به گزارش اکوایران، هال برندز، استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه جانز هاپکینز و ستون‌نویس فارن پالیسی یادداشتی منتشر کرده است با عنوان «نبرد برای اوراسیا». بخش اول این یادداشت پیش‌تر از اکوایران منتشر شد. در ادامه بخش دوم این یادداشت را می‌خواندید:

تغییر در ساختار تجارت بین‌المللی

خودکامگی‌های اوراسیا در حال تغییر ساختار تجارت بین المللی هستند. محموله‌های تجاری یا تسلیحاتی که از دریاهای حاشیه‌ی اوراسیا عبور می‌کنند ممکن است توسط ناوگان‌های دریایی جهانی ضبط شوند. اقتصادهای وابسته به دلار در برابر تحریم‌های ایالات‌متحده آسیب پذیر هستند. پس جنبه دوم برای قلعه اوراسیا شامل ایجاد شبکه‌های تجاری و حمل و نقلِ ایمن در برابر محدودیت‌های دموکراتیک است.

برای سال‌ها، چین در خطوط لوله و راه‌آهن‌ها سرمایه‌گذاری کرده است تا دسترسی خود به نفت خاورمیانه و سایر منابع حیاتی را تضمین کند. پکن اکنون به دنبال «ضد تحریم» کردن اقتصاد خود با کاهش اتکا به نهاده‌های خارجی است، پروژه‌ای که به لطف جنگ اقتصادی غرب علیه مسکو فوریت پیدا کرده است. روسیه و ایران نیز به نوبه خود طرح کریدور حمل‌ونقل بین‌المللی شمال-جنوب را  دنبال می‌کنند که دو کشور را از طریق دریای خزر به هم متصل می‌کند، در حالی که تهران به مسکو راه‌های دور زدن تحریم‌ها را می‌آموزد. به همین ترتیب، روسیه و چین در حال تعمیق همکاری برای توسعه کوریدور دریای شمال هستند، مسیر دریایی بین بنادر اقیانوس آرام چین و روسیه که کمترین آسیب پذیری را دارد. همان‌طور که پوتین در نوامبر گذشته گفت، وقتی «تجارت بین‌المللی در بحران است»، ادغام اوراسیا ضروری است.

نفوذ تکنولوژیکی و ارزی

در واقعیت هم تجارت روسیه و ایران از فوریه 2022 افزایش یافته است، در حالی که طبق گزارش بنیاد روسیه آزاد، چین «با اختلاف زیادی» به شریک تجاری اصلی مسکو تبدیل شده است. تجارت دوجانبه نفت روسیه و تراشه‌های کامپیوتری چین در حال افزایش است. شرکت‌های روسی به هنگ‌کنگ روی آورده‌اند تا ضمن دور زدن تحریم‌ها، سرمایه‌گذار کسب کنند. و با گسترش نفوذ فناوری چینی در سرتاسر اوراسیا، نفوذ ارز آن نیز افزایش می‌یابد.

در فوریه امسال، یوان به عنوان پرمعامله ترین ارز در بورس مسکو از دلار پیشی گرفت. چین و ایران نیز در حال آزمایش کاهش استفاده از دلار در تجارت دوجانبه خود هستند. الکساندر گابویف، مدیر مرکز کارنگی روسیه-اوراسیا در برلین، در ماه مارس در بلومبرگ نوشت: «عوامل ژئوپلیتیکی به این زودی‌ها منجر به سقوط جهانی دلار نخواهد شد». اما می‌تواند یک بلوک اقتصادی و فناوری با محوریت چین را در قلب دنیای قدیم تقویت کند.

و در نهایت، این بلوک اوراسیا از نظر فکری و ایدئولوژیک هم در حال منسجم شدن است. بیانیه مشترک چین و روسیه در فوریه 2022، دو کشور را به عنوان مدافع نظام سیاسی خودکامه خود و همچنین در حال مقاومت در برابر بلوک‌های اتحاد ایالات متحده به سبک جنگ سرد به تصویر کشید. مقامات ایرانی همکاری اوراسیا را پادزهر «یکجانبه گرایی» آمریکا توصیف می‌کنند. پوتین اوراسیا را بهشتی برای «ارزش‌های سنتی» می‌داند که توسط «نخبگان نئولیبرال» غربی تحت حمله است.

iran-russia-fortress-eurasia-Get

بنابراین بایدن در توصیف مبارزه بزرگ «بین دموکراسی و خودکامگی، بین آزادی و سرکوب، بین نظم مبتنی بر قوانین و نظمی که با زور اداره می‌شود» اشتباه نمی‌کند. با این حال، این دوگانه چشم انداز اوراسیا را به طور کامل به تصویر نمی‌کشد. جنگ روسیه و اوکراین همچنین بر اهمیت کشورهای نوسانی استراتژیک تأکید کرده است که می‌خواهند هم از قلعه اوراسیا و هم از جهان آزاد بهره ببرند و بر تعادل بین این دو تأثیر می‌گذارند.

دولت‌های نوسانی

در خلیج فارس، منطقه‌ای غنی از منابع در تقاطع سه قاره، شرکای قدیمی امنیتی ایالات متحده اکنون «چند همسری» را مفیدتر می‌دانند. عربستان سعودی و امارات متحده عربی از نظر اقتصادی و فناوری به سمت چین حرکت می‌کنند و هر دو، حتی در بحبوحه جنگ این کشور در اوکراین، روابط محکمی با روسیه دارند. مخالفت با کمونیسم زمانی چسبِ ایدئولوژیک روابط این پادشاهی‌ها با واشنگتن بود. امّا امروز حکومت‌های استبدادیِ در حال مدرن شدن، از نظر سیاسی بیشتر با رقبای ایالات متحده اشتراک دارند تا با خود آمریکا.

به سمت غرب که برویم، ترکیه محل تلاقی دو دریا و دو قاره را اشغال می‌کند و رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور این کشور نیز به همین ترتیب، بازی دوگانه‌ای را انجام می‌دهد. آنکارا از حمایت ناتو برخوردار است و در عین حال از روسیه تجهیزات دفاع هوایی وارد می‌کند. از اوکراین حمایت می‌کند و در عین حال برای دور زدن تحریم‌ها به مسکو کمک می‌کند. آنکارا همچنین به یک بازیگر کلیدی در درگیری‌ها از قفقاز تا شاخ آفریقا تبدیل شده است که اغلب در تضاد با اهداف ایالات متحده عمل می‌کند. به عبارت دیگر، نحوه جهت‌گیری ترکیه از موضوعی به موضوع دیگر متفاوت است. و تا زمانی که اردوغانِ جاه طلب و به طور فزاینده غیرلیبرال حکومت کند، هدفش این خواهد بود که «در هر اردوگاهی یک پایش را نگه دارد».

دولت‌های نوسانی متنوع هستند، اما اشتراکات آن‌ها نیز قابل توجه است. هیچ کدام در میان دموکراسی‌های ثروتمند و از نظر اقتصادی پیشرفته نیستند. همه ترجیح می‌دهند بین ائتلاف‌های رقیب مانور دهند، به این امید که گزینه‌های خود را بیشتر کنند و بهترین معاملات ممکن را از هر طرف به دست آورند. همه آن‌ها در بهترین حالت در پاسخ به حمله پوتین به اوکراین دوسوگرا بوده‌اند، زیرا برای روابط خود با مسکو ارزش قائل هستند و نگرانند که ژئوپلیتیک قطبی‌شده مانع از انعطاف‌پذیری دیپلماتیک شود. و همه می‌توانند به طور معناداری بر پیکربندی قدرت در سراسر خشکی مرکزی جهان تأثیر بگذارند.

AP22118773609063

هر یک از این کشورهای در حال نوسان، جنگ پوتین در اوکراین را با کمک به او برای کاهش تاثیر تحریم‌ها تقویت کرده‌اند. عربستان سعودی این کار را در اواخر سال 2022 از طریق کاهش تولید نفت انجام داد که قیمت‌ها و درآمد مسکو را افزایش داد. البته انتخاب‌های آنها پیامدهای مهم دیگری نیز دارد.

امارات متحده عربی ممکن است به طرف میزبانی از یک پایگاه چینی در خاک خود حرکت کند و در نتیجه به پکن کمک کند تا قدرت نظامی خود را در یک منطقه حساس اعمال کند. عربستان سعودی قبلاً از قدرت دیپلماتیک چین در خلیج فارس استقبال کرده است و برای میانجیگری برای تنش زدایی با تهران، به پکن تکیه کرده است. تصمیمات ترکیه نیز بر سطح فشار اقتصادی به پوتین، قدرت و همبستگی ناتو و چشم‌انداز ژئوپلیتیکی از آسیای مرکزی تا خاورمیانه تأثیر خواهد گذاشت.

رقابت برای دولت‌های نوسانی صرفاً یک مسابقه محبوبیت جهانی نیست. این تعیین می‌کند که آیا دفاعی که واشنگتن باید در اطراف قلعه اوراسیا ایجاد کند، قوی است یا پر از حفره.

امتیاز جغرافیایی

در سال 1944، ژاپن زیردریایی حامل طلا، تنگستن و مواد دیگر را به اروپای اشغال شده توسط نازی‌ها فرستاد. این یک ماموریت انتحاری بود: پس از طی کردن هزاران کیلومتر دور آسیا و آفریقا، این زیردریایی توسط هواپیماهای آمریکایی در نزدیکی خلیج بیسکای غرق شد. برلین و توکیو برای بازچینش جهان می‌جنگیدند، اما جبر جغرافیایی همکاری بین آن‌ها را غیرممکن می‌کرد.

تجدیدنظر طلبان امروزی این مشکل را ندارند. موقعیت حکومت‌های اوراسیا فقط باعث نمی‌شود که منطقه قرمز جدید روی نقشه هراس‌انگیز به نظر برسد. این به آنها کمک می‌کند تا نقاط قوت نامتقارن ایالات متحده را کاهش دهند و در کنار هم با دنیای خارج مبارزه کنند. مانند دوران جنگ سرد، یک جهان آزاد پراکنده از نظر جغرافیایی با یک ائتلاف منسجم جغرافیایی روبرو می‌شود. اکنون مانند آن زمان، گروه سومی نیز وجود دارد که می‌تواند در امور جهانی رأی کلیدی داشته باشد.

ایالات متحده نمی تواند به راحتی شکل گیری قلعه اوراسیا را معکوس کند زیرا این روند نتیجه منافع مشترک قوی و تشدید تنش‌های جهانی در نتیجه جنگ در اوکراین است. از نظر تئوری، شاید واشنگتن بتواند ائتلاف را با آشتی با یک یا چند عضوش تجزیه کند. در عمل، اگر چنین مصالحه‌ای امکان پذیر باشد، مستلزم دادن امتیازاتی است– برای مثال، واگذاری اوکراین و بخش‌هایی از اروپای شرقی به مسکو – که مشکلات جهانی واشنگتن را بدتر می‌کرد. پس آنچه باقی می‌ماند، پاسخی دوگانه است.

راه حل واشینگتن

ایالات متحده دارای بلوک‌های ائتلافی است که به آن اهرمی فوق العاده در شرق آسیا و اروپا می‌دهد. در مجموع، ایالات متحده و متحدان پیمانی آن - از نظر اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی - از دشمنان خود قدرتمندتر هستند. بنابراین اولین ضرورت تقویت اتحادهایی است که حاشیه‌های در معرض خطر اوراسیا را تقویت می‌کنند و در عین حال پیوندهای بین آنها را بیشتر می‌کنند و به این صورت تجاوز در هر نقطه با واکنش جهانی فزاینده‌ای روبرو می‌شود.

در حال حاضر واشنگتن عناصری از این استراتژی را دنبال می‌کند - از طریق تقویت اتحادها با ژاپن و فیلیپین، تقویت جبهه شرقی ناتو، و ایجاد شراکت‌هایی مانند AUKUS (با انگلیس و استرالیا) که دموکراسی‌های همفکر را در مناطق مختلف پیوند می‌دهد. گام‌های بعدی ادغام بیشتر جهان آزاد در جاهاییست که تهدیدها شدیدتر هستند، احتمالاً با پیگیری تعهد سه جانبه ایالات متحده، ژاپن و استرالیا برای مقاومت در برابر تجاوز چین. چالش‌ها در این مسیر ساده نیستند و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال 2024 یا پس از آن می‌تواند یک دولت یکجانبه گرای «اول آمریکا» را به قدرت بازگرداند که می‌تواند مسائل را پیچیده‌تر کند. اما در حال حاضر، وظایف پیش‌رو چالش‌های آشنای مدیریت ائتلاف‌ها است که در چارچوب جهان آزاد بایدن می‌گنجد.

دومین الزام از نظر مفهومی چالش برانگیزتر است: به حداکثر رساندن همگرایی استراتژیک با کشورهای نوسانی در عین حال به حداقل رساندن واگرایی در جا‌هایی که بیشترین آسیب را خواهد داشت. از آنجایی که این کشورها دلایل خوبی برای دوسوگرایی خود دارند، این یک کار دشوار و اغلب غیر رضایت‌بخش خواهد بود.

این امر مستلزم تفکیک اهداف ضروری از موارد مهم است، که ابتدا نیازمند شناسایی این موضوعات است، مانند دور نگه داشتن پایگاه‌های نظامی چین از خلیج فارس، جایی که ایالات متحده باید با تمام قدرت از اهرم فشار خود برای جلوگیری از تغییر معنادار در تعادل اوراسیا استفاده کند. این کار نیازمند پذیرش این است که سازش‌های سوال برانگیز اخلاقی – و داد و ستد بین مسائل کوتاه‌مدت و بلندمدت – در معامله با دولت‌های نوسانی بیشتر از تعامل با دموکراسی‌های پیشرفته خواهد بود. ایالات متحده می‌تواند عربستان سعودی را طرد کند یا مستقیماً هند را در مورد مسائل مربوط به حکومت داخلی به چالش بکشد، اما نه بدون به خطر انداختن همکاری در مورد موضوعات دارای اهمیت استراتژیک. این نشان می‌دهد که واشنگتن همچنین باید پیام خود را برای مخاطب تنظیم کند: در خارج از جهان غرب ، توسل به هنجارهای دموکراتیک تاثیر کمتری از تأکید بر حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، و سایر هنجارهایی دارد که توسط رفتارهای تهاجمی این دولت‌ها مورد تهدید قرار می‌گیرند.

برای چهارمین بار در کمتر از یک قرن گذشته، یک درگیری حماسی بر سر اوراسیا در جریان است. پیروزی در آن مستلزم آن است که ایالات متحده، متحدان جهان آزاد خود را جمع کند و در عین حال درگیر رقابتی ناقص برای تأثیرگذاری بر کشورهایی شود که به هیچ طرفی متعهد نمی‌شوند.