به گزارش اکوایران، اگر ظاهر توسعه با پدیده هایی چون اقتصاد بازار، صنعتی شدن، تحرک اجتماعی، سیاست رقابتی و... درنظر گرفته می شود اما الاهیات با دستگاه معرفتی جامعه ای که در آن توسعه مورد پیگیری قرار می گیرد، مرتبط می شود. در واقع امر پیشینی الاهیات خود را بر محیط پیرامون خود تحمیل می کند.

در این معنا ایرانیان همواره نگاهشان به دولت و اقتدارش بوده است تا این نهاد یا نماد آن یعنی فرد مقتدر بیاید و زمینه سعادت و رفاهشان را فراهم آورد. در اینجاست که ایرانیان به سیاست و دولت نگاه اسطوره ای داشته اند و همچون نهاد دین سیاست و دولت را نیز به مثابه پدیده های مقدس می انگاشتند.

اما نخبگان توسعه گرا بی آنکه توسعه را از چنین باطنی آغاز کنند، بلافاصله به سراغ ظاهر و فرم آن رفته اند؛ غافل از اینکه توسعه دولت ساخته نه تنها الاهیات دولت گرایی در ایران را تغییر نمی دهد بلکه موجبات تقویت آن را فراهم می کند. شاید به همین دلیل هم در فرایند توسعه در ایران همواره شاهد بازگشت های سریالی از توسعه به انحطاط بوده ایم و فرجام چنین توسعه ای نیز هیچ گاه به جامعه قوی یا بازار مستقل از دولت ختم نشده است و جامعه ایرانی همچون جوامع کره ای و ژاپنی نه هیچ گاه سامسونگ داشته است و نه تویوتا.

هر چه بوده مظاهر مداخله گسترده دولت در ساحت های مختلف زندگی اجتماعی از جمله اقتصاد بوده است و بخش خصوص ضعیف و نحیفی که هیچ گاه یارای مقابله با دخالت های دولت در اقتصاد را نداشته است. حتی دولت گرایی در اقتصاد اعتماد به نفس را از بورژوازی سلب کرده و به ظهور پدیده ای منجر شده است که ما آن را سرمایه دار ترسو می دانیم، سرمایه داری که قدرت ریسک لازم یا توان کافی برای راه اندازی پروژه های بزرگ اقتصادی و صنعتی را ندارد.

با دکتر ابوالفضل دلاوری جامعه شناس و استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در مورد ظاهر و باطن توسعه در ایران به بحث نشسته ایم؛او توسعه دولت ساخته را ناشی از غقب ماندگی فکری نخبگان توسعه گرا در ایران می داند که ما را از راه اصلی توسعه که هم الاهیات و هم فیزیک آن را دربرمی گیرد،منحرف کرده است.