قرن استبداد؛ دوراهی بزرگ جامعه دموکراتیک جهانی
اکوایران: در بسیاری از نقاط جهان، ایدههای نظم سیاسی لیبرال دموکراتیک، همکاری بینالمللی چندجانبه و سرمایهداری لیبرال بازار آزاد در حال عقبنشینی هستند.

به گزارش اکوایران، جهان در آشوب است. تنها سی سال پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی شبکه نیابتی آن در اروپای شرقی، یک جنگ زمینی در اروپا بین یک دموکراسی و یک دیکتاتوری در جریان است.
به نوشته نشنال اینترست، وقتی جنگ سرد به پایان رسید، به سختی میتوانستیم تصور کنیم که در عرض سه دهه به جایی که اکنون هستیم، برسیم. اکنون میدانیم که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، آنطور که پیشبینی میشد «پایان تاریخ» نبود. در عوض، باعث از خود رضایی رهبران دموکراسیهای غربی شد. از خود رضایی بزرگی که بذر حسابرسی ضددموکراتیک کنونی جهانی را کاشت.
در بسیاری از نقاط جهان، ایدههای نظم سیاسی لیبرال دموکراتیک، همکاری بینالمللی چندجانبه، و سرمایهداری لیبرال بازار آزاد در حال عقبنشینی هستند. نه به خاطر سوسیالیسم به عنوان یک بینش جهانی و جهانشمول جایگزین آن، بلکه به خاطر عقبنشینی نیاسانی به سمت سیاستهای بومیگرا، ملیگرا و پوپولیستی. این امر بر دموکراسیهای بالغ و دولتهایی که پس از جنگ سرد گامهای آزمایشی به سوی نظم سیاسی لیبرال برداشتند، تأثیر گذاشته است. نتیجه آن نیز ظهور رژیمهای استبدادی بوده است که اغلب از طریق انحطاط دموکراسیهایی کارا به وجود میآمدند، یا کاهش هماهنگی چندملیتی بین کشورها که اکنون اولویت اصلیشان برای فرمولبندی سیاستهای عملی، دولت-ملت است.
نارندرا مودی، نخستوزیر هند کشورش را به شوونیسم هندو نزدیک میکند. در چین، حزب کمونیست با مشت آهنین حکومت میکند و نسلکشی با تکنولوژی بالا علیه اقلیت مذهبی و قومی اویغور را مرتکب میشود. در اروپا و اطراف آن، ترکیه تحت حکومت رجب طیب اردوغان به سمت خودکامگی میلغزد. لهستان حفاظهایی که حاکمانش را تحت کنترل قانون اساسی نگه میدارد، بر میدارد. مجارستان نیز در با نخستوزیری ویکتور اوربان به پشتوانهای برای دیگر دیکتاتورها تبدیل میشود.
با این حال، تحول عجیب این واکنش ضدلیبرالی، خودکامگان شوونیست «اول ملتی» است که اکنون به طور قابلتوجهی با هم کار کرده تا هنجارها و نهادهای لیبرال بینالمللی را نادیده گرفته یا تضعیف کنند. در کتاب قرن اقتدارگرا، این مفهوم کلیدی را «خودکامگی چندجانبه» مینامم. نظامهای دیکتاتوری نوظهور بیشتر شبیه به هم هستند تا اینکه متفاوت باشند و به طرز قابل توجهی در همکاری برای منافع متقابل خوب عمل میکنند.
اما این اتفاق تصادفی نیست. این تمایل در میان خودکامهها و مستبدان مشتاق به همکاری با یکدیگر به طور کاملاً ارگانیک ظاهر نشده است. این تحولی بوده که توسط قدرتهایی، مانند رژیم مسکو و رژیم پکن که نظم بینالمللی لیبرال پساجنگ سرد را تهدیدی استراتژیک برای منافع خودشان میدانند، پرورش داده، هماهنگ شده و حتی اغلب (به صورت نقدی مستقیم) حمایت شده است.
اکنون، این دو قدرت از نظر نحوه عملکرد و در ماهیت تهدیدی که ایجاد کردهاند، متمایز هستند. روشهای مسکو عمدتاً براندازی و تخریب بوده و نهایتاً ایجاد هرجومرج میکنند؛ چرا که پوتین دیدگاهی ایجابی از جهان برای ارائه به دیگران ندارد.
از سوی دیگر، پکن راهی به سوی یک راهحل بینالمللی جایگزین و نسبتاً منظم ارائه میدهد. این کشور خواهان ایجاد یک «جهان چندقطبی» است که در آن دموکراسیهای متحد غرب مغلوب استبدادهای جهانی شده باشند. برنامههای پکن برای جهتدهی مجدد اقتصاد جهانی در امتداد ابتکار «کمربند و جاده» بخشی از روند ایجاد اقتصادهای استبدادی و تعمیق پیوند آنهاست.
پکن همچنین تلاش ویژهای برای کنترل نهادهای بینالمللی موجود انجام میدهد که به آن اقتدار بر قوانین و هنجارهای جهانی میدهد و میکوشد آنها را متناسب با منافع نزدیک و چشمانداز خود از آینده شکل دهد. بنابراین، سازمان تجارت جهانی قادر به مهار اقدامات تجاری ناعادلانه چین نبود، سازمان بهداشت جهانی نتوانست چین را به دلیل دادههای نادرست کووید بازخواست کند و بنابراین این گونه است که قوانین بینالمللی دریایی سازمان ملل نمیتواند چین را از گسترش نفوذ در دریای چین جنوبی بازدارد.
Vahid, [24/9/23, 9:15 pm]
مشکل آیندهای که چین ارائه میدهد، وضعیت رفاه میلیاردها نفر در اواخر این قرن است. پکن از هر نوع سرکوب سیاسی که با منافع آن همسو باشد، حمایت میکند و هیچ ابایی از انجام نسلکشی در استان غربی سینکیانگ، در همشکستن فرهنگ دموکراتیک هنگکنگ و برنامهریزی برای الحاق کشور دموکراتیک تایوان ندارد. از آنجایی که فشارهای تغییرات آبوهوایی همچنان در طول قرن حاضر افزایش مییابد، پکن صرفاً از نظر مزیت سیاسی و بدون توجه به حقوق بشر یا عدالت بینالمللی واکنش نشان میدهد و این پیامدهایی برای مرگ و زندگی میلیونها نفر در سراسر جهان خواهد داشت.
اما مبارزه بر سر آینده ما در این قرن هنوز تمام نشده است. مسکو در حمله خود به اوکراین دچار لغزش شده و در سطح بینالمللی به شدت منزوی شده است و حتی اگر شرایط مساعد باشد، ممکن است خود پوتین سقوط کند. شی نیز چندین اشتباه در مدیریت داخلی و دیپلماسی بینالملل انجام داده که باعث شده است حداقل یک دهه پیشرفت کشورش به عقب رفته و به کشورهای لیبرال دموکرات سراسر جهان زمان داد تا دوباره سازماندهی شوند.
پس این چالش دو دهه آینده کسانی است که به حقوق بشر و دموکراسی اهمیت میدهند که حتی ممکن است تا پایان قرن حاضر با آن مواجه باشیم: یا اجازه میدهیم نظام بینالملل یکبار دیگر به وضعیت هرجومرج کامل بیافتد، وضعیتی که در آن ملتها درگیر «جنگ دائمی همه علیه همه» بین امپراتوریها و حوزههای نفوذ میشوند و مفاهیم حقوق بشری و حقوق بینالملل به حاشیه میرود. یا اینکه نظم بینالمللی لیبرال پس از جنگ سرد را دوباره سازماندهی و بازسازی میکنیم که چشمگیرترین پیشرفتهای بشر تا کنون در آن شرایط رخ داده است. از آنجایی که تهدیدات تغییرات آبوهوایی و فروپاشی زیستمحیطی بر ما سایه افکنده است، همین الآن نیز خطر بزرگی در کمین است.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
خریداران، سکههای پیشفروش شده را بازگرداندند
-
حرف آخر جمهوری اسلامی درباره غنیسازی
-
جدیدترین اصلاح در دهکبندی یارانه نقدی: حذف فرزندان شاغل بالای 18 سال
-
اظهارات ضدایرانی معاون نمایندگی آمریکا در سازمان ملل
-
قمار ترامپ در امارات
-
روند شکست پوتین در اوکراین شروع شده است؟
-
عراقچی: در حال بررسی حضور در دوره بعدی مذاکرات هستیم/ پاسخ درخواستهای غیرمنطقی را قبلا دادیم
-
هشدار مذاکرهکننده ارشد دولت اوباما: درخواست توقف غنیسازی ایران «غیرممکن» است
-
تلاطم در بازار خودرو؛ از توقف واردات تا گرانی بیضابطه