به گزارش اکوایران، کانت معتقد بود که شناخت ما از جهان از ترکیب دو عنصر شکل میگیرد:
1. حسیات (تجربه) – آنچه از طریق حواس دریافت میکنیم.
2. مقولات فاهمه (عقل) – ساختارهای ذهنیای که تجربه را نظم میدهند.
او استدلال کرد که ما هرگز نمیتوانیم «شیء فینفسه» را بشناسیم، بلکه فقط پدیدههایی را که در چارچوب ادراک و فهم ما قرار میگیرند، درک میکنیم.
در نقد عقل عملی، کانت اخلاق را بر پایه اصل خودآیینی و «امر مطلق» بنا کرد. بهنظر او، عمل اخلاقی باید از اصل کلیای پیروی کند که همگان بتوانند آن را بپذیرند، نه بر اساس نتایج آن.
همچنین، در نقد قوه حکم، او به زیباشناسی و غایتشناسی میپردازد و نقش قوهی حکم در پیوند میان طبیعت و آزادی را بررسی میکند.
فلسفه کانت، با ایجاد تحول در شناخت، اخلاق و زیباشناسی، مبنای بسیاری از مکاتب فلسفی پس از خود، از ایدهآلیسم آلمانی تا فلسفه تحلیلی و پدیدارشناسی شد.
در این قسمت از برنامه پدیدار اکوایران با دکتر محمد شکری، مدرس فلسفه به گفت و گو درباره فلسفه کانت پرداختیم.