به گزارش اکوایران، هنری کیسینجر، دیپلمات ارشد سابق آمریکایی و مهم‌ترین معمار سیاست خارجه این کشور در دوران سرد، صد ساله شد.

به همین بهانه دیوید اندلمن، روزنامه‌نگار باسابقه حوزه بین‌الملل با انتشار یادداشتی در سی‌ان‌ان  با عنوان «در 100 سالگی، هنری کیسینجر هنوز ارزش «جهان‌بینی منطقی» را به ما متذکر می‌شود» نگاهی به کارنامه او داشته است.

ضرورت جهان‌بینی منطقی

دوازده سال پیش که برای سخنرانی در یک گردهمایی کوچک دعوت شده بودم، به گروهی برخوردم برای اعتراض به سخنران اصلی، جلوی صحنه جمع کرده بوند. من و هنری کیسینجر با تعجب به آن‌ها نگاه می‌کردیم که برای اعتراض به «سخنرانی جنایت‌کار جنگی معروف» جمع شده بودند. سه سال بعد و زمانی که کیسینجر دوباره در آنجا سخنرانی داشت، آن‌ها دوباره برگشتند. این بار تظاهرکنندگان به «پیشینه او در مورد تیمور شرقی، پاپوآ غربی، ویتنام، کامبوج، شیلی، قبرس، بنگلادش، آنگولا و جاهای دیگر» معترض بودند.

وقایعی که به آن معترض بودند مربوط به دهه‌های گذشته می‌شد، دورانی که در اوج جنگ ویتنام و بحران‌های بی‌شمار دیگر، کیسینجر، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده تمام تلاش خود را برای رسیدن به نتیجه‌ای منطقی انجام داده بود. اکثر تظاهرکنندگان در زمان این اتفاقات به دنیا نیامده بودند. زمانی که کیسینجر بدون شک بر نتیجه یک از این وقایع تأثیر عمیقی داشت. ناراحتی آن‌ها گویای گستره بزرگ مردم، مکان‌ها و رویدادهایی است که او در طول کار خود بر آن‌ها تأثیر داشت.

با این حال، اگر درسی وجود داشته باشد که بتوان از سال‌های مسئولیت او و دهه‌های پس از آن گرفت، جهان‌بینی منطقی و غیراحساسیش به جهان و تمام چیزهایی است که در آن اتفاق می‌افتد. این هفته، در حالی که کیسینجر ۱۰۰سالگی خود در ۲۷ را جشن می‌گیرد، باید به گذشته نگاه کرده و میراث او را بررسی کنیم.

از آلمان جنگ‌زده تا قلب سیاست آمریکا

کیسینجر تقریباً هر بحران یا فرصتی را که امروز با آن مواجه می‌شویم را لمس کرده یا تحت تأثیر قرار داده است و بیش از هر آدم دیگری، جهان را تغییر داده است.

20230528_093022

والدین یهودی او اندکی پس از پایان جنگ جهانی اول و در سال ۱۹۳۸ و درست زمانی که آزار و شکنجه یهودیان توسط هیتلر در حال تشدید بود، آلمان را ترک کنند. پنج سال بعد، کیسینجر تابعیت آمریکا را گرفت و در پایان جنگ جهانی دوم، وارد هاروارد شد و دکترای خود را از همان‌جا گرفت.

در طول دوران تحصیلیش، او با دقت پایه‌های ظهور خود به‌عنوان یک مرجع سیاست‌های استراتژیک برای رؤسای جمهور هر دو حزب از جمله دوایت آیزنهاور، جان کندی و لیندون جانسون را بنا نهاد. او نهایتاً به سمت جمهوری‌خواهان جذب تمایل پیدا کرد و به عنوان مشاور فرماندار نیویورک و سپس نلسون راکفلر، رئیس‌جمهور وقت شد. بنابراین، جای تعجب نیست که نیکسون کیسینجر را به عنوان مشاور امنیت ملی خود معرفی کرد.

سایه ویتنام

کیسینجر را می‌توان یک همه‌چیزخوار توصیف کرد که مشاهده و درک می‌کند، تأثیر می‌گذارد و حتی رویدادهای بی‌شماری را تغییر می‌دهد. پس این سؤال پیش می‌آید که در چنین عرصه گسترده‌ای، با همه این رویداد و بحران‌های فراگیر، چگونه می‌توان برخی از اعمال او در آن موقع یا اکنون را توجیه کرد؟

20230528_093024

مایکل ماندلبام، استاد بازنشسته سیاست خارجی آمریکا در دانشکده مطالعات بین‌المللی پیشرفته جانز هاپکینز گفت: «این به اعتبار ایالات متحده و نظم جهانی وابسته به آن مربوط می‌شد».

چیزی که همه چیز را تحت‌الشعاع قرار داد، جنگ ویتنام و درگیرشدن جان تعداد بسیاری از آمریکایی‌ها و قدرت نظامی کشور در این جنگ بود که برای افرادی در آن زمان نیز توجیه چندانی نداشت. کیسینجر تلاش بی‌وقفه‌ای برای طراحی و مهندسی مذاکرات صلحی داشت که نهایتاً به پایان درگیری‌ها منجر شد.

افراد زیادی هستند که از ویتنام به عنوان طلسمی استفاده می‌کنند که دیگر نباید به دنبال جنگ خارجی بزرگ پرهزینه دیگری، چه جانی و چه مالی، خصوصاً افغانستان بود.

اما در زمان به قدرت رسیدن کیسینجر و ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، آمریکا تا حد زیادی درگیر این جنگ شده بود. میراثی از ریاست‌جمهوری لیندون جانسون که هر کاری برای جلوگیری از شکست انجام می‌داد.

در حالی که برخی معتقدند این کیسینجر بود که در طول مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری نیکسون به دنبال کندکردن روند صلح بود، نوارهایی که پس از واترگیت منتشر شد نشان می‌دهد که نیکسون از یکی از دستیاران خود، یعنی اچ. آر. هالدمن خواسته بود تا در مذاکرات خرابکاری کند.

ماندلبام، نویسنده کتاب «چهار عصر سیاست خارجی آمریکا: قدرت ضعیف، قدرت بزرگ، ابرقدرت، قدرت بلامنازع»، به اظهار نظری از یک کتاب کوچک کیسینجر که درست در زمان آغاز به کارش در سال ۱۹۶۹ منتشر شد، اشاره می‌کند: «درگیرکردن ۵۰۰ هزار آمریکایی مسئله اهمیت ویتنام را حل کرده است؛ زیرا آنچه اکنون مطرح است، اعتماد به وعده‌های آمریکا است. هرچقدر هم از روی مد روز، اصطلاح «اعتبار» و «حیثیت» را مسخره کنیم، این‌ها عبارات پوچی نیستند. کشورهای دیگر تنها در صورتی می‌توانند با ما هماهنگ شوند که بتوانند روی ثبات ما حساب باز کنند».

در واقع، استواری موضوعی بود که در سراسر دوران کیسینجر و دنیای پس از او وجود داشت. تلاش پیچیده چهار دولت آمریکا برای دستیابی به صلح ویتنام، چهار سال در فرانسه طول کشید.

سرانجام، این کیسینجر بود که در ۲۶ اکتبر ۱۹۷۲ اعلام کرد که صلح به دست آمد. نیویورک‌تایمز کل متن کنفرانس خبری او را در دو صفحه کامل روزنامه منتشر کرد. این در نهایت منجر به عقب‌نشینی آمریکا و در عرض دو سال، تصرف کل کشور توسط ویتنام شمالی شد. به نظر می‌آمد که هو چی مین، فرمانده شورشی‌ها مارکسیست پیروز شده بودند.

در واقع، ساختار این پیروزی نهایتاً منجر به ایجاد کشوری شد که امروز سنگر سرمایه‌داری است. در حالی که واشنگتن به دنبال تنوع‌بخشی به بازار کار بخش تولیدات خود و فاصله‌گرفتن از چین است، ویتنام، حداقل از نظر اقتصادی باارزش‌ترین شریک آمریکا خواهد بود.

در حالی که کیسینجر برای برگزاری کنفرانس صلح، بر ویتنام فشار می‌آورد، او از طرق دیگری پس‌لرزه‌هایی دیپلماتیک را به پایگاه شورشیان مارکسیست ویتنام می‌فرستاد. او هم‌زمان با اتحاد جماهیر شوروی، اقداماتی را جهت تنش‌زدایی و احیای روابط کامل دیپلماتیک با چین آغاز کرد. هر دوی این کشور، تنها حامیان اصلی مارکسیست‌های ویتنام بودند.

پازل جهانی

برای کیسینجر، همه اینها یک پازل بزرگ بود که هر قطعه آن نقشی مهم، اما متمایز در ظهور آمریکا به عنوان قدرت برتر جهان داشت. بنابراین، کیسینجر در مأموریتی محرمانه به پکن، ترتیبی داد که در مسیر برقراری روابط دیپلماتیک با چین، نیکسون اولین رئیس‌جمهور آمریکا باشد که با تسه‌تونگ، رهبر وقت چین و جئو ئن لای، نخست‌وزیرش دیدار می‌کند.

20230528_093027

در همان زمان، کیسینجر کمپین تنش‌زدایی با اتحاد جماهیر شوروی را آغاز کرد که منجر به کاهش شدید زرادخانه‌های تسلیحات هسته‌ای استراتژیک می‌شد که نگهداری و گسترش آن بار بزرگی بر بودجه آمریکا و حتی یک تهدید بزرگ برای ثبات بقای جهانی بود.

و اما خاورمیانه. در اکتبر ۱۹۷۳، اسرائیل در یوم کیپور، مقدس‌ترین روز سال یهودیان توسط ائتلافی از ارتش‌های عربی به رهبری مصر و سوریه مورد حمله قرار گرفت که در نهایت توسط نیروهای اسرائیلی شکست خوردند. کیسینجر، با درک ریسک‌های دیپلماتیک، با هدف دسترسی به ذخایر عظیم نفت اعراب و از روی انسانیت، سفرهای دیپلماتیکی بین اسرائیل و هماسیگانش را آغاز کرد تا صلحی پایدار را برقرار کند. تلاش‌های او تا حدی موفقیت‌آمیز بود. دیگر اسرائیل مستقیماً توسط ارتش هیچ کشوری مورد تهاجم قرار نگرفت. اگرچه این تلاش‌ها هرگز به صلح کامل در این منطقه بی‌ثبات نینجامید.

در آن سال‌ها، مسائل دیگری وجود داشت که کیسینجر احساس کرد لازم است به آن‌ها ورود کند. جنگ داخلی شرق پاکستان که منجر به جدایی کشور بنگلادش شد، حمایت از اقدامات اندونزی برای جلوگیری از استقلال جزیره تیمور شرقی، مجموعه‌ای از مداخلات در آمریکای لاتین از جمله کودتاهای نظامی با حمایت سیا برای برکناری رؤسای جمهور سوسیالیست شیلی و آرژانتین و همچنین در سراسر آفریقا، جایی که او روابط خود برای حاکمیت اکثریت سیاهان در رودزیا (زیمبابوه کنونی) فشار آورد.

تجربه کیسینجر

کیسینجر عمدتاً از طریق مشاوره خصوصی که در سال ۱۹۸۲ راه انداخت و در نهایت به یک غول بزرگ چندملیتی تبدیل شد، همچنان نفوذ خود در بسیاری از این موضوعات را حفظ کرده است. جای تعجب نیست که هنوز در بسیاری از محافل، از کیسینجر و دیدگاه جهانی او عمیقاً قدردانی می‌شود. در سال ۲۰۱۵، مجله فارین پالیسی او را «مؤثرترین وزیر امور خارجه ۵۰ سال گذشته» نامید.

20230528_093020

در واقع، در حالی که کیسینجر به طور رسمی تنها برای دو رئیس‌جمهور کار کرد، به ندرت رهبر از هر یک از احزاب سیاسی از او مشاوره نگرفتند. همان‌طور که برای تعداد بی‌شماری از رهبران جهان از ضرورت و ارزش «جهان‌بینی» سخن گفت. کیسینجر هنوز عمیقاً به ضرورت درک مبانی جاه‌طلبی‌ها و حساسیت‌های هر رقیب اعتقاد دارد. چیزی که به نظر می‌رسد بسیاری از رهبران معاصر، به ویژه در ایالات متحده از آن دوری می‌کنند.

به عنوان مثال، وقتی صحبت از چین می‌شود، کیسینجر اخیراً به اکونومیست گفت که مقامات آمریکایی «می‌گویند چین خواهان سلطه بر جهان است. پاسخ این است که چینی‌ها می‌خواهند قدرتمند باشند. آنها به سبک هیتلری به سمت سلطه بر جهان حرکت نمی‌کنند. آن‌ها هرگز به نظم جهانی این‌چنینی فکر نکرده‌اند».

وقتی صحبت از روسیه و اوکراین به میان می‌آید، کیسینجر در مقاله‌ای مهم اظهار داشت: «برای برخی، نتیجه مطلوب ضعیف‌شدن روسیه در اثر جنگ است. من مخالفم. با وجود تمام تمایل روسیه به خشونت، این کشور برای بیش از نیم‌قرن، نقش مهمی در تعادل جهانی و توازن قوا ایفا کرده است. نباید از کنار اهمیت تاریخی آن به راحتی بگذریم».