چگونه جنگ اوکراین نظم جهانی را به کام مرگ میکشاند؟
ملکالموت نظم پساشوروی/ جنجالبرانگیزترین جنبه جنگ اوکراین
اکوایران: جنگ روسیه در اوکراین و تلاشهای این کشور برای زیر پا گذاشتن قوانین بینالمللی، نظم و سازمانهای جهانی، فراتر از نگرانیهای قاره اروپا است. این اقدامات برای کشورهای غیرغربی با توان نظامی ضعیف نیز میتواند خطرناکتر هم باشد.
به گزارش اکوایران، تردیدی نیست که مسکو با حمله تمامعیار به اوکراین و الحاق بخشی از سرزمینهای این کشور، نسلکشی، تهدیدات آشکار هستهای و سوءاستفاده از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، نظام امنیت بینالمللی را به لرزه درآورده است.
نتایج ناتراز حمله به برادر
به نوشته آندریاس اوملند برای وبگاه نشنال اینترست، با گذشت بیش از ده سال از آغاز جنگ در اوکراین، نتایج حمله روسیه به کشور به اصطلاح «برادر» برای کرملین همچنان ناتراز است.
از یک سو، وجهه روسیه به عنوان یک ابرقدرت نظامی به طرز فاجعهآمیزی مخدوش شده است. جنگ در سال ۲۰۲۲ به یک رسوایی بینالمللی برای رهبری، ارتش و صنعت اسلحهسازی روسیه تبدیل شد. کارزار مسکو در اوکراین به از دست دادن شرکای تجاری غربی، بازارها و سرمایهگذاران منجر شد. این ضربات و دیگر موارد مرتبط، عواقب ژرف منطقهای، ژئوپلیتیکی، اقتصادی و حتی احتمالاً سیاسی داخلی برای روسیه به دنبال خواهد داشت.
دستاوردهای مسکو
از سوی دیگر، شماری از نتایج سیاست روسیه در قبال اوکراین که تا حدودی نادیده و دستکم گرفته شدهاند، نظم بینالمللی و غرب را تضعیف کردهاند. حمله فوریه ۲۰۲۲ منجر به تحکیم نسبی بلوک غرب شد. ناتو و اتحادیه اروپا به هم نزدیکتر شدهاند، کشورهای غربی حمایت نظامی و غیرنظامی از اوکراین به عمل آوردهاند، فنلاند و سوئد به ناتو پیوستهاند و همزمان، اتحادیه اروپا در آستانه آغاز مذاکرات پذیرش عضویت اوکراین و مولداوی بوده و به گرجستان نیز وضعیت نامزدی عضویت را اعطا کرده است.
با وجود برخی پیامدهای جانبی مثبت این رویارویی، خسارات سیاسی جهانی ناشی از جنگ روسیه عظیم است. اگرچه این هدف اصلی کرملین نبود، اما باید فرض کرد که این تأثیرات ثانویه بر ثبات بینالمللی نیز به نفع مسکو است. بازیگران تجدیدنظرطلب (کشورهایی که به دنبال تغییر وضع موجود هستند) در سراسر جهان از تضعیف قوانین و نظم بینالمللی توسط روسیه سود میبرند. حمله روسیه به سیستم امنیت جهانی، از جهات بسیاری، غرب و سازمانهای بینالمللی را ضعیف کرده و در نتیجه، حداقل از نظر محاسبات کرملین، خود مسکو، متحدان ضدغربیش و دیگر نیروهای تجدیدنظرطلب در سراسر جهان را تقویت میکند.
فارغ از ویرانی اوکراین، ماجراجویی روسیه نگرانکنندهترین ضربه به ثبات و همکاری جهانی از زمان پایان جنگ جهانی دوم به شمار میرود. درست است که «نظم یالتا»ی پس از جنگ جهانی دوم، با حوزههای نفوذ و محدودیتهای حاکمیتی، هرگز عادلانه و آزادمنشانه نبوده و از سال ۱۹۴۵، چندین جنگ به همین اندازه غمانگیز در مناطق مختلف جهان رخ داده و قانونیبودن مداخلات مسلحانه مختلف توسط کشورهای غربی و غیرغربی تحت حقوق بینالملل نیز قابلتردید است.
اما با این وجود، جنگ روسیه علیه اوکراین، به ویژه از سال ۲۰۲۲، با تمام ویژگیهای خاص خود، خصوصیت جدیدی دارد. این اقدام نه تنها در راستای تلاش مسکو برای بر هم زدن نظم امنیتی اروپاست که توسط منشور پاریس در سال ۱۹۹۰ برقرار شد، بلکه فراتر از قوانین و قراردادهای دوران جنگ سرد پیشا ۱۹۹۰ است. نقض پنجگانه قوانین اساسی نظم بینالملل، حمله روسیه به اوکراین را از سایر تهاجمات نظامی پس از جنگ جهانی دوم متمایز میسازد.
پنج شکاف در نظم جهانی
اولاً، در سال ۲۰۱۴، روسیه بدون هیچ تحریک آشکاری به کشوری صلحجو و ضعیف حمله کرد. از آن زمان تاکنون، رهبری روسیه بارها اعلام کرده که اوکراین، غرب یا هر دو، چارهای جز حمله برای مسکو باقی نگذاشتهاند. با این حال، تغییر در سیاستهای داخلی و خارجی اوکراین پس از پیروزی انقلاب میدان در سال ۲۰۱۴، بسیار کمتر از چیزی بود که مسکو و حامیان خارجی آن به تصویر کشیدهاند. پس از تغییر رژیم در کییف، سیاست اوکراین نسبت به اقلیت روستبارها همچنان قابل تحمل باقی ماند. این سیاست تنها در واکنش به جنگی که پس از انقلاب و به ویژه در نتیجه تشدید تنشها در سال ۲۰۲۲ آغاز گردید، محدودکنندهتر شد.
طبق استانداردهای اروپا، افراطگرایی راستگرایانه اوکراین همواره و همچنان ضعیف بوده است. توافقنامه مشارکت و منطقه تجارت آزاد اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۴ با اوکراین، چالشی برای توافقنامه تجارت آزاد آن زمان روسیه با اوکراین نبود.
اگرچه عضویت بالقوه اوکراین در ناتو در سال ۲۰۱۴ مطرح شد، اما حتی امروز نیز چشماندازی دوردست به شمار میرود. بر اساس این منطق که پوتین از آن برای توجیه حمله به اوکراین استفاده میکند، روسیه باید سالها پیش نیروهای خود را از جمهوری مولداوی خارج میکرد؛ زیرا طبق ماده ۱۱ قانون اساسی فعلی مولداوی، این کشور در سال ۱۹۹۴ رسماً اعلام بیطرفی کرد که مانعی برای پیوستن آن به ناتو محسوب میشود. با این حال، مسکو به مدت سی سال و با حمایت فعال نظامی و اقتصادی، یک دولت دستنشانده غیررسمی به نام ترانسنیستریا را در خاک مولداوی حفظ کرده است.
برعکس، طبق منطق سخنگویان و طرفداران کرملین، مسکو باید واکنشی بسیار قاطعانهتر و منفیتری نسبت به گسترش قابل توجه ناتو به شرق در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۴ نشان میداد. اخیراً، روسیه باید در پاسخ به درخواست فنلاند برای عضویت در ناتو به این کشور حمله میکرد. پس از علنیشدن قصد هلسینکی برای پیوستن در اوایل سال ۲۰۲۲، بدیهی بود که ناتو درخواست فنلاند را زودتر از درخواست عضویت اوکراین در همان سال برآورده کند. اگرچه طول مرز روسیه و فنلاند به اندازه مرز روسیه و اوکراین نیست، اما قابل توجه است. پیوستن فنلاند به ناتو در سال ۲۰۲۳، موجب تقریباً دو برابر شدن کل مرز ناتو با روسیه شد.
علاوه بر این، الحاق فنلاند اکنون شهر سنپترزبورگ، زادگاه پوتین و بسیاری دیگر از سیاستمداران برجسته روسیه را در موقعیت استراتژیک ناپایداری قرار داد. اکنون دومین پایتخت روسیه از غرب (استونی) و شمال (فنلاند) با ناتو هممرز شده است. موقعیت ژئوپلیتیکی جدید سنپترزبورگ الحاق فنلاند به ناتو را به مسئله استراتژیک نگرانکنندهتری برای روسیه نسبت به الحاق احتمالی اوکراین در آیندهای نسبتاً دور تبدیل کرده است.
با این حال، به جز برخی جنجالها، واکنش مادی از سوی روسیه به درخواست عضویت و پیوستن فنلاند به ناتو انجام نگرفت. حتی در دو سال گذشته، روسیه نیروهای خود را از مناطق نظامی غربی و شمالی هممرز با فنلاند یا نزدیک به آن خارج کرده است. با وجود نزدیکشدن واقعی فنلاند (برخلاف اوکراین) به ناتو و در نهایت پیوستن به آن، واکنش کرملین تاکنون بیشتر لفظی بوده تا مادی.
دوم، تهاجمات سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ مسکو تنها برای اشغال موقت سرزمینهای فتحشده یا گنجاندن اوکراین در حوزه نفوذ روسیه انجام نگرفت؛ بلکه این حملات به الحاق نهایی و کامل شبهجزیره کریمه و سپس، چهار منطقه جنوب شرقی دیگر اوکراین نیز منجر شد. چنین جنگ آشکاری با هدف کشورگشایی بیسابقه نیست. با این حال، دستکم از سال ۱۹۴۵ به بعد، اقدام نادری به شمار میآید.
سوم، تهاجم سال ۲۰۲۲ روسیه نه تنها جنگی برای کشورگشایی بلکه جنگی برای نابودی دولت اوکراین بود. با هدف نابودی اوکراین به عنوان یک موجودیت مستقل و ریشهکنکردن مردم اوکراین به عنوان یک جامعه فرهنگی مستقل از روسیه، مسکو این حمله را آغاز کرد. انگیزه نسلکشی مسکو نه تنها در بسیاری از اظهارات رسمی مقامات آن، بلکه در رفتار تروریستیش، از بمباران عمدی زیرساختهای غیرنظامی گرفته تا تخریب هدفمند مؤسسات فرهنگی اوکراین مانند کلیساها و کتابخانهها، بدرفتاری و کشتار خودسرانه صدها غیرنظامی و اسیر جنگی، تبعید دستهجمعی دهها هزار کودک همراه و بیسرپرست، کمپینهای روسیسازی سرزمینهای اشغالی، اردوگاههای بازآموزی برای اوکراینیهای کمسن و بزرگسال و غیره نیز مشهود است. این رویکرد نسلکشی نیز از سال ۱۹۴۵ به بعد پدیدهای منحصر به فرد نیست. با این حال، هرگز به این شکل توسط یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد خارج از قلمرو آن انجام نشده است.
ویژگی خاص دیگر این جنگ استفاده عمدی روسیه از کرسی خود در شورای امنیت سازمان ملل است که در سال ۱۹۹۱ از اتحاد جماهیر شوروی به ارث برد. روسیه از این کرسی برای حمایت دیپلماتیک از جنگی با هدف نابودی و تصرف سرزمینی استفاده میکند. از سال ۲۰۱۴، رویکرد روسیه کارکرد اصلی سازمان ملل را زیر و رو کرده است. شورای امنیت سازمان ملل که برای حمایت از قوانین بینالمللی و به ویژه مرزها، تمامیت ارضی و حاکمیت کشورهای عضو تأسیس شده، در دستان روسیه به ابزاری برای نقض همین اصول اولیه تبدیل شده است.
نکته جالب این است که اوکراین، از بنیانگذاران سازمان ملل در سال ۱۹۴۵ به شمار میآید، در حالی که جمهوری شوروی پیشینِ روسیه امروزی، یعنی جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی روسیه از اعضای مؤسس این سازمان نبود. با این حال، فدراسیون روسیه که پس از جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی روسیه تشکیل شد، تنها در اواخر سال ۱۹۹۱ به سازمان ملل پیوست و امروزه با استفاده از زور و به شکلی غیرقانونی، پنج منطقه از یک جمهوری بنیانگذار سازمان ملل را به خود الحاق کرده است.
پیامدهای گستردهتر رفتار و شعارهای مسکو برای نظام امنیت جهانی به ویژگی پنجم، یعنی جنبه هستهای جنگ توسعهطلبانه و نابودگرانه روسیه علیه اوکراین، مرتبط است. رفتار تمامی بازیگران در این رویارویی تحت تأثیر تسلیحات هستهای و سایر سلاحهای کشتارجمعی روسیه و نبود چنین زرادخانهای در اوکراین شکل میگیرد. اوکراین، غرب و سایر متحدان اقدامات و سیگنالهای خود را با توجه به تهدیدهای آشکار روسیه برای استفاده از سلاحهای هستهای و عدم توانایی کییف برای پاسخ متقابل، محاسبه میکنند.
جنجالبرانگیزترین جنبه این وضعیت این است که معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) که در سال ۱۹۶۸ به امضا رسید، صراحتاً به روسیه اجازه میدهد تسلیحات هستهای داشته باشد، اما به طور مطلق اوکراین را از دستیابی یا ساخت آنها منع میکند. همانند اثرات متناقض کرسی دائم روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، مسکو معنای انپیتی را نیز زیر و رو کرده است. انپیتی که به عنوان ابزاری برای حفظ صلح به تصویر کشیده میشود، امروزه پایبندی به آن، با توجه به رفتار روسیه در قبال اوکراین، عملاً به ابزاری برای تسهیل جنگی توسعهطلبانه تبدیل شده است.
برای مدت کوتاهی پس از کسب استقلال اوکراین در سال ۱۹۹۱، کییف دارای سومین زرادخانه بزرگ تسلیحات هستهای جهان پس از روسیه و ایالات متحده بود. در آن زمان، نسبت به مجموع سه کشور دیگر دارای سلاح هستهای (بریتانیا، فرانسه و چین)، اوکراین کلاهکهای اتمی بیشتری در اختیار داشت.
با این حال، کییف در ازای یادداشت تفاهم بوداپست در سال ۱۹۹۴ موافقت کرد موشکهای قارهپیمای غیرقابلاستفاده خود را نابود کند. اوکراین همچنین متقاعد شد تا تمام ذخایر قابل استفاده نظامی سلاحهای اتمی، مواد رادیواکتیو، فناوریهای هستهای را نابود کرده یا به روسیه تحویل دهد.
ملکالموت نظم پساشوروی
جنگ روسیه علیه اوکراین از سال ۲۰۱۴ و تشدید آن در سال ۲۰۲۲ نه تنها نظم جهانی لیبرال، بلکه نظم امنیتی اروپا و سیستم حقوقی بینالمللی را نیز متزلزل کرده است. حمله روسیه نه تنها علیه دموکراسی اوکراین، بلکه علیه دولت، مرزها، حاکمیت، هویت و تمامیت ارضی یک کشور عضو سازمان ملل متحد صورت گرفت. تأثیرات مخرب این رفتار از سوی یک عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و یک کشور دارای سلاح هستهای تحت معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، با رفتار ملایم و ناکارآمد اعضای باقیمانده شورای امنیت، دیگر کشورهای دارای سلاح هستهای و سایر کشورهای قدرتمند غربی، به ویژه آلمان، تشدید میشود.
درست است که تحریمهای گستردهای که غرب از سال ۲۰۲۲ بر مسکو اعمال کرده، مانع جنگافروزی روسیه شده و اقتصاد این کشور را ضعیف ساخته، اما آنها نتوانستهاند روسیه را مهار کنند، چه رسد به اینکه به جنگ پایان دهند. ارسال سلاحهای غربی به اوکراین قابل توجه است، اما همچنان با اکراه، محدود و کند صورت میگیرد. کمکهای نظامی از نظر دامنه و اندازه محدود باقی ماندهاند. این کمکها هنوز انواع مختلفی از تسلیحات حیاتی را شامل نمیشود.
جنگ روسیه همچنین اغلب به صورت غیرمستقیم و گاهی اوقات مستقیم بر منافع امنیتی اروپا و سایر کشورها تأثیر میگذارد. برای مثال، موشکهای روسیه در نزدیکی نیروگاههای هستهای اوکراین فعالیت کرده، به منطقه سفارتخانههای کشورهای دیگر در کییف حمله میکنند یا سیلوهای غلات اوکراین را هدف قرار میدهند. با این حال، کشورهای قدرتمند نظامی اروپا که منافعشان آشکارا توسط جنگ روسیه مورد تهدید یا تضعیف قرار گرفته، واکنش ملموسی نشان ندادهاند. در عوض، کشورهای اروپایی حفاظت از تأسیسات حیاتی در خاک اوکراین را به گردن نیروهای مسلح اوکراین انداختهاند.
به عنوان آخرین نکته، مشارکت بینالمللی در کمکهای غیرنظامی به اوکراین همچنان کمرنگ است. امروزه در غرب بحثهای داغی بر سر انتقال وجوه مسدودشده مسکو به کییف، چگونگی مجازات روسیه به دلیل نقض گسترده حقوق بشر در سرزمینهای اشغالی اوکراین و بازگرداندن هزاران کودک بیسرپرست از روسیه به وطنشان در جریان است. با این حال، تاکنون اقدامات عملی اندکی برای اجرای این اهداف و اهداف مشابه انجام شده است.
نتیجهگیری
فاصله بین شعارهای غرب و اقدامات سیاسی، تصویری سرابگونه از نظم بینالمللی لیبرال به دست میدهد. بیتردید روسیه در مسیر رسیدن به بنبست امپراتوری جاهطلبانه خود است و حتی در صورت پیروزی در میدان نبرد، بازنده نهایی خواهد بود. با این حال، کرملین تا حدی موفق شده سیستم جهانی مبتنی بر سازمان ملل متحد که پس از ۱۹۴۵ شکل گرفت و نظم امنیتی اروپا را نابود سازد.
برای بهبود این وضعیت، گفتهها و اقدامات دولتها و سازمانهای بینالمللی غربی و غیرغربی باید با هم هماهنگ شود. این مسئله به طور عمده مربوط به بازیگران اروپایی است، اما فراتر از اروپا نیز اهمیت دارد. حمایت غرب اروپا و آمریکای شمالی از اوکراین عمدتاً تحت تأثیر ملاحظات هنجاری و احساسی و اغلب بر اساس احساس جامعه، همبستگی و همدردی صورت میگیرد. در حالی که چنین انگیزههایی قابلستایش است، اما باید هزینههای ملی و فراملی از بین رفتن ارزش نظم جهانی، حقوق بینالملل و امنیت جهانی نیز به شکلی صریحتر و عقلانیتر در نظر گرفته شود.
در خارج از حوزه غرب، از ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ تا کنون، ارزشها، احساسات و هنجارها نقش کمتری در ارزیابی وضعیت دشوار اوکراین داشتهاند. بسیاری از سیاستمداران و مفسران در جنوبجهانی، جنگ روسیه و اوکراین را یا مشاجرهای بین گروههای مختلف سفیدپوستان یا درگیری بین روسیه و غرب میدانند. اکثر مفسران آن را رویدادی میبینند که عمدتاً به منافع کشورهای غیراروپایی ارتباطی ندارد. حتی عدهای از سیاستمداران، دیپلماتها و کارشناسان این جنگ را چیزی میدانند که کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین باید از آن به نفع خودشان بهره ببرند. حتی برخی در محافل چپگرا و راستگرای افراطی غرب جنگ امپریالیستی، الحاقات غیرقانونی و نسلکشی روسیه را به جای مقاومت ضدامپریالیستی در برابر غرب در حال توسعه، اشتباه میگیرند.
گسترش چنین سوءتفاهمهایی در سراسر جهان غیرغربی، تناقضآمیز است. تنزلدادن لفظی و تضعیف عملی حقوق بینالملل، نظم و سازمان بینالمللی توسط روسیه، نه تنها قاره اروپا را درگیر میکند، بلکه ممکن است برای کشورهای غیرغربی ضعیف، خطرناکتر از کشورهای عضو ناتو یا متحدان نزدیک غیرناتویی ایالات متحده، مانند ژاپن یا کره جنوبی، باشد.
گاهی اوقات فراموش میکنیم که اوکراین کشوری است که شدیداً دخیل در معاهدات و سازمانهای منطقهای و جهانی است. برای نشاندادن وابستگی عمیق این کشور به عرصه بینالمللی در ماه می ۲۰۲۴، به این موارد دقت کنید: اوکراین از طرفهای یادداشت تفاهم بوداپست است که در سال ۱۹۹۴ به انپیتی ضمیمه شد. از زمان تأسیسش در ۱۹۹۵، این کشور عضو سازمان امنیت و همکاری اروپا و از سال ۲۰۱۴، یکی از طرفهای پیمانی موسوم به «توافقنامه انجمن» با اتحادیه اروپا بوده است. در سال ۲۰۲۲ نیز کییف به همراه کشورهای پیمان آتلانتیک شمالی، شورای ویژه ناتو-اوکراین را تشکل داد.
کمتر کشوری در جهان چنین نفوذی در ساختارهای بینالمللی داشته یا از چنان شرکا و متحدان قدرتمندی برخوردار است. حاکمیت و تمامیت ارضی کشورهای غیراروپایی بیشتر از اوکراین به کارکرد قوانین، سازمانها و توافقنامههای چندجانبهای وابسته بوده که روسیه آنها را نقض کرده است.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
ورق در سوریه بر میگردد؟
-
اولین سخنرانی جولانی پس سقوط اسد: این پیروزی فصل جدیدی را در تاریخ منطقه رقم خواهد زد
-
جایگزین پژو 206 بالاخره به بازار می آید
-
ابومحمد الجولانی و تحقق وعده سقوط دولت بشار اسد
-
انعکاس سقوط اسد در ایران، توئیت عجیب معاون رئیسی، و حرفهای قالیباف درباره قانون حجاب
-
سیگنالی که رهبر شورشی برای تهران و ترامپ فرستاد؛ جولانی راه بقا در سوریه را میداند؟
-
احتکار ۷۰۰ هزار خودرو در پارکینگها/ امید به کاهش قیمت با افزایش تولید
-
اقتصاد منجر به فروپاشی رژیم اسد شد؟
-
3 اصل ایران در واکنش به تحولات سوریه