هنری کیسینجر: فرشته یا شیطان؟
کوایران: مرگ هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق ایالات متحده در سن 100 سالگی پایانی بر یکی از تاثیرگذارترین -و بحث برانگیزترین– دورههای شغلی در سیاست آمریکا بود. آکادمیکِ آلمانی الاصل که منفور و محبوب بود، مورد تحقیر و احترام قرار میگرفت، به عنوان یک دولتمرد باهوش مورد ستایش قرار میگرفت و به عنوان یک جنایتکار جنگی بیشرم محکوم میشد. که این سؤال را مطرح میکند: میراث او را چگونه باید در نظر گرفت؟
به گزارش اکوایران، مرگ هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق ایالات متحده در سن 100 سالگی پایانی بر یکی از تاثیرگذارترین - و بحث برانگیزترین – دورههای شغلی در سیاست آمریکا بود. آکادمیک آلمانی الاصل که منفور و محبوب بود، مورد تحقیر و احترام قرار میگرفت، به عنوان یک دولتمرد باهوش مورد ستایش قرار میگرفت و به عنوان یک جنایتکار جنگی بیشرم محکوم میشد. که این سؤال را مطرح میکند: میراث او را چگونه باید در نظر گرفت؟
مجله پولیتیکو با متفکران سیاسی، دانشگاهیان و مورخان صحبت کرد تا نظرات آنها را در مورد اینکه چگونه باید به زندگی و کار کیسینجر نگاه کنیم را بپرسد. برخی بر تأثیر او بر جنگ ویتنام تمرکز کردند. یکی او را «بیش از حد گنده شده» خوانده است. و محقق دیگری به سادگی خاطرنشان کرد: «مادرم به من گفت که در مورد مردهها بد صحبت نکنم، که تقریباً مانع از این میشود که در مورد هنری کیسینجر چیزی بگویم.» پاسخهای آنها پرترهای ظریف از یک دولتمرد را ترسیم میکند که - درست یا غلط، خوب یا بد - اثری ماندگار نه تنها در واشنگتن، بلکه در جهان بر جای گذاشت.
کیسینجر همیشه خود را شبیه مشاور پادشاهان میدانست
آرش عزیزی، مدرس ارشد تاریخ و علوم سیاسی در دانشگاه کلمسون
هنری کیسینجر خود را دنبالهرو مترنیخ، صدراعظم افسانهای اتریش در قرن نوزدهم -موضوع پایان نامه دکترای او در هاروارد در سال 1854- میدانست. مترنیخ در کنار تزار روسیه، الکساندر و دیگر دولتمردان اروپایی عصر خود، به بازسازی نظم ارتجاعی که اروپا را در پی شوک انقلاب فرانسه و سایر انقلابهای آتلانتیک، کنار هم نگه داشت، کمک کرده بود.
به یک معنا، کیسینجر همیشه خود را شبیه مشاور پادشاهان میدانست و نه دیپلماتی که تحت نظارت دموکراتیک مردم باشد. او به درستی به دوران پیش از دموکراسی تعلق داشت. در همین راستا، او دیپلماسی را به عنوان بازی قدرتهای بزرگ، با توجه اندک به کشورهای استعماری سابق که در جهان به سرعت در حال استعمارزدایی دهههای 1960 و 70 به خود میآمدند، تلقی میکرد. او در تمام عمرش مردان بزرگی را تحسین میکرد که میلیونها نفر زندگیشان تحت تأثیر تصمیمهای آنها قرار میگرفت.
با چنین رویکردی، جای تعجب نیست که او در فهرست بلندبالایی از جنایات بزرگ کمک و همکاری کرد: بمباران کامبوج، باز کردن در روی دولت قاتل مائوئیست فقط به دلیل ضد شوروی بودن آنها، دادن چراغ سبز شکنجههای هولناک ضد کمونیستی آرژانتین و کشتن غیرنظامیان، کمک به سرنگونی دولت سوسیالیست منتخب دموکراتیک شیلی در سال 1973 و تأیید کمپینهای کشتار پاکستان و اندونزی در حالی که تلاش میکردند استقلال کشورهای تازه در حال ظهور بنگلادش و تیمور شرقی را سرکوب کنند. اینها اعمال خشونت آمیز تصادفی نبودند، اما تا زمانی که در خدمت ایدههای کیسینجر در مورد منافع قدرت بزرگ بودند، او را آزار نمیدادند.
او یک دیدگاه داشت: نظم قبل از عدالت
جاشوا زیتز، مورخ و از همکاران مجله پولیتیکو
هر چیزی که درباره هنری کیسینجر فکر میکنید -مغز متفکر یا نقشهبردار، واقعگرا یا جنایتکار جنگی- او یک دیدگاه داشت: نظم قبل از عدالت.
پایاننامه دکترای او با عنوان «صلح، مشروعیت و تعادل: مطالعه دولتمردی کستلراث و مترنیخ» به دلیل تفسیر مجدد جسورانه و ترکیبی آن از کنگره وین 1814-1815، که کنگرههای اصلی سلطنتی اروپا را مجدداً دایر کردند، مورد تحسین قرار گرفت. ثبات پس از جنگهای ناپلئونی، به قیمت سرکوب نیروهای ملی و لیبرال که توسط انقلاب فرانسه آزاد شد، به دست آمد. در سالهای بعد، کیسینجر با صدای بلند به هر کسی که میگفت، اعتراض میکرد، «مترنیخ قهرمان من نیست!» اما سبک سیاست مترنیخ نشان دهنده کار بعدی او به عنوان معمار سیاست خارجی آمریکا بود. کیسینجر به یکی از دانشآموزانش گفت: «اگر مجبور بودم بین عدالت و بینظمی، از یک سو، و بیعدالتی و نظم، از سوی دیگر، یکی را انتخاب کنم، من همیشه دومی را انتخاب میکردم.»
بنابراین این بود که کیسینجر بر یک استراتژی سه قسمتی برای پایان دادن به جنگ آمریکا در ویتنام نظارت کرد. بخش اول پیوندی بود: متقاعد کردن حامیان مالی ویتنام شمالی در شوروی برای کاهش تعهد خود به کشور مشتری خود در ازای بازارهای اقتصادی بازتر با غرب. بخش دوم ویتنامیسازی بود: واگذاری جنگ به ویتنام جنوبی. این کار تا آنجا که به معنای پایان جنگ برای اکثر خانواده های آمریکایی بود، کارساز بود. در دوره اول ریاست جمهوری نیکسون، تعداد نیروهای زمینی آمریکا در ویتنام از 475،000 به کمتر از 25،000 تن کاهش یافت.
بخش آخر، البته، زور بود: یک کمپین هوایی وحشیانه و بی امان، به ویژه در کامبوج و لائوس، با نامهای رمزی مانند منو، عملیات صبحانه، ناهار، شام، عصرانه، دسر، میان وعده و غیره. این امر باعث کشته شدن تعداد بیشماری از غیرنظامیان شد و شهرت کیسینجر را به عنوان یک جنایتکار جنگی بیروح تثبیت کرد.
میراث کیسینجر یک میراث پیچیده است. اینکه آیا او واقعاً به بهای عدالت به نظم دست یافته است یا خیر، موضوعی است که ما به بحث در مورد آن ادامه خواهیم داد.
«برخی از مشهورترین ایدههای او... در نگاه به گذشته کمی بیمعنا و بیش از کمی بیپروا به نظر میرسند.»
راجان منون، مدیر برنامه استراتژی بزرگ در اندیشکده اولویتهای دفاعی
آیا هنری کیسینجر یکی از بزرگترین وزیران امور خارجه در تاریخ ایالات متحده بود، یا یک جنایتکار جنگی بدنام که سیاستهایش میلیونها نفر را در مناطقی مانند ویتنام، کامبوج، تیمور شرقی و پاکستان شرقی (بنگلادش کنونی) کشت؟ اگر به دنبال پاسخ قطعی هستید، آن را پیدا نمیکنید. در ایالات متحده و بسیاری از اروپا، از کیسینجر به عنوان یک شخصیت برجسته یاد میشود: یک استراتژیست باهوش، یک دیپلمات کمرقیب و یک فرد با مهارتهای عالی اجتماعی. برخی از مشهورترین ایدههای او، مانند پیشنهاد استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی در صورت ناتوانی ناتو در توقف پیشروی پیمان ورشو، که او در کتاب تسلیحات هستهای و سیاست خارجی آمریکا در سال 1957 بیان کرد، اگرچه در آن زمان مورد استقبال بسیاری قرار گرفت، در نگاهی به گذشته، کمی دیوانهوار و کمی بیش از بیپروا است. شاید مهمترین دستاورد او نقشی بود که او در کنار رئیس جمهور ریچارد نیکسون در باز کردن فصل جدیدی در روابط ایالات متحده با چین ایفا کرد، کشوری که او تا زمان مرگش نتوانست آن را شکست دهد.
تا حدودی، شهرت بیش از حد کیسینجر در ایالات متحده مدیون مهارت او در پرورش رسانهای است. خبرنگاران از توجه او متملق شدند، باوجود اینکه حتی برخی این را میفهمیدند که او از آنها برای پیشبرد روایتهاییاش استفاده میکند. با نیکسون در حضورش با تملق و چاپلوسی رفتار میکرد، اما پشت سر او با تحقیر، حتی ترحم. کیسینجر، مظهر رئالپولیتیک، معتقد بود که دولتها باید با محاسبات سرد و منفعت شخصی عمل کنند و هرگز تحت تأثیر احساسات قرار نگیرند - و بهویژه ایالات متحده باید آنچه را که تمایل ریشهدارش به سمت ایدهآلیسم میداند کنار بگذارد. اما او این اصل را با دقت خاصی در مورد سیاستهای کاخ سفید به کار برد، به ویژه به عنوان مشاور امنیت ملی نیکسون و بعداً وزیر امور خارجه او.
در بسیاری از مناطقی که اکنون جنوب جهانی نامیده میشود، هنری کیسینجر به خاطر تمایلش برای نشست و برخواست با دیکتاتورها، حتی کسانی که مرتکب جنایات جنگی جمعی شدند و از دموکراسی متنفر بود، به یاد خواهد ماند. یکی از نمونهها، یحیی خان، رئیس جمهور پاکستان بود، که قصابی او در سال 1971 در پاکستان شرقی، توسط کیسینجر ممکن شد، زیرا پاکستان سفر مخفیانه او را به چین تسهیل میکرد تا زمینه را برای گشایش نیکسون در آن کشور فراهم کند. برای کیسینجر سرکوب بیرحمانه ارتش پاکستان که بین 1 تا 3 میلیون بنگالی را کشت، 17 میلیون نفر را در داخل آواره کرد و میلیونها نفر را به عنوان پناهنده وارد هند کرد، اهمیتی نداشت، تا زمانی که یحیی مایل بود در مأموریت او به پکن کمک کند. دولت نیکسون برای اطمینان دادن به یحیی در برابر اقدام متقابل هند تحت حمایت شوروی، یک ناو هواپیمابر را در دسامبر 1971 به خلیج بنگال فرستاد. کیسینجر همیشه با پاکستان تحت سلطه نظامی راحتتر از هند دموکراتیک، و رهبر آن، ایندیرا گاندی، بود، کسی که از او متنفر بود، اگر فقط به این دلیل که او نااطمینانیهای پنهان [شخصیتی] او را آشکار کرد.
پاکستان 1971 تنها یک نمونه از واقعگرایی غرق در خون کیسینجر است. مردم سایر نقاط جنوب جهانی خاطرات خود را از این سمت کیسینجر خواهند داشت. از این روست که در مرگ و زندگی، او شخصیتی خواهد بود که توسط میلیونها نفر مورد احترام قرار میگیرد و دست کم به همین تعداد، از جمله منتقدان در داخل کشورش، مورد تحقیر قرار میگیرد.
«مادرم به من گفت از مرده بد نگو»
روزا بروکس، دانشیار مراکز و موسسات و اسکات کی. گینزبورگ استاد حقوق و سیاست در دانشگاه جورج تاون
مادرم به من گفت که درباره مردگان بد صحبت نکنم، که تقریباً مانع از این میشود که در مورد هنری کیسینجر چیزی بگویم. (در صورت تمایل آن را منتشر کنید!)
«اگر یک عبارت وجود داشته باشد که من در مورد کیسینجر به کار ببرم، آن «بزرگنمایی شده» است
دیوید گرینبرگ، استاد تاریخ و روزنامهنگاری و مطالعات رسانهای در راتگرز و سردبیر مجله پولیتیکو
شکی نیست که هنری کیسینجر یکی از مهمترین مقامات سیاست خارجی دوران پس از جنگ بود. اما بزرگترین؟ بعید میدانم. کیسینجر در دوران تغییرات عظیم در روابط بینالملل با ریچارد نیکسون کار میکرد، در جریان پایان یافتن جنگ سرد حتی در حالی که جنگ ویتنام ادامه داشت. اما کیسینجر به عنوان یک آیندهبین سیاست خارجی بیش از حد بزرگ شده است: دیدگاه تنش زدایی با اتحاد جماهیر شوروی در زمان جان اف کندی سرچشمه گرفت و نیکسون بدون توجه به اینکه مشاور امنیت ملیاش چه کسی بود، گشایش با چین را پیش میبرد.
در واقع، اگر تنها یک عبارت وجود داشته باشد که من در مورد کیسینجر به کار ببرم، آن «بزرگنمایی شده» است. او به عنوان یک دانشگاهی بیش از حد مورد توجه قرار گرفت (که عمدتاً به خاطر نوشتن یک پایان نامه بسیار طولانی مشهور است). او به عنوان یک استراتژیست بیش از حد مورد تحسین قرار میگرفت (او اغلب توصیههای بدی میکرد، مانند ترغیب جورج دبلیو بوش به عدم خروج نیروهایش از عراق). او حتی به عنوان یک شرور بزرگنمایی میشد – بسیاری دوست داشتند او را «جنایتکار جنگی» خطاب کنند، اما این اساساً اتهامی غیر جدی است. وزارت دفاع، نه وزارت امور خارجه، جنگها را انجام میدهد، و رئیسجمهور بر آن نظارت میکند و دستورات مهم را میدهد. اما برخی تحلیلگران ترجیح میدهند به دنبال کیسینجر بروند تا مل لیرد یا جیمز شلزینگر یا حتی نیکسون.
«واضح است که کیسینجر تاکتیکها را به طرزی زیرکانه تغییر داد تا با استراتژی اصلی حفظ قدرت و برتری آمریکا سازگار باشد.»
نوشته زاخاری کارابل، یکی از نویسندگان مجله پولیتیکو و نویسنده کتابهای بسیاری از جمله معماران مداخله: ایالات متحده، جهان سوم و جنگ سرد
هنری کیسینجر برای مدتها به عنوان نمادی از رئالپولتیک تلقی میشود، واژهای شیکتر از واقعگرایی برای تداعی رویکردی به امور خارجی که با انجام هر کاری که زمان اقتضا کند برای رسیدن به حداکثر مزیت، به جای نگاه کردن به فلسفه و اخلاق عمومی. در طول سالها، این تصور از کیسینجر بهعنوان یک واقعگرا به چالش کشیده شده، رد شده و از آن دفاع شده است. اما با نگاهی به سیاست او از اواخر دهه 1960 تا اواسط دهه 1970 (اگرچه احتمالاً او تا روز مرگ خود به عنوان یک مشاور به شکل دادن به سیاست ادامه داد)، کاملاً واضح است که کیسینجر در واقع به طرز زیرکانهای تاکتیکها را متناسب با استراتژی اصلی حفظ قدرت و برتری آمریکا تغییر داد.
ممکن است واقع گرایی کیسینجر تنها یک وجه از یک مرد پیچیده باشد که با انگیزههای جاه طلبانه خودش و احتمالاً تمایل برای صلح در جهان است، حتی در شرایطی که او از سیاستهای خشونت عمده در شیلی، آسیای جنوب شرقی و جاهای دیگر حمایت میکرد. اما در عمل، عمل گرایی و زیرک بودن (یا برای برخی، دورویی) او برجسته است. این در هیچ کجا به اندازه سالهای «دیپلماسی شاتلی» پس از جنگ اعراب و اسرائیل در اکتبر 1973 مشهود نبود. در حالی که اسرائیل از قبل متحد ایالات متحده بود، کیسینجر فهمید که در آغوش گرفتن اسرائیل امنیت آمریکا را با از بین بردن نفوذ آمریکا در جهان عرب عمیقاً تضعیف میکند. همانطور که تحریم نفتی اوپک به رهبری عربستان نشان داد، ایالات متحده و اروپای غربی بیش از حد به نفت خاورمیانه وابسته بودند و نمیتوان پیامدهای داخلی افزایش قیمت انرژی را نادیده گرفت. حمایت از اسرائیل باید با حفظ کشورهای عربی متعادل میشد. با توجه به انبوه مطالبات حداکثری در منطقه، این ایجاد تعادل کار آسانی نبود. نزدیک به دو سال دیپلماسی شاتلی کیسینجر باعث تثبیت درگیری شد، راه را برای معاهده بین مصر و اسرائیل هموار کرد و شاید از شروع جنگ جهانی بعدی جلوگیری کرد.
درس امروز برای رهبران آمریکا آشکار است: حمایت معنوی و مادی از اسرائیل باید با دیپلماسی سخت و اقدامات ملموس برای رسیدگی به خواستههای کشورهای عربی و فلسطینیها همراه باشد. این که آیا از نظر اخلاقی با آن موافق است یا نه، اهمیتی ندارد، زیرا تنها در صورت انجام این امر، در واقع اوضاع به صلح پایدار نزدیک میشود تا صلح ساختگی دهه گذشته. اسم آن را واقع گرایی یا بدبینی یا آرمان گرایی بگذارید. مهم نیست که برچسب چیست؛ همانطور که کیسینجر تشخیص میداد، مهم است که از جنگ بزرگ جلوگیری شود، قدرت و رفاه آمریکا دست نخورده باقی بماند و سیستم جهانی پایدار بماند. و همه آنها پیششرطهای لازم برای جهانی هستند که در آن افراد بیشتری در رفاه هستند و عده کمتری رنج میبرند.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
پیام موشکی پوتین به غرب: در جنگ دخالت نکنید!
-
پیامدهای پاسخ فوری تهران به قطعنامه آژانس
-
توئیت جدید علی لاریجانی؛ شروط اصلی ایران برای مذاکره با آمریکا
-
عزل فرماندار بندر انزلی در پی توهین به اصحاب رسانه؛ ماجرا چه بود؟
-
پیش بینی بورس فردا 4 آذر ماه 1403/ بهار بازار بورس اوراق بهادار تهران در پاییز 1403
-
معافیت مالیات دیگری برای کارگران
-
اعلام رسمی قیمت جدید محصولات سایپا/ بیشترین افزایش قیمت متعلق به کدام خودرو بود؟
-
پاس گل روسیه سوخت
-
ایران، ارشتبد و سپهبد ندارد؟