از شکست تا موفقیت: داستان هنری فورد
اکوایران: ما اغلب میشنویم که چگونه میتوان موفقیت را از طریق شکست بهدست آورد، اما بیشتر اوقات فکر میکنیم که این تنها یک افسانه است. اما حداقل یک نمونه از اینکه چگونه شکست میتواند راه موفقیت را هموار کند، وجود دارد.
به گزارش اکوایران، اگر با شرکت "فورد موتور" آشنایی داشته باشید، احتمالاً میدانید که هنری فورد کسی بود که آن را تأسیس کرد. اما چه چیزی او را به سمت دستیابی به چنین موفقیت برجسته ای در سراسر جهان سوق داد؟
نگاهی به داستان الهام بخش او نشان میدهد که چگونه شکست پایان کار نیست، بلکه در واقع شروع چیزی جدید و بهتر است.
هنری فورد در زمان تاسیس فورد موتور در سال 1903 حدودا 40 ساله بود. در آن زمان، "کالسکههای بدون اسب" اسباب بازیهای گران قیمتی بودند که تنها برخی ثروتمندان به آن دسترسی داشتند. بااینحال تنها در چهار دهه، دیدگاه نوآورانه فورد از تولید انبوه نهتنها اولین خودروی قابل اطمینان و مقرونبهصرفه را برای عموم تولید کرد، بلکه یک انقلاب صنعتی مدرن را به راه انداخت.
اشتیاق فورد به خودروهای بنزینی در دیترویت آغاز شد که او به عنوان مهندس ارشد برای شرکت تولید برق ادیسون کار میکرد. خودرو نوید آیندهای روشن تر را میداد و فورد میخواست بخشی از آن باشد. بنابراین در سال 1981 اوقات فراغت خود را به ساخت وسیلهای اختصاص داد که "کوادریسایکل" مینامید؛ ابتکاری که از دو دوچرخه کنار هم تشکیل شده بود که با موتور گازوئیلی کار میکرد. پس از 10 سال کار روی این ابتکار، او ویلیام مورفی، غول صنعت چوب دیترویت را به سواری دعوت کرد. تا زمانی که این سواری به پایان رسید آنها وارد معامله شده بودند.
"شرکت خودروی دیترویت" در سال 1899 تاسیس شد درحالی که فورد در امر تولید استقلال کامل داشت. اما این ماجراجویی تنها یکسال طول کشید. فورد توانست خودرو بسازد اما نتوانست آنقدر سریع بسازد که شرکت سرپا بماند. اما او بدون هراس طرحی برای ساخت یک ماشین مسابقه داشت. بنابراین از طریق شهرتی که با شرکت در مسابقات بدست آورد توجه حامیان مالی را به خود جلب کرد و بودجه مورد نیاز برای شروع "فورد موتور" در سال 1903 را بهدست آورد.
فورد نمونه کاملی است که نشان میدهد چگونه شکست مجبور نیست شما را از پیگیری رویاهایتان باز دارد. او نشان می دهد که هر تجربه ای می تواند شما را بیشتر به سمت موفقیت سوق دهد. اولین تلاش فورد برای ایجاد یک شرکت موفق به دلیل چالشهای مالی شکست خورد. اما بهرغم اینکه مجبور بود از شرکت اول منصرف شود، او همچنان اصرار می کرد و بالاخره به هدفش رسید.
فورد مغازه ای را در یک کارخانه واگن سازی راه اندازی و کارگرانی را استخدام کرد، سپس مدل A را طراحی و تولید کرد که اولین آن را در جولای 1903 به یک دندانپزشک اهل شیکاگو فروخت. تا سال 1904، بیش از 500 مدل A فروخته شد.
درحالی که بیشتر خودروسازان دیگر درحال ساخت خودروهای لوکس برای ثروتمندان بودند، فورد دیدگاه متفاوتی داشت. رویای او این بود که خودرویی بسازد که همه بتوانند بخرند. مدل T این رویا را به واقعیت تبدیل کرد. مدل T که ساده تر، قابل اطمینان تر و ارزان تر از مدل A ساخته شده بود، در سال 1908 به فروش رفت و در عرض چند ماه آنقدر موفق بود که فورد مجبور شد اعلام کند که شرکت سفارش دیگری را نمی پذیرد. فورد موفق شده بود خودرویی برای تودهها بسازد، اما با یک چالش جدید مواجه شده بود: چگونه باید تولید را برای پاسخگویی به تقاضا تغییر دهد. راه حل او "خط مونتاژ متحرک" بود.
او استدلال کرد که اگر هر کارگر در یک مکان تعیین شده باقی بماند و یک وظیفه خاص را انجام دهد، آنها می توانند خودروها را سریعتر و کارآمدتر بسازند. برای آزمایش نظریه خود، در آگوست 1913، او شاسی را با طناب در کف کارخانه هایلند پارک خود به حرکت درآورد و تولید انبوه مدرن متولد شد.
به دلیل تولید کارآمدتر، او توانست صدها دلار از قیمت خودرو خود را کاهش دهد. کاهش قیمت فورد را قادر ساخت تا به دو هدف خود دست یابد: لذت بردن مردم بیشتری از اتومبیل و ایجاد تعداد زیادی شغل پردرآمد.
اما یک مشکل وجود داشت که او پیش بینی نکرده بود. انجام مداوم یک کار در ساعات طولانی به سرعت نیروی کار او را فرسوده کرد. نرخ جایگزینی نیروها آنچنان مشکل ساز شد که شرکت مجبور شد برای هر 100 شغلی که امیدوار بود پر کند، نزدیک به 1000 کارگر استخدام کند. برای حل این مشکل، او تصمیم گرفت روزانه 5 دلار به کارمندانش بپردازد: بنابراین کارگران به سمت دروازه های فورد هجوم آوردند.
او با این باور که سرمایه گذاران مدام در برنامههای او دخالت میکنند، بنابراین در سال 1919 تمام سهام شرکت را خریداری کرد. فورد که آزاد بود شرکت را به انتخاب خود رهبری کند، تعدادی از سرمایه گذاریهای مختلف را بررسی کرد. او علاوه بر ساخت تراکتور و هواپیماهای تک سرنشین، یک مسیر پستی و اولین پروازهای مسافربری منظم را نیز اجرا کرد.
در طول دهه 1920، کارگران کارخانه روژ فورد صدها هزار مدل T تولید کردند، اما بازار درحال تغییر بود و فورد شروع به عقب افتادن از زمان کرد. او اولین رقیب جدی خود یعنی شورلت را ملاقات کرده بود. درحالی که فورد 20 سال گذشته را به تولید تنها یک مدل اختصاص داده بود، شورولت استراتژی متقابلی را برای عرضه یک مدل جدید و بهبود یافته در هر سال ایجاد کرده بود. این استراتژی جواب داد و شورلت بهزودی در فروش از فورد پیشی گرفت. موفقیت شورولت ثابت کرد که مردم سبک میخواهند، نه فقط کارایی.
در این دوره جدید، مدل T فورد کهنه شده بود. نیاز به تغییر بود، اما بدون هزینه ممکن نبود. در مه 1927، فورد هزاران کارگر را درحالی که در جستجوی راهی برای بازگشت به بازار بود، اخراج کرد. او در سن 64 سالگی از نو شروع کرد و با عرضه یک مدل کاملاً جدید، فورد دوباره زنده شد.
هنگامی که بازار سهام در اکتبر 1929 سقوط کرد، شرکت فورد موتور نسبت به بسیاری از رقبای خود وضعیت بهتری داشت. به لطف موفقیت "مدل A جدید"، این شرکت دو سال اول "رکود بزرگ" را نسبتا بدون آسیب پشت سر گذاشت. هنری فورد حتی دستمزد کارگران خود را افزایش و قیمت خودروی خود را کاهش داد. اما او تنها توانست برای مدتی مقاومت کند.
در سال 1931، رکود به فورد رسید. پس از سه سال حضور در بازار، فروش مدل A به طرز چشمگیری کاهش یافت. شورلت با موتور شش سیلندر جدید سهم بازار فورد را کاهش داد. یکبار دیگر فورد مجبور شد تولید را تعطیل کند و کارگران را به خانه بفرستد. اما یکی دیگر از الهامات هنری فورد بود که کارگران را دوباره بازگرداند: فورد V-8. این موتور هشت سیلندر نوآورانه فورد را دوباره درصدر قرار داد.
او معتقد بود که "شکست فرصتی است برای شروع دوباره است، این بار هوشمندانه تر." داستان الهامبخش او میتواند به عنوان نمونهای برای هرکسی که پس از رویارویی با موانع سر راه به رؤیاهای خود دست بکشد، استفاده شود. فورد به کارهایی که تا آن زمان انجام داده بود نگاه کرد و از آن آموخت. او از همان روشهایی که در اولین تلاشهای تجاریاش استفاده میکرد را به کار نمیبرد، بلکه رویکرد جدیدی را در پیش میگرفت که در نهایت باعث رونق کسبوکار میشد.
هنگامی که جنگ جهانی دوم آغاز شد، دولت از فورد خواست تا بمب افکن B-24 Liberator را بسازد. اما او در سال 1941 دچار سکته مغزی شده بود و به دلیل رو به وخامت گذاشتن شرایط جسمیاش نظارت بر پروژه عمدتاً به عهده تنها پسر فورد، ادسل بود. تا پایان سال 1942، تنها 56 هواپیما ساخته شد. به دلیل مشکلات جسمی فشار این پروژه برای ادسل خیلی زیاد بود. در ماه مه 1943، ادسل فورد 50 ساله درگذشت. در سن 80 سالگی، هنری فورد یکبار دیگر سلطنت شرکت فورد موتور رابهدست گرفت.
این خبر رئیس جمهور فرانکلین روزولت را نگران کرد. فورد به عنوان سومین پیمانکار بزرگ دفاعی کشور، بخش بزرگی از تلاشهای جنگی بود. کلارا فورد ماهها سعی کرد هنری را متقاعد کند که از قدرت کنارهگیری کند و اجازه دهد نوهشان مسوولیت را برعهده بگیرد، اما فورد مقاومت کرد. او اما در نهایت تسلیم شد و در سپتامبر 1945 تاج پادشاهی به هنری فورد دوم، پسر ادسل واگذار شد.
هنری فورد در یک غروب آوریل سال 1947، درحالی که سرش را روی شانههای همسرش گذاشته بود در سن 84 سالگی بر اثر خونریزی مغزی درگذشت. دهها هزار نفر برای مشاهده جسد او صف کشیدند. برخی از کارخانهها تعطیل شدند، در مجموع چندین میلیون کارگر در غم مردی بودند که زندگیشان را تغییر داد و به آمریکا رانندگی آموخت.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق
-
زنگ خطر برای دریای خزر/ کاهش تراز آب و پیامدهای آن