به گزارش اکوایران، سال ۲۰۲۵، سالی است که توافق هسته‌ای ایران، معروف به برجام به‌طور رسمی منقضی می‌شود. این توافق از زمانی که ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شد، در وضعیت بحرانی قرار داشته است. تلاش‌ها برای احیای آن یا دستیابی به توافقی طولانی‌تر و قوی‌تر، به دلیل بحران بی‌اعتمادی، سیاست «فشار حداکثری» آمریکا و بحران‌های ژئوپلیتیکی و منطقه‌ای، از جمله جنگ غزه، بی‌نتیجه مانده است.

به نوشته صنم وکیل، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در اندیشکده چتم‌هاوس، غرب می‌داند با انقضای برجام، معدود ابزارهای اجرایی باقی‌مانده که امکان اعمال فشار بر تهران را فراهم می‌کنند نیز از بین خواهند رفت؛ از جمله مکانیسم بازگردانی خودکار تحریم‌ها (اسنپ‌بک) که هر یک از طرف‌های توافق می‌توانند در شورای امنیت سازمان ملل متحد آن را فعال کنند.

در نبود برجام و عدم دستیابی به یک توافق جایگزین، تهران ممکن است تصمیم بگیرد برنامه هسته‌ای خود را بیش از پیش گسترش دهد. این احتمال، به‌ویژه پس از آسیب‌دیدن بازدارندگی ایران در یک سال اخیر، بیش از هر زمان دیگری محتمل به نظر می‌رسد.

دولت جدید دونالد ترامپ نیز بر شدت تنش‌ها افزوده است. مطابق انتظار، رئیس‌جمهور در هفته‌های نخست حضور خود در کاخ سفید، بار دیگر سیاست تحریم‌های حداکثری را اعمال کرد. در همین حال، اسرائیل به‌طور فعال از دولت ترامپ می‌خواهد که از حملات مستقیم به برنامه هسته‌ای ایران حمایت کند، که این امر می‌تواند زمینه‌ساز تشدید تنش‌های نظامی قابل‌توجهی شود.

جست‌وجو برای بازدارندگی

جای تعجب ندارد که سیاست‌گذاران ایرانی اکنون درباره ضرورت مسلح‌سازی برنامه هسته‌ای بحث می‌کنند، اگرچه رهبر ایران همچنان تأکید دارد که این برنامه صلح‌آمیز باقی خواهد ماند.

نیروگاه هسته ای بوشهر

مسعود پزشکیان، رئیس جمهور وعده داده است که تحریم‌ها را کاهش دهد و نشان داده که مایل به مذاکره گسترده‌تر با غرب است. با این حال، ایران هم‌زمان برنامه هسته‌ای خود را گسترش داده است. برخی از سیاست‌گذاران ایرانی اکنون این تلاش را بیش از هر زمان دیگری ضروری می‌دانند، زیرا آن را راهی می‌بینند که کشور می‌تواند به‌سرعت بازدارندگی خود را بازیابد و امنیت نهایی خود را تضمین کند.

به نوشته وکیل، سال‌هاست که نظارت و راستی‌آزمایی مناسب از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) وجود ندارد. بااین‌حال، گزارش ماه مارس آژانس نشان می‌دهد که ایران ذخایر اورانیوم با غنای بالا را به میزان نگران‌کننده ۵۰ درصد افزایش داده است. علاوه بر این، مجموع ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران اکنون تقریباً ۴۰ برابر محدودیتی است که تحت برجام پذیرفته شده بود.

نیاز به یک راه خروج

مجموعه این عوامل، سال ۲۰۲۵ را به سالی سرنوشت‌ساز برای برنامه هسته‌ای ایران و امنیت منطقه‌ای خاورمیانه تبدیل کرده است. بدون یک راه خروج  (off-ramp)، ایران ممکن است به‌سرعت به سمت گریز هسته‌ای حرکت کند، مورد حمله قرار گیرد، یا هر دو سناریو هم‌زمان رخ دهد.

هر دو این پیامدها چیزهایی است که سه کشور اروپایی – فرانسه، آلمان و بریتانیا – و اتحادیه اروپا از سال ۲۰۰۳ تاکنون تلاش کرده‌اند از آن جلوگیری کنند. این کشورها از آن زمان در مذاکرات نقش میانجی را بر عهده گرفته و بین آمریکا و تهران واسطه‌گری کرده‌اند تا از تشدید تنش‌ها جلوگیری کنند. سه کشور اروپایی و اتحادیه اروپا بیش از یک دهه نقشی کلیدی به‌عنوان پل ارتباطی ایفا کردند و این روند در نهایت به امضای برجام منجر شد.

با خروج رئیس‌جمهور ترامپ از توافق در سال ۲۰۱۸، سه کشور اروپایی و اتحادیه اروپا همچنان به حمایت از برجام متعهد ماندند و تلاش کردند مشوق‌هایی فراهم کنند تا ایران به تعهدات خود در چارچوب برجام پایبند بماند، تلاش‌هایی که موفق نبودند. ایران در سال ۲۰۱۹ اجرای تعهداتش را متوقف کرد و از آن زمان تاکنون، روند تشدید تنش‌ها ادامه داشته است.

روابط دوجانبه بین ایران و کشورهای اروپایی به‌تدریج رو به وخامت گذاشته و سطح اعتماد متقابل کاهش یافته است. این تنش‌ها پس از طرح ادعای انتقال تسلیحات از سوی تهران برای حمایت از جنگ روسیه، بیش از پیش تشدید شده است.

ایران اروپا

بااین‌وجود، هیچ‌یک از طرفین گزینه‌ای بهتر از تعامل مجدد و تلاش برای بازسازی اعتماد از طریق توافقی قوی‌تر و قابل راستی‌آزمایی ندارند.

ایران اکنون مذاکرات با آمریکا را به‌مثابه تسلیم در برابر ازسرگیری سیاست فشار حداکثری ترامپ می‌بیند - چیزی که حاضر به پذیرش آن نیست. اما تهران همچنین تمایلی به تشدید تنش‌های نظامی ندارد و اقتصادش تحت فشار شدید قرار دارد. آنچه بیش از هر چیز برای ایران اهمیت دارد، کاهش تحریم‌های طولانی مدت، جلوگیری از بازگشت تحریم‌های سازمان ملل و حملات احتمالی علیه برنامه هسته‌ای است.

بااین‌حال، اگر گزینه‌ای برای خروج از این وضعیت به ایران پیشنهاد نشود، احتمالاً در برابر فشار حداکثری واکنش نشان خواهد داد، همان‌طور که در سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ این کار را انجام داد؛ با حمله به اهداف آمریکایی، توقیف نفتکش‌ها در خلیج فارس و اقدام متحدان منطقه‌ای علیه تأسیسات نفتی عربستان.

گرفتاری اروپایی‌ها

برای سه کشور اروپایی و اتحادیه اروپا، اختصاص اراده سیاسی لازم به این مسئله آسان نخواهد بود. آن‌ها درگیر مذاکرات ترامپ با روسیه برای پایان دادن به جنگ اوکراین، برهم خوردن ساختار امنیتی اروپا توسط ترامپ، و سیاست تجاری او که بر اعمال تعرفه‌ها متمرکز است، هستند.

اما ناتوانی در اقدام می‌تواند یک چالش امنیتی حتی وخیم‌تر ایجاد کند: سیاست آمریکا در قبال ایران که بدون هیچ مشارکتی از سوی اروپا پیش برود و به‌جای آن، احتمالاً به روسیه به‌عنوان میانجی تکیه شود. ایران از هم‌اکنون مذاکرات مستقلی را با چین و روسیه برای بررسی مسائل هسته‌ای آغاز کرده است.

تهران از زمان خروج ترامپ از برجام، هیچ مذاکره مستقیمی با مقامات آمریکایی نداشته است. تلاش علنی ترامپ در اوایل مارس برای تماس با رهبر ایران به‌منظور دستیابی به یک توافق جدید، هم‌زمان با تهدیدهای نظامی، با پاسخ منفی قاطع و علنی ایران مواجه شد.

نقشی که اروپا می‌تواند ایفا کند

اینجاست که سه کشور اروپایی می‌توانند نقش‌آفرینی کنند. نمایندگان آن‌ها از نوامبر ۲۰۲۴ تا فوریه ۲۰۲۵، سه دور مذاکرات با مقامات ایرانی برگزار کرده‌اند تا دامنه و ابعاد مذاکرات مستقیم را بررسی کنند.

ازاین‌رو کشورهای اروپایی موقعیت مناسبی دارند تا نقش تاریخی خود را به‌عنوان میانجی بین ایران و آمریکا احیا کنند. آن‌ها می‌توانند با تکیه بر تجربه چندین دهه تعامل با تهران و یافتن نقاط مشترک با ایالات متحده، مذاکرات جدیدی را برای رسیدن به یک توافق تازه آغاز کنند. روابط قوی آن‌ها با اسرائیل و کشورهای عربی خلیج فارس نیز می‌تواند به جلب حمایت منطقه‌ای کمک کند تا از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری شود و توافقی پایدارتر شکل بگیرد.

دور جدید مذاکرات سه کشور اروپایی از هفته آینده آغاز می‌شود. برای پیشبرد این گفت‌وگوها، اروپا باید یک جدول زمانی مشخص و منظم تعیین کند تا پیش از انقضای مکانیسم ماشه، توافقی حاصل شود. همچنین، باید محدوده مذاکرات و مشوق‌های پیشنهادی به‌روشنی تعریف شود.

سه کشور اروپایی باید قاطعانه اقدام کنند. در غیر این صورت، وضعیت به سمت تشدید تنش‌های هسته‌ای یا نظامی پیش خواهد رفت و این مسئله، محیط امنیتی اروپا را که هم‌اکنون نیز متشنج است، پیچیده‌تر و بی‌ثبات‌تر خواهد کرد.