به گزارش اکوایران، رئیس‌جمهور ایالات متحده، جو بایدن، همین حالا هم با دو جنگ در اوکراین و خاورمیانه مواجه است و نمی‌تواند از پس بحران ژئوپولتیک سومی بربیاید. با این حال، در اواخر اکتبر، پس از اینکه پکن مجموعه‌ای از حوادث دریایی خطرناک را آغاز کرد که باعث افزایش تنش در دریای چین جنوبی شد، بایدن مجبور شد به چین هشدار دهد به فیلیپین حمله نکند -نشانه‌ای از افزایش احتمال اینکه واشنگتن باید برای پایبندی به تعهداتش به مانیلا بیاید. بایدن گفت «هیچ چیزی نمی‌تواند در تعهد ایالات متحده به فیلیپین خدشه‌ای وارد کند. هر حمله‌ای به هواپیماها، کشتی‌ها یا نیروهای فیلیپینی، معاهدۀ دفاعی متقابل ما را فعال می‌کند.»

به نوشته جیمز کربتری در فارن پالیسی، وعدۀ بایدن نشان دهندۀ افزایش تنش در سیاست خارجی ایالات متحده است -تنشی که شدیداً در میان کشورهای اقیانوس هند و آرام احساس می‌شود. بایدن اخیراً جان تازه‌ای به اتحادهای مهم بخشیده است. در اروپا، ناتو از طریق پاسخش به تجاوز روسیه به اوکراین قوی‌تر شده است. در آسیا و اقیانوس آرام، اتحادهای ایالات متحده با استرالیا، ژاپن، فیلیپین و کرۀ جنوبی قوی‌تر شده است. در بافت استراتژی اقیانوس هند و آرامِ بایدن، مسئولان دولتی معمولاً بر اهمیت تقویت پیوند با «متحدان و همکاران» تأکید می‌کنند.

مشکل اینجاست که حالا واشنگتن می‌خواهد از طریق این روابط وزن ژئوپولیتیکش را افزایش دهد. ایالات متحده دقیقاً به این دلیل نیازمند اتحادهای قدرتمندتری است که دیگر نمی‌تواند به تنهایی با مشکلات جهانی پرشمار مواجه شود. این مسئله دربارۀ خیزش چین هم صدق می‌کند. اما این مسئله تیم بایدن را تحت فشار می‌گذارد. نخست به این دلیل که اتحادهای ضعیف، مانند فیلیپن، نیازمند اطمینان‌بخشی‌های بیشتری هستند، به ویژه با توجه به نگرانی کاملاً منطقی دربارۀ درگیری‌های بیش از حد ایالات متحده. دوم اینکه دشمنان ایالات متحده روز به روز بیشتر به دنبال سنجش تعهدات امنیتی این کشورند، درست همان کاری که چین دارد دربارۀ فیلیپین انجام می‌دهد و باعث شک و تردیدهایی دربارۀ قابل اطمینان بودن ایالات متحده می‌شود.

افزایش تنش‌ها در دریای چین جنوبی به ویژه بر تلاش‌های فیلیپین برای تأمین مجدد سی‌یرا مادره، کشتیِ زمان جنگ جهانی دومی که در سال 1999 عمداً در سد ساحلی توماس دوم به گل نشست. مانیلا تفنگداران دریایی‌اش را روی کشتی زنگ زده نگه داشته است تا تمامیت ارضی‌اش را بر محدوده‌ای حفظ کند که نهادهای بین المللی آن را در قلمرو فیلیپین می‌دانند اما چین می‌گوید به صورت تاریخی بخشی از چین است. در دیگر جاها هم حوادثی اتفاق افتاده است، از جمله اینکه در ماه سپتامبر، چین مانعی شناور را در سد ساحلی اسکاربرو، از دیگر مناطق مورد مناقشه، نصب کرد و گارد ساحلی فیلیپین آن را برداشت.

فیلیپین هم دارد جنگجوتر می‌شود. گارد ساحلی‌اش در روابط عمومی و تولید عکس‌ها و ویدیوهای رفتار خصمانۀ چینی هوشمندانه عمل کرده است. در ماه اکتبر، مانیلا ویدیویی از کشتی چینی نشان داد که به کشتی فیلیپینی کوچک‌تری می‌کوبد تا اجازه ندهد مأموریت تأمین مجددش را انجام دهد. در ماه فوریه، چین علیه کارکنان یک کشتی فیلیپینی دیگر از لیزر نظامی استفاده کرد.

رفتار پکن نشان دهندۀ ناخوشنودی این کشور از رئیس‌جمهور فیلیپین، فردیناند مارکوس جونیور، و رفتارهایش برای نزدیکی به واشنگتن، است که عملاً سیاست‌های چین گرایانۀ رئیس‌جمهور سابق، رودریگو دوترت، را کنار می‌گذارد. در فوریه، مارکوس به برنامه‌های ایالات متحده برای دسترسی به چهار پایگاه نظامی در فیلیپین چراغ سبز نشان داد. در آوریل، مانیلا و واشنگتن بزرگ‌ترین مانور مشترک نظامی‌شان را برگزار کردند. اندکی پس از توافق مربوط به پایگاه، شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، ایالات متحده را به پیگیری سیاست «مهار، محاصره و سرکوب چین» متهم کرد -فرایندی که به نظرش حالا مانیلا نقش مهمی در آن بازی می‌کند.

تقویت پیوند با فیلیپین بخشی از تلاش گسترده‌تر ایالات متحده برای تقویت روابطش در اقیانوس هند و آرام است. در دورۀ ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، ایالات متحده معمولاً متحدانش را قانع می‌کرد مسئولیت بیشتری در زمینۀ امنیت منطقه‌ای به عهده بگیرند. در دورۀ بایدن، این کشور سیاست دوستی مؤثرتری را دنبال کرده است. ماه گذشته، جِیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، در فارن افیرز نوشت «تلاش‌های رئیس‌جمهور برای تقویت اتحادها بیش از هر زمان دیگری در دهه‌های گذشته، مسئولیت‌ها را تقسیم کرده است.»

مشکل دقیقاً در همین جاست: هر چه بار این اتحادها بار بیشتری داشته باشند، مشوق‌های دشمنان واشنگتن برای سنجیدن آنها بیشتر می‌شود و تقاضا برای تجدید اطمینان خاطر  دادن دربارۀ آنها طی لحظاتِ افزایش تنش‌های ژئوپولتیک بیشتر می‌شود. مارکوس در ماه مه به واشنگتن سفر کرد و با بیانیۀ مشترکی برگشت که بر تعهدات به خصوصی از جانب ایالات متحده تأکید داشت. در این بیانیه آمده بود «حمله‌ای مسلحانه بر نیروهای مسلح فیلیپین، کشتی‌های عمومی این کشور یا هواپیماهایش در اقیانوس آرام، از جمله در دریای چین جنوبی، تعهدات دفاعی متقابل ایالات متحده را فعال می‌کند.» قرار گرفتن دریای چین جنوبی و ذکر «کشتی‌های عمومی» مانند سی‌یرا مادره به خاطر لابی‌های مانیلا در آن بیانیه قرار گرفته‌اند تا دقیقاً مشخص کنند واشنگتن آمادۀ چه کاری است.

رفتار چین نشان دهندۀ ناخرسندی آنها نسبت به فیلیپین و تحمیل هزینه‌های نظامی بر این کشور است. سخت‌گیری پکن نسبت به مانیلا در دریای چین جنوبی حکم هشدار به رئیس‌جمهور مارکوس را هم دارد تا در برنامه‌های احتمالی این کشور برای همسایۀ فیلیپین، تایوان، به واشنگتن کمکی نکند. اما راهبردی‌ترین هدف پکن، سنجیدنِ خودِ آن اتحاد است. سد ساحلی توماس دوم جای مناسبی برای انجام این کار است، دقیقاً به این دلیل که سی‌یرا مادره یک «کشتی عمومی» است که مشخص است ایالات متحده مجبور است از آن دفاع کند. در عمل، پکن پرسشی را پیش روی مانیلا می‌گذارد: مطمئنید که وقتی به واشنگتن نیاز دارید، واقعاً اینجا خواهد بود؟

تمام این مسائل واشنگتن را هم با دو راهی دشواری مواجه می‌کند. اگر برای حمایت از متحدانش در آسیا کار چندانی انجام ندهد، اعتبار و بازدارندگی‌اش کم می‌شود. اگر هم کارهای زیادی انجام دهد، پکن واشنگتن را نیرویی ثبات‌زدا و تهدیدگر تصویر می‌کند. ایجاد چنین تعادلی پیچیده است، به ویژه در زمانی که تعدادی از اتحادهای ایالات متحده در اروپا و خاورمیانه در حال آزمایشند. منتقدان نگرانند که دولت بایدن در تلاش است که چگونه این تعادل را به وجود بیاورد. وزیر دفاع سابق ایالات متحده، رابرت گیتس، اخیراً در فارن افیرز نوشت ایالات متحده خودش را در «جایگاه خائنانۀ منحصر به فرد»ی می‌بیند. «اختلالِ عملکرد، قدرت آمریکا را غیرقابل پیش‌بینی و نامطمئن کرده است و عملاً مستبدان در معرض خطر را دعوت می‌کند شرط خطرناکی ببندند.»

احتمالاً این الگوی رژیم‌های مستبدی که می‌خواهند اتحادهای ایالات متحده را بیازمایند تشدید شود. کرت کمپبل، هماهنگ کنندۀ امور اقیانوس هند و آرام در شورای امنیت ملی کاخ سفید و احتمالاً معاون آیندۀ وزیر امور خارجۀ، در سفر اخیر نخست وزیر استرالیا، آنتونی آلبانیزی، به واشنگتن به همین مسئله اشاره کرد. دیگر متحدان ایالات متحده علاقۀ مشترکی در عقب راندن گسترش چین و رفتارهای خصمانه‌اش در دریای چین جنوبی دارند، برای همین واشنگتن نه تنها اعتراضی رسمی به پکن ابلاغ کرده، بلکه واکنشش به سد ساحلی توماس دوم را با کانبرا و توکیو هماهنگ کرد. کمپبل گفت «فکر می‌کنم پیام روشنی فرستاده‌ایم -ما را امتحان نکنید.» اما این دقیقاً همان کاری است که چین ادامه خواهد داد.

حتی اگر منتقدان اشتباه کنند و فعلاً بایدن توانسته است چنین تعادلی را به وجود بیاورد، به این معنی نیست که تردیدهای متحدان ایالات متحده برطرف خواهد شد. در واقع، با تضعیف نظم جهانی، این تردیدها تشدید هم می‌شوند. پال کندی مورخ، نویسندۀ ظهور و سقوط قدرت‌های بزرگ، اخیراً اشاره کرد جهانی که روز به روز چند قطبی‌تر می‌شود، احتمالاً جهانی باشد که در آن ایالات متحده مجبور شود تعهداتش را به همکاران محدودتری متمرکز کند. او در ماه سپتامبر در نیو استِیتس‌من نوشت «پتوی امنیتی آمریکا کوچک‌تر و محدود به جاهای معروفی مانند ناتو-اروپا، ژاپن، استرالیا، اسرائیل، کره، شاید تایوان و جاهای نه چندان خاص دیگری خواهد بود.» اما این مسئله فقط باعث اهمیت یافتن دیگر متحدان می‌شود. در حالی که چین و روسیه دنبال نقاط ضعف می‌گردند، توانایی ایالات متحده برای اطمینان خاطر دادن به متحدانی که نیازمند این اطمینان خاطرها هستند، همچنان حکم آزمایش نهایی را خواهد داشت.