایی که ساختار سیاسی شخص‌محور دارند علی‌القاعده پیچیده‌تر است.

همین می‌شود که شاه‌هایی که در اوایل کار خود اقدامات توسعه‌ای انجام می‌دادند، در مرحله بعد عقب‌نشینی می‌کنند و ترجیح می‌دهند از توسعه صرف‌نظر کنند تا برای قدرت خودشان هم مشکلی پیش نیاید.

 

برش‌های دیگر این گفت‌وگو:

۱. رابطه عشق و نفرت ایرانیان با «دولت» به روایت استاد علوم سیاسی

۲. چرا در تاریخ ایران شاهد تکرار هم‌دستی داخلی با خارجیان علیه حکومت‌ها هستیم؟

۳. تولد ایده توسعه در ایران؛ لحظه عباس میرزایی تاریخ معاصر

۴. ایران قدیم و ایران جدید؛ از اجتماعات پراکنده به جامعه

۵. چقدر از توسعه‌نیافتگی ما تقصیر دولت است و چقدرش تقصیر جامعه؟

۶. دو آسیب توسعه دولت‌محور؛ دینامیک سیاست در ایران چطور زیرپای توسعه را خالی می‌کند؟

 

کامل این گفت‌وگو را اینجا ببینید: