اکوایران: معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه گفت: اثر تحریم‌ها را ما در زندگی روزمره حس می‌کنیم، اما همین دلیل نمی‌شود که نسبت به غیرقانونی بودن آن سکوت کنیم. ممکن است گفته شود که اعتراض حقوقی به تنهایی چه اثری دارد اما ما همزمان با اقدامات در حوزه دیپلماسی اقتصادی از هر فرصت معناداری برای توافق استفاده می‌کنیم.

به گزارش اکوایران؛ به نقل از ایرنا: در جهان امروز، دیپلماسی دیگر محدود به گفت‌وگوهای سیاسی و روابط بین دولت‌ها نیست؛ این ابزار قدرتمند، عرصه‌ای گسترده برای توسعه اقتصادی و تجاری کشورها نیز فراهم می‌آورد. «دیپلماسی اقتصادی» به معنای به‌کارگیری ابزارهای دیپلماتیک برای ارتقای تجارت، سرمایه‌گذاری، صادرات و جذب منابع مالی از خارج کشور است و نقش مستقیم در تقویت اقتصاد ملی و ارتقای جایگاه کشور در بازارهای جهانی دارد. این نوع دیپلماسی به‌ ویژه در شرایط تحریم و محدودیت‌های بین‌المللی اهمیت پیدا می‌کند و می‌تواند مسیرهایی برای تعامل با کشورهای همسایه و شرکای اقتصادی باز کند که از ابزارهای سنتی بانکی و تجاری دور هستند.

اما تجربه نشان داده است که برای تحقق کامل اهداف دیپلماسی اقتصادی، نگاه صرفاً متمرکز بر پایتخت کافی نیست و استان‌ها نقش حیاتی در این مسیر ایفا می‌کنند. «دیپلماسی استانی» که در دو دور همایش اخیر وزارت امور خارجه در شیراز و مشهد برگزار شد، تلاش دارد این خلا تاریخی را جبران کند؛ به‌گونه‌ای که نیازها، ظرفیت‌ها و مشکلات استان‌ها در سیاستگذاری‌های ملی دیده شود و ارتباط بین بخش خصوصی و مقامات دولتی تقویت گردد. این همایش‌ها نه‌تنها بستری برای شناسایی چالش‌های اقتصادی هر منطقه هستند، بلکه با هماهنگی میان دستگاه‌های مختلف، از موازی‌کاری جلوگیری کرده و مسیر فعالیت‌های اقتصادی در مرزها، بنادر و کریدورهای ترانزیتی را تسهیل می‌کنند.

در عمل، دیپلماسی استانی و اقتصادی مکمل یکدیگر هستند و از طریق آنها می‌توان هم سرمایه‌گذاری خارجی را جذب کرد، هم ظرفیت‌های داخلی برای تجارت و تهاتر را بهینه نمود و هم از فرصت‌های ژئوپلیتیکی در کریدورهای شمال-جنوب و شرق-غرب بهره برد. این اقدامات، با حفظ هماهنگی مرکزی و مشارکت فعال بخش خصوصی و استان‌ها، می‌تواند باعث افزایش اثربخشی سیاست‌های اقتصادی و کاهش اثرات تحریم‌ها شود.

شما به‌تازگی از دومین دور «همایش دیپلماسی استانی» وزارت امور خارجه که در مشهد برگزار شد، فارغ شدید که دور نخست این همایش نیز در شیراز برگزار شده بود. «دیپلماسی استانی» که به‌هرحال با «دیپلماسی اقتصادی» نیز پیوند خورده و بخش قابل‌توجهی از مباحث آن به موضوعات اقتصادی اختصاص دارد، ابهاماتی را در جامعه برانگیخته است. می‌خواهم از شفاف‌ترین و شاید صریح‌ترین این ابهامات بپرسم: بسیاری از مردم می‌پرسند مگر وزارت امور خارجه وظایفش در خارج از کشور نیست؟ آیا اکنون ما اساساً کاری در خارج از مرزها نداریم که وزارت امور خارجه تمرکز خود را بر استان‌ها گذاشته است؟

ببینید، این نکته‌ای است که من هم در جاهای مختلف خوانده‌ام، در شبکه‌های اجتماعی دیده‌ام و از افراد گوناگون شنیده‌ام که «وزارت امور خارجه چه کار به استان‌ها دارد؟» یا «چرا باید وارد مسائل استانی شود؟»؛ عده‌ای می‌گویند وزارت خارجه باید فقط با کشورهای خارجی گفت‌وگو کند. اما به‌نظر من، ما تا حدی نقش واقعی وزارت امور خارجه را نادرست فهمیده‌ایم. وزارت امور خارجه، وزارت خارجه ایران است و ایران فقط تهران نیست؛ ایران همه استان‌هایش است. ما ۳۱ استان داریم؛ استان‌های مرزی، استان‌های مرکزی، شمالی و جنوبی. همه این‌ها بخشی از کشورند.

اگر پذیرفته‌ایم که وزارت خارجه صرفاً نهاد سیاست نیست و باید در حوزه «دیپلماسی اقتصادی» نیز فعال باشد، باید بپرسیم این دیپلماسی اقتصادی در کجا معنا پیدا می‌کند؟ اقتصاد کشور در صادرات و واردات، در کارخانه‌ها، در شرکت‌ها و در تعاملات مرزی ما جریان دارد. صادرات و واردات ما در کجا انجام می‌شود؟ در مرزها و این مرزها زمانی درست کار می‌کنند که همه دستگاه‌های حاضر در پایانه‌های مرزی هماهنگ باشند؛ تا کامیون‌ها در مرز معطل نمانند و کالاها رسوب نکنند. آن کارخانه‌ای که قرار است محصولش صادر شود، مگر همه در تهران مستقرند؟

وقتی از «دیپلماسی استانی» سخن می‌گوییم و می‌گوییم نباید فقط «مرکز» را دید، بلکه باید استان‌ها را هم دید، در واقع داریم به یک غفلت تاریخی پاسخ می‌دهیم. اما برای من عجیب است که در ذهن بسیاری از ما، کشور فقط یعنی تهران. وقتی مسئولی می‌گوید برای انجام وظیفه‌اش باید همه کشور و همه استان‌ها را ببیند، از او سؤال می‌کنند چرا! در حالی‌که کسانی که استان‌ها را ندیده‌اند و همه تصمیم‌ها را فقط در تهران گرفته‌اند، باید مورد پرسش قرار گیرند.

سال‌ها تصمیم‌هایی در مرکز گرفته شد که کسانی که در مناطق حضور داشتند، می‌دیدند آن تصمیم‌ها با واقعیت میدانی سازگار نیست. کسانی برای پروژه‌هایی تصمیم می‌گرفتند که حتی یک‌بار پایشان را به محل پروژه نگذاشته بودند، نمی‌دانستند اساساً آن پروژه وجود دارد یا نه. بعد هم می‌رفتند پای مذاکره خارجی، در حالی‌که از واقعیت نیازهای همان منطقه‌ای که برایش مذاکره می‌کردند، بی‌اطلاع بودند.

ما در طول سال‌ها در کار خود بارها با مواردی مواجه شدیم که اگر در همان محل، از نزدیک مسئله را می‌دیدیم، نگاه‌مان عوض می‌شد؛ حتی در مذاکرات خارجی‌مان نوع دیگری از مطالبه یا رویکرد را دنبال می‌کردیم. حالا که وزارت خارجه آمده تا این کوتاهی تاریخی و این غفلت مزمن را جبران کند، در واقع در مسیر طبیعی خود گام برمی‌دارد این سوال مطرح میشود که چرا وزارت خارجه باید به استان ها بپردازد.