بهرام بیضایی از چهرههای ماندگار تاریخ تئاتر و سینمای ایران به شمار میرود. نمایشنامههایی چون «ضیافت»، «سلطان مار» و «مرگ یزدگرد» و فیلمهایی مانند «رگبار» (نخستین فیلم بلند او در سال ۱۳۵۰)، «غریبه و مه»، «چریکه تارا»، «باشو، غریبه کوچک» و «سگکشی»، تنها بخشی از کارنامه درخشان این هنرمند تأثیرگذار هستند. او حتی در سالهای دوری از وطن نیز نوشتن و خلق اثر را رها نکرد.
بیضایی چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، همواره با محدودیتها و موانع جدی در ایران مواجه بود. بسیاری از نمایشهایش، از جمله «ندبه»، فرصت اجرا پیدا نکردند و برخی فیلمهایش مانند «چریکه تارا» و «مسافران» از اکران عمومی محروم ماندند. این فشارها سرانجام او را به ترک ایران واداشت. هرچند مدتی به کشور بازگشت، اما تداوم همان شرایط، مهاجرت دائمی را برایش رقم زد.
او که از دهه ۴۰ شمسی وارد عرصه نمایشنامهنویسی شده بود، در سال ۱۳۴۷ از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران به شمار میرفت و مدتی نیز به عنوان استادیار نمایش در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فعالیت کرد؛ حضوری که چندان دوام نداشت. سرانجام در سال ۱۳۸۹، به دلیل نارضایتی از فضای فرهنگی و سیاستهای حاکم بر سینما، ایران را ترک کرد و به دعوت عباس میلانی، مورخ و ایرانشناس، فعالیتهای خود را در دانشگاه استنفورد ادامه داد.
با وجود درخواستهای فراوان دوستدارانش و حتی دعوت رسمی رئیس سازمان سینمایی برای بازگشت به ایران، بهرام بیضایی با یادآوری تجربه سالهای طولانی سانسور و توقیف و با اتکا به کارنامه پربار خود در خارج از کشور ــ از جمله نمایشهایی چون «گزارش ارداویراف»، «طربنامه» و «جانا و بلادور» ــ از بازگشت به وطن سر باز زد؛ تصمیمی برخاسته از دلی رنجور و خاطرهای تلخ از سالهای محرومیت.