پشت پرده یک نقشه شوم؛ چرا رهبر برجسته حماس ترور شد؟
اکوایران: فارغ از ارزش نظامی ترور سران حماس برای اسرائیل، ممکن است نخستوزیر اسرائیل هدفی شخصی برای تشدید تنشها داشته باشد.
به گزارش اکوایران، کشتهشدن مقامات ارشد حماس در حمله روز سهشنبه اسرائیل به لبنان، در سراسر خاورمیانه طنینانداز شد. اگرچه در حال حاضر، نزدیک به سه ماه است که روزانه صدها نفر در جنگ غزه کشته میشوند، اما ترور هدفمند رهبر حماس با ایجاد موجی از شوک، زخمهای قدیمی را گشود و ترس از تشدید درگیریها را برانگیخت.
یک عملیات کلاسیک اسرائیلی
به نوشته زوران کواساک، تحلیلگر شبکه الجزیره، قربانیان این حمله رهبران ارشد حماس بودند. برجستهترین آنها صالح العاروری، رهبر سابق گردانهای قسام و عضو دفتر سیاسی حماس بود که علاوه بر هماهنگی فعالیتهای نظامی و سیاسی این گروه در خارج از نوار غزه، حمایتهای سیاسی و مالی را جمعآوری میکرد. العاروری که اهل کرانه باختری است، یکی از محبوبترین رهبران حماس در بخشهای تحت رهبری جنبش فتح بود و شهرتش پس از ۷ اکتبر نیز افزایش یافت. سمیر فیندی و عزام الاقرا از فرماندهان عالیرتبه نظامی نیز به همراه چهار فرد دیگر کشته شدند.
در این ترور، تمام نشانههای یک عملیات کلاسیک اسرائیلی موجود است. العاروری و همراهانش در حملهای کشته شدند که آپارتمانی دوطبقه که از دو طرف توسط ساختمانهای هشت طبقه احاطه شده بود، هدف قرار گرفت. این حمله شباهتهای قابل توجهی با قتل احمد یاسین، یکی از بنیانگذاران حماس و رهبر معنوی این گروه داشت که در یکی از خیابانهای غزه توسط موشک هدایتشونده ضدتانک ترور شد.
زمانه و فناوری تغییر میکند و تواناییهای اسرائیل نیز تغییر را تجربه کرده است. برای ترور شیخ یاسین در سال ۲۰۰۴، یک هلیکوپتر زرهی ضدتانک آپاچی باید به فاصلهای ۲ کیلومتری از محل مورد نظر میرسید. اما اکنون همین عملیات توسط پهپادهایی کوچک که شنیدن و دیدن آنها سختتر است و نسل جدیدی از موشکها انجام میگیرد.
درسهای تلخ تاریخ
این حمله همچنین خاطرات ناخوشایندی از تهاجمات و اقدامات نظامی قبلی در بیروت را که اسرائیل بدون بازخواست انجام میداد، زنده کرد. در یکی از بدنامترین ترورهای مخفیانه ۵۰ سال پیش که در آوریل ۱۹۷۳ اتفاق افتاد؛ تیم کماندویی اسرائیل به ساحل بیروت رسیده و سه رهبر ارشد فلسطینی را ترور کردند. تیم اسرائیلی شامل ایهود باراک، نخستوزیر آینده بود که با لباس و آرایش، به شکل یک زن بلوند جوان درآمده بود. در هدف اصلی آن ترور کمال عدوان، رهبر نظامی سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در کرانه باختری بود.
طی سالهای پس از عملیات، اسرائیل از ثمره آن بهره برد؛ زیرا لبنان را به شدت دوقطبی کرد و باعث شد که صائب سلام، نخستوزیر این کشور استعفا داده و درگیریهای مسلحانه بین جناحهای طرفدار فلسطین و مخالفان آنها و فروپاشی عرصه سیاسی را در پی داشت. طی دو سال بیاعتمادی فزاینده، قولهای شکستهشده، بیعتهای دروغین و درگیریهای داخلی، لبنان وارد جنگ داخلی خونین و فراگیری شد که نهایتاً در سال ۱۹۹۰ پایان یافت. اسرائیل از جنگ داخلی برای اهداف خود استفاده کرد، به جنگ دامن زد، نیروهای نیابتی را تسلیح کرد. قتلعامهایی مانند کشتارهای صبرا و شتیلا در سال ۱۹۸۲ نیز با کمک اسرائیل اتفاق افتاد.
نمونههای تاریخی وحشتناک هستند، اما تاریخ همیشه نباید تکرار شود؛ به ویژه برای کسانی که از گذشته درس میگیرند.
چرا العاروری؟
اولین سؤالاتی که یک تحلیلگر میپرسد این است که چرا «العاروری» ترور شد و چرا «اکنون» این حمله انجام گرفت و در آینده چه خواهد شد؟
«چرا العاروری» سؤالی مبهم است، اما همچنان باید پرسیده شود. در اصل، اسرائیل میخواهد تا آنجا که ممکن است مقامات ارشد حماس را پس از ۷ اکتبر حذف کند. العاروری مقام عالیرتبه حماس، با نفوذ و توانا بود و طبق گزارشها طرز فکر مستقلی داشت که باعث میشد از سایر رهبران این گروه متمایز شود.
او که برای مدتی طولانی در ترکیه و لبنان زندگی میکرد، ارتباطات و شبکه بینالمللی خود را توسعه داد. اسرائیل با اطلاعات معمولاً بینقص خود، احتمالاً از تواناییها و شاید برنامههایش که هنوز برای عموم ناشناخته است، آگاه بود. اگر علت ترور العاروری سیاسی بوده باشد، احتمالاً به خاطر ارتباط فیزیکی نزدیک و مکرر او با رهبران حزبالله لبنان و نمایندگان سیاسی و نظامی ایران در جنوب بیروت بوده است. او احتمالاً هر روز با آنها تعامل داشت. برای حماس دشوار است که بتواند چنین فردی با چنین جایگاهی را به همین زودیها جایگزین کند.
چرا اکنون؟
«چرا اکنون» احتمالاً سؤال اصلی است. تردیدی وجود ندارد که بلافاصله پس از سکونت العاروری در بیروت در سال ۲۰۱۵، اسرائیل از آن آگاه شده باشد. اگرچه همه رهبران حماس از پروتکلهای امنیتی سختی پیروی میکنند، اما مطمئناً پیش از حمله ۷ اکتبر، پروتکلها چندان سختگیرانه نبوده و فرصتهای زیادی برای ترور او به دست اسرائیل داده بود.
پس از شروع بمباران و سپس حمله زمینی اسرائیل به غزه، حزبالله و ایران خویشتنداری و صبر سیاسی قابل توجهی در عجلهنکردن برای حمله به اسرائیل از خود نشان دادند. به احتمال زیاد، برآوردهای اولیه اسرائیل احتمال گشودهشدن جبهه دوم توسط حزبالله را در نظر گرفته بود، اما پس از تقریباً سه ماه سکوت نسبی در شمال، ارتش پنج تیپ را از حالت آمادهباش درآورد که نشان میدهد اسرائیلیها متقاعد شده بودند که جنگ تنها در غزه جریان خواهد داشت.
اما بسیاری از سیاستمداران، ژنرالها و متنفذان برجسته اسرائیلی هشدار دادهاند که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل با ژنرالها به اختلاف خورده است. حتی ممکن است ادامه جنگ را مستقیماً به نفع خود ببیند.
کابینه نتانیاهو نمیخواهد این جنگ پایان یابد. در فردای پس از جنگ، نتانیاهو با مشکلات بزرگی روبرو میشود؛ زیرا تحقیقات درباره عوامل شکست اطلاعاتی و امنیتی کابینه او آغاز خواهد شد.
نخستوزیر اسرائیل احتمالاً با خود میاندیشد: «اگر پایان جنگ به معنای آغاز مشکلات من است، چرا آن را طولانی نکنم؟ چرا جبهه دیگری را در شمال باز نکنم و مردان و زنان بیشتری را با لباسهای نظامی به جنگ نفرستم تا مانع از پرسیدن سؤالات ناخوشایند توسط مردم و سیاستمداران شوم»؟ ناظران باتجربه میگویند که همه این کارها با منش نخستوزیر اسرائیل همخوانی دارد.
اما اکنون سؤال بزرگ این است که آیا طعمه نتانیاهو خواهد گرفت؟ ممکن است پاسخ پرسش «چه اتفاقی خواهد افتاد» از دل جلسات کنونی در بیروت بیرون آید.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
2 روایت متفاوت از علت تاخیر در پرداخت یارانه نقدی آبان 1403
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق