به گزارش اکوایران، در روزهای گذشته، دولت ترامپ سه نفتکش را که یا حامل نفت ونزوئلا بودند یا به مقصد این کشور آمریکای لاتین در حرکت بودند، توقیف کرده است. بارزترین توقیف از نظر غیرقانونی بودن، مربوط به یک کشتی متعلق به چین با پرچم پاناما بود که بنا به گزارشها به مقصد چین در حرکت بود و در فهرست تحریمهای هیچ کشوری قرار نداشت.
به نوشته اوراسیا ریویو، در یک منطقه دیگر از درگیری، سرویس امنیتی اوکراین در روز جمعه ادعا کرد که نفتکش موسوم به ناوگان اشباح روسیه را به وسیله پهپادهای هوایی در آبهای خارج از ساحل مراکش در دریای مدیترانه هدف قرار داده است. سرویس امنیتی اوکراین جزئیات بیشتری از این حمله ارائه نکرد، از جمله اینکه چگونه توانسته است عملیات پهپادی را در دریای مدیترانه که 2 هزار کیلومتر از اوکراین فاصله دارد، انجام دهد یا اینکه این عملیات از کجا آغاز شده است. منبع سرویس امنیتی اوکراین گفت که کشتی باری در زمان حمله خالی بوده است.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، در جلسه پرسش و پاسخ سالانهاش اعلام کرد که مسکو تلافی خواهد کرد. هدف این اقدامات عمدتا چین و روسیه بودهاند. چین سهم بزرگی در صنعت نفت ونزوئلا دارد و روسیه نیز روابط دیرینهای با ونزوئلا و کوبا داشته است. همچنین باید 11 میلیارد دلار سلاحی که به تایوان ارسال میشود را به این موضوع افزود؛ بخش بزرگی از این صادرات تسلیحاتی شامل موشکهای میانبرد و دوربرد است، از جمله 82 لانچر HIMARS با موشکهای اتاکمز که به ارتش تایپه اجازه میدهد در سراسر تنگه تایوان به اهداف شلیک کند.
صلح زبانی و خصومت عملی؟
تازهترین نمونه از محتویات صادرات تسلیحاتی آمریکا به تایوان موجب خشم چین شده است. سیگنالی که این اقدام ارسال میکند این است که تازهترین استراتژی امنیت ملی آمریکا که دیگر چین را به عنوان یک تهدید اصلی نمیبیند و آن را تنها یک رقیب اقتصادی در نظر دارد، یک لفاظی به شمار میرود. با چین به عنوان یک دشمن رفتار میشود و پکن نیز به طور متقابل پاسخ خواهد داد. چین و روسیه دولت ترامپ را با اقداماتش میسنجند، نه راهبرد امنیت ملی واشنگتن. این سیگنالها به وضوح نشاندهنده اقدامات تنشآفرین هستند.
تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی آمریکا، گزارشها از مقامات ارشد این کشور را رد کرده و آنها را دروغ خوانده است. او مدعیست که این مقامات در حال همکاری با رسانهها در جهت خدشهدار کردن برنامه صلح رئیسجمهور ترامپ برای اوکراین هستند. به طور ویژه، او استدلال میکند که آنها به دروغ مدعی هستند که جامعه اطلاعاتی ایالات متحده با اتحادیه اروپا و ناتو موافق است که روسیه قصد دارد به اروپا حمله کند تا برای جنگ بیشتر حمایت به دست آورد.
گابارد اظهار داشت: «جامعه اطلاعاتی آمریکا معتقد است که روسیه به دنبال خودداری از جنگ بزرگتر با ناتو است و همانطور که سالهای قبل نشان داده است، روسیه توانایی حمله به کل اروپا و اشغال این قاره را ندارد»؛ آنچه که گابارد به ما میگوید این است که یک جنگ داخلی آشکار در رأس دولت ترامپ وجود دارد. از یک سو، سیآیاِی، شاهینها و همکاران اروپایی قرار دارند و در سوی دیگر، تحلیلهای اطلاعاتی گابارد و یک حوزه انتخابیه بزرگتر در ایالات متحده.
در این وضعیت، ترامپ در کدام نقطه قرار میگیرد؟ چرا او خود را در رأس دور دیگری از مناقشه با چین قرار میدهد؟ چرا او باید این کار را انجام دهد، آن هم در زمانی که ساختارهای اقتصادی آمریکا بسیار شکننده هستند و چین نشان داده است که برای نبرد، دارای اهرمهای اقتصادی است؟ آیا توضیح این موضوع، پاسخ سادهانگارانهای است که میگوید این یک انحراف از انتشار تصاویر بیشتر اپستین است؟
سیگنالهای متناقض
چرا ویتکاف و کوشنر از سوی ترامپ به برلین فرستاده شدند، در حالیکه قصد اروپاییها برای خراب کردن روند مذاکره با روسیه از قبل کاملا مشهود بود؟ دو «فرستاده» آمریکایی پیشنهاد اروپاییها را امضا نکردند. آنها ساکت نشستند؛ با این حال، حتی زمانی که ضمانتهای امنیتی ماده 5 (شبیه ناتو) مطرح شد، مخالفتی هم نکردند؟
همچنین چه کسی اطلاعات هدفگیری را ارائه داد که اوکراین (ظاهرا) با آن توانست به کشتی روسی در سواحل شمال آفریقا در 2 هزار کیلومتری اوکراین حمله کند؟ پوتین قرار بود از این دو حادثه چه نتیجهای بگیرد؟ مطمئنا روسها حدس خودشان را زدهاند.
همچنین چرا با توقیف کشتی Bella 1 که ادعا میشود با ایران مرتبط است و ظاهرا با پرچم گویان به سمت ونزوئلا در حرکت بوده، ایران را نیز به ماجرا کشاند؟ آیا این نشاندهنده آغاز دور دیگری از جنگ نفتکشهای ایران است که در ابتدا توسط اسرائیل دنبال میشد؟ آیا این به نفع نتانیاهو و برخی از حوزههای انتخابیه اسرائیل است که اوضاع را در رابطه با ایران داغتر کنند؟ این سوال ارزش پرسیدن دارد زیرا قرار است نتانیاهو در 29 دسامبر به میامی برود تا در روزهای بعد یک یا شاید دو ملاقات با ترامپ در عمارت مار-ئه-لاگو داشته باشد.
نتانیاهو در پام بیچ فلوریدا به دنبال چیست؟
به نظر میرسد که نه حماس و نه مرحله دوم غزه، عمدتا پشت هدف نتانیاهو از این اجلاس نیستند، بلکه موضوع آن ایران است. بنابراین، احتمالا مسائل غزه و حماس در مقایسه با روایت «جدیدی» که توسط دفتر نخستوزیر اسرائیل تدوین میشود، نقش دوم را ایفا خواهند کرد: ایران طبق کلیشه قدیمی به عنوان جناحی که به سمت «یک پیشرفت هستهای» میشتابد، به ترامپ معرفی نخواهد شد.
این روایت، قدیمی است. روایت جدید، همانطور که آنا بارسکی، مفسر مسائل منطقهای، در معاریو مینویسد، اینگونه است: «تهدید فوریتر در اینجا [بیشتر] از خود مسئله هستهای، بازسازی سیستماتیک لایه میانی است: صنعت موشکهای بالستیک، خطوط تولید آن و توانایی بازگرداندن عملکرد به سیستمهای دفاع هوایی آسیبدیده. نه به این دلیل که مسئله هستهای از دستور کار خارج شده، بلکه به این دلیل که موشکها کلیدی هستند که به ایران اجازه میدهند از هر چیز دیگری محافظت کند و به حمله دست بزند. بدون سپر موشکی و دفاع هوایی، تأسیسات هستهای یک هدف آسیبپذیر هستند. با یک سپر، آنها به یک مشکل استراتژیک بسیار پیچیدهتر تبدیل میشوند.
بازگشت متفاوت
در اینجا نکتهای وجود دارد که اغلب از گفتمان عمومی دور میماند: ایران فقط برای بازگشت به آنچه بود، «بازسازی» نمیکند، بلکه به دنبال بازگشتی متفاوت است.»
به گفته بارسکی: «از نگاه تلآویو، بازسازی موشکی و بازسازی هستهای دو محور جداگانه نیستند، بلکه یک سیستم هستند و این نگرانی بزرگی برای اسرائیل است. موشک یک پوسته میسازد، پوسته یک قدرت هستهای را ممکن میسازد»؛ پیامی که نتانیاهو به مار-ئه-لاگو خواهد برد این است که اسرائیل نمیخواهد ایران چتر موشکی و دفاعی خود را که آسمان سایتهای حساس را میبندد، بازسازی کند.
ترامپ ممکن است بیشتر درگیر ایجاد یک نظم منطقهای جدید بدون کشیده شدن به جنگی با پایان نامشخص باشد. با این وجود، نتانیاهو احتمالا ادعا خواهد کرد (همانطور که بیش از 25 سال است این کار را میکند) روزنهای که ایران میتواند چتر دفاعی خود را بازسازی کند، به سرعت در حال بسته شدن است و احتمالا به آرامی به ترامپ یادآوری خواهد کرد که او نه تنها برای ارتقای وجهه اسرائیل، بلکه برای هدف رئالپلیتیک گسترش قدرت واقعی اسرائیل در منطقه و کنترل بر قلمرو، به قدرت رسیده است.
محتملترین گزینه
در همین شرایط و در بحبوحه هشدارهای اسرائیل نسبت به افزایش توانمندیهای موشکی ایران و گزارشها از قصد بنیامین نتانیاهو برای بررسی گزینههای نظامی علیه ایران در دیدار قریب الوقوع با دونالد ترامپ در هفته آتی، آسمان ایران شاهد رزمایشهای موشکی گستردهای بوده که سوالاتی را درباره اهداف و پیامهای آن ایجاد کرده است.
به نوشته میدلیستنیوز، به نقل از الجزیره، همزمان با تاکید مداوم رهبران سیاسی و نظامی ایران بر آمادگی در بالاترین سطح برای پاسخ به هرگونه تهدید، ناظران، گزارشهای مربوط به انجام مانورهای موشکی ایران را در چارچوب برآوردهایی تفسیر میکنند که احتمال قرار گرفتن کشور در معرض حملهای جدید را منتفی نمیدانند و پایبندی به حفظ محرمانگی در این شرایط، امری طبیعی در چارچوب آمادگیهای پیوسته برای مقابله با تهدیدهای موجود تلقی میشود.
در همین حال، کیومرث یزدان پناه، استاد جغرافیای سیاسی در دانشگاه تهران، توضیح داد که خاورمیانه شاهد تنشی است که رویارویی نظامی مستقیم میان ایران و اسرائیل را «محتملترین گزینه» میکند آن هم در وضعیتی که تلاشهای میانجیگری و گفتوگو کم اثرترین راهکار برای مقابله با تنش جاری است. به گفته یزدان پناه، عمق دشمنی راهبردی تهران و تل آویو به سطحی رسیده است که شاید اوضاع با یک رویارویی جدید آرام گیرد. زمانی که میدان درگیری به روی تمامی سناریوها باز میشود، طرفهای درگیر سعی میکنند بخشی از برگهای راهبردی خود را به منظور غافلگیر کردن دشمن پنهان کنند.
او افزود که با بسته شدن تمامی راهها به سوی گزینههای مسالمت آمیز یا سیاسی، رویارویی مستقیم نظامی ایران و اسرائیل محتملترین سناریو میشود. بر این اساس برای تهران منطقی است که از پیش هماهنگیهای لازم را انجام دهد و بر آمادگی تمامی تسلیحات راهبردی خود تمرین کند. شرایط فعلی نسبت به ورود به یک دوره سخت هشدار میدهند که ممکن است به لحظهای تعیینکننده در آینده روابط میان محور مقاومت از یک سو و صفبندیهای غربی و عبری از سوی دیگر منجر شود.
ارسال پیام چندگانه
از طرفی دیگر محمدمهدی یزدی پژوهشگر مسائل نظامی بر این باور است که هدف از انجام آزمایشهای موشکی از مناطق جغرافیایی مختلف ارسال چند پیام است، از جمله اینکه سیستم موشکی ایران فعال و پایدار است و میتواند از مکانهای متنوع و با بردهای مختلف عمل کند.
یزدی در گفتوگو با الجزیره توضیح داد که ماهیت شلیک از موقعیتهای مختلف داخلی بیانگر یک استراتژی جدید است که هدف از آن پیچیده کردن محاسبات هرگونه حمله احتمالی علیه تاسیسات نظامی و ارسال پیام ویژه برای اسرائیل است که تهران میتواند این بار از مناطقی که دشمن انتظارش را ندارد و سامانههای دفاعی دشمن قادر به پوشش یا مقابله با آن نیستند، پاسخ دهد. این امر عنصر غافلگیری را تقویت میکند و طرف مقابل که موشکهای ایرانی را تهدید اصلی میداند، نگرانتر میکند.
این کارشناس ایرانی در خصوص شیوه رسانهای این آزمایشهای موشکی گفت که انتشار ویدئوها از طریق کانالهای نیمه رسمی، بدون اعلام رسمی قبلی یا تبلیغات علنی، الگوی جدیدی است که ایران از زمان جنگ ژوئن گذشته آن را دنبال میکند و هدف از آن افزایش محرمانگی و ابهام درباره توان واقعی موشکها و زمان استفاده از آنها است که این موضوع عنصر بازدارندگی روانی را تقویت میکند.
پاسخ پیشدستانه به ملاقات بیبی و ترامپ
در زمانی که مقامات اسرائیلی و امریکایی بر این باورند که توسعه برنامه موشکی ایران تهدیدی مستقیم علیه امنیت تلآویو و ثبات منطقه است، مهدی شکیبایی پژوهشگر سیاسی معتقد است که رزمایشهای موشکی ایران واکنش عملی ایران به این اظهارات و پیام عملی به واشنگتن و تلآویو است که هرگونه تلاش برای گنجاندن موشکها به عنوان بخشی از هرگونه مذاکرات در آینده، از پیش غیرقابل قبول است.
شکیبایی در گفتوگو با الجزیره بیان کرد که از نظر او این رزمایشها پاسخی پیشدستانه به مذاکرات ترامپ و نتانیاهو در هفته آتی است که پیش بینی میشود مسأله موشکهای ایرانی و گفتوگو درباره گزینههای موجود برای حمله جدید به ایران موضوع اصلی دستورکار این دیدار باشد. او تاکید کرد که این رزمایشها پیامی عملی ارسال میکنند که هرگونه اقدام خصمانه با قدرت بازدارندگی آماده، مواجه خواهد شد.
شکیبایی افزود که انجام آزمایشها در عمق خاک ایران و به روشی محرمانه بیانگر این است که تهران بدون آنکه منتظر واکنشهای بینالمللی بماند یا در برابر فشارها تسلیم شود، بر اساس معادلات امنیتی ویژه خود ابتکار عمل در توسعه زرادخانه دفاعی خود را در دست دارد. این در چارچوب تلاشهای عملی ایران برای ترسیم تصویری واقعی از قدرت اتکای تزلزلناپذیر به خود صورت میگیرد.
بنا بر اعلام این تحلیلگر ایرانی، ایران از آزمایشهای نظامی خود به عنوان زبان روشن در راستای ارسال پیام برای نشان دادن قدرت و بازدارندگی از طریق تنوع و گستردگی توان نظامی و انعطافپذیری تاکتیکی با محرمانه نگهداشتن آن استفاده میکند. او افزود که هدف از این زبان، ارتقای بازدارندگی مبتنی بر توان داخلی و قانع کردن رقبا به ویژه امریکا و اسرائیل به این است که هرگونه رویارویی نظامی هزینه گزافی خواهد داشت و برنامه موشکی خط قرمزی است که قابل مذاکره نیست.