به گزارش اکوایران، وقتی صحبت از رشد اقتصادی می‌شود، تمام نگاه‌ها به یک نرخ معطوف است. بیشتر شد یا نه؟ اما مسئله رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی عمیق‌تر از یک نرخ نهایی در انتهای هر سال است. تولید ناخالص داخلی به نوعی سهم هر بخش را از کیک اقتصاد مشخص می‌کند. از آمارهای تولید ناخالص داخلی می‌توان اثرگذاری بخش‌های مختلف اقتصاد رسید و کیفیت رشد اقتصادی را بررسی کرد. لذا اتکای بیش از حد به نرخ رشد اقتصادی می‌تواند جامعه را به سمت گمراهی هدایت کند.

تولید ناخالص داخلی یا همان کیک اقتصادی، کل ارزش تولیدات یک کشور را نشان می‌دهد. به عبارتی بزرگ شدن این کیک می‌تواند به این معنا باشد که سهم هر فرد از جامعه از این کیک نیز بیشتر خواهد شد. در نهایت بزرگ شدن کیک اقتصاد بر درآمد مردم اثر داشته و از این طریق باعث رشد سرمایه‌گذاری و تقاضای موثر در اقتصاد خواهد شد.

به تغییرات تولید ناخالص داخلی رشد اقتصادی گفته می‌شود. آیا مثبت بودن این رشد لزوما به معنای بهبود شرایط اقتصادی است؟ هم بله، هم خیر. باید در هر برهه زمانی دلایل رشد اقتصادی مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد سپس نظر نهایی نسبت به کیفیت رشد اقتصادی در آن برهه زمانی داده شود.

پرده اول؛ ظرف تولید همچنان خالی است

آمارهای مرکز آمار ایران از تولید ناخالص داخلی با قیمت‌های ثابت سال ۱۴۰۰ نشان می‌دهد ظرفیت تولید خالی شده در زمان خروج ترامپ از برجام هنوز پر نشده است. بر اساس این آمار بیشترین میزان تولید ناخالص داخلی در سال ۱۳۹۶ و به ارزش (به قیمت ثابت سال ۱۴۰۰) ۹ هزار و ۵۰۰ هزار میلیارد تومان (همت) رخ داده است. باید دقت داشت که پس از توافق برجام، حجم تولید ناخالص کشور به صورت جهشی به این سطح رسیده و رفاه جامعه به صورت چشمگیری افزایش پیدا کرده است.

 با خروج ترامپ از برجام و شیوع بیماری کرونا، ارزش تولید ناخالص داخلی با افتی چشمگیر تا ۸ هزار و ۲۸۸ همت در سال ۱۳۹۹ کاهش پیدا کرده است. به بیانی حدود یک هزار و ۲۰۰ همت از ارزش تولید ناخالص داخلی کشور کاسته شده است.

سپس در سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲، رشد اقتصادی مثبت در کشور حاکم شده و به مرور تولید ناخالص داخلی به سطح ۹ هزار و ۲۵۵ همت رسیده است. درست است که در این مدت رشد اقتصادی مثبت در اقتصاد به وقوع پیوسته است اما این رشد صرفا سعی در پر کردن ظرفیت خالی اقتصاد ایران داشته است. به طوریکه در سال ۱۴۰۲، میزان تولید همچنان به سقف خود در سال ۱۳۹۶ نرسیده است.

آمارها نشان می‌دهد اگر مسیر رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۳ همانند سال ۱۴۰۲ ادامه پیدا کند، بالاخره ظرفیت خالی شده اقتصاد به دلیل تحریم و کرونا پر خواهد شود.

لذا رشد اقتصادی حاصل شده در بازه زمانی سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ وضعیت اقتصاد ایران را بهبود نداده بلکه صرفا به سعی کرده در مدت زمان طولانی‌تر به حجمی که در سال‌ ۱۳۹۶ داشته برساند.

031112

پرده دوم؛ نفت سهم صنعت را خورد

همانطور که گفته شد در بازه زمانی سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲، رشد اقتصادی مثبت بوده است. اما اجزای اقتصاد چه سهمی در این رشد اقتصادی ایفا کرده‌اند؟

بررسی سهم هر بخش از رشد اقتصادی در سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ نشان می‌دهد با گذر زمان سهم نفت از رشد اقتصادی فزاینده و سهم صنعت از رشد اقتصادی کاهنده بوده است. طبق این آمار سهم صنعت از رشد اقتصادی سال ۱۴۰۰ معادل ۱.۲ واحد درصد بوده که در سال ۱۴۰۲ به ۰.۳ واحد درصد رسیده است.

از سوی دیگر سهم نفت از رشد اقتصادی این سال‌ها رو به افزایش بوده است. به طوریکه از ۱.۹ واحد درصد در سال ۱۴۰۰ به حدود ۳.۱ درصد در سال ۱۴۰۲ افزایش پیدا کرده است.

این اتفاق نشان می‌دهد وابستگی بیش از حد به نفت در این دوره باعث شده بخش صنعت آسیب ببیند. بخشی که می‌تواند در ایجاد ارزش افزوده و بهبود مزیت رقابتی محصولات ایرانی در بازارهای جهانی بسیار موثر باشد. نمود این اتفاق را می‌توان در تسهیلات بانکی این‌ سال‌ها مشاهده کرد به طوریکه سهم تسهیلات سرمایه در گردش برای بنگاه‌ها چشمگیر بوده است. این آمار به خوبی نشان می‌دهد وضعیت کسب و کارها و بنگاه‌های صنعتی کشور مساعد نبوده و به دنبال تسهیلاتی برای بقا در اقتصاد ایران هستند.

آخرین آمار رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۳ که مربوط به تابستان است نیز به وضوح نشان می‌دهد شتاب افزایش تولید ناخالص داخلی کاهش یافته است. لذا می‌توان گفت این آمار وضعیت پیشروی کند اقتصاد ایران به سمت پر کردن ظرفیت‌های خالی اقتصاد را به خوبی تصویر می‌کند.

031112

پرده سوم؛ ایران، بازی‌ساز نفتی یا بازیگر نفتی؟

همانطور که مشخص است در سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲، جنس رشد اقتصادی حرکت به سمت نفت و فراموشی صنعت در تاریکی بوده است. اما آیا حرکت نفتی ایران در این سال‌ها امری از روی کنشگری بوده یا صرفا واکنشی به اتفاقات بین‌المللی؟

برای پاسخ به این سوال، نیاز است که نگرش روسای جمهور آمریکا به چین و رقابت قیمتی ایران و روسیه بر سر نفت مورد بررسی قرار بگیرد.

نگرش دونالد ترامپ به چین و سایر کشورهای جهان بر پایه منفعت آمریکا بوده است. تا زمانیکه چین یا هر کشور دیگری در راستای منافع آمریکا حرکت می‌کرد، مناسبات سیاسی و اقتصادی به بهترین نحو عمل می‌کرد. لذا در این شرایط، چین به سمت ایجاد روابط مشترک با آمریکا در حوزه انرژی و کاهش روابط با ایران حرکت کرد، چرا که ممکن بود با تعرفه‌های سنگین ایالات متحده روبرو شود.

اما نگرش جو بایدن در سال‌های تا  میلادی (تا) بر پایه خصومت با چین، روسیه و ایران بود. این نگرش بایدن سبب شد چین به سمت ایجاد روابط بیشتر با آمریکا حرکت نکند و هم‌پیمانان خود را برای رویارویی با آمریکا در کنار خود نگه دارد. به همین دلیل روابط ایران و چین در این دوره گسترش یافت. البته که در این دوره نگاه سیاستمداران داخلی نیز به چین دوخته شده بود اما سوگیری همتای چینی در تصمیمات میان ایران و چین تاثیر شگرفی داشت. در این دوره بیش از ۹۰ درصد نفت ایران به چین صادر شد و چین به مهمترین خریدار نفتی ایران بدل شد.

از سوی دیگر روسیه وارد جنگ با اکراین شده و با تحریم‌های غرب مواجه بود. همین امر باعث شده بود این کشور نفت خود را به پالایشگاه‌های چینی با قیمتی ارزانتر از رقیب ایرانی بفروشد. در این رقابت قیمتی ایران نیز قیمت نفت خود را کاهش داد و تا ۳۰ درصد به دوست چینی خود تخفیف داد. تخفیفی که نه تنها باعث شد خرید نفت چین از ایران پایدار باشد بلکه درآمد سرشاری را نیز نصیب کشور نکرد.

تمامی این اتفاقات در نهایت سبب شد میزان تولید و فروش نفت ایران در این دوره به شدت افزایش پیدا کند اما بانک جهانی در گزارش خود اعلام کرد ایران در دستیابی به درآمد ارزی حاصل از فروش نفت خود به چین با مشکل مواجه بوده است. این مرکز دلیل این مشکل را تحریم‌های پولی ایران عنوان کرده است.

لذا درآمد نفتی ایران و چین در این سال‌ها به سختی وارد شده و یا معادل آن کالا وارد شده است. به همین دلیل تاثیر این تجارت در سفره مردم عیان نیست. کالای چینی وارد شده به کشور نه‌تنها‌ نتوانسته بر تقاضای موثر جامعه اثر بگذارد بلکه رقیبی جدی برای کالاهای مشابه داخلی شده و به صنعت آسیب زده است.

پشت پرده؛ کارنامه رشد اقتصادی این دوران، قبول یا رد؟

در نهایت می‌توان مشاهده کرد در سال‌های ۱۴۰۰ تا تابستان ۱۴۰۳ با وجود اینکه رشد اقتصادی مثبت وجود داشته اما به دلیل مسائل سیاسی و منطقه‌ای، ایران در جهت منافع قدرت‌های شرقی حرکت کرده و با وجود افزایش فروش نفت نتوانسته رفاه بیشتری برای خانوارها ایجاد کند. همچنین در این مدت آسیب جدی به صنعت وارد شده و سهم این بخش از رشد اقتصادی به شدت افت کرده است.

با این وجود نمی‌توان به این دوران رنگ سیاه یا سفید داد. شاید کیفیت تولید در این سال‌ها به اندازه کافی خوب نبوده اما تنها برگی بوده که می‌توانست توسط سیاستمداران مورد بازی قرار گیرد. لذا  نباید از این غافل بود که تولید ناخالص داخلی کشور با وجود تحریم‌ها توانسته به روند صعودی خود به طور مستمر ادامه دهد و این می‌تواند روی سفید کارنامه این دوران باشد.