به گزارش اکوایران، در سال جدید، چشم انداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه با گسترش بریکس دستخوش تغییر و تحول شد. این تحول توجه تازه ای را به پیکربندی مجدد نظم جهانی، ساختار چندقطبی و نقش تأثیرگذار روزافزون قدرت های میانی جلب کرده است. علیرغم توانایی‌های محدود بازیگران جنوب جهانی در مقایسه با قدرت‌های بزرگ، قدرت‌های میانی به‌طور استراتژیک از توزیع قدرت جهانی در حال تحول استفاده می‌کنند تا فرصت‌هایی را برای خود تضمین کنند.

فرصتی برای رویارویی با آمریکا

به نوشته اقتصادنیوز، با اذعان به اینکه قدرت‌های بزرگ برای نفوذ جهانی به اهرم های متفاوت تکیه می‌کنند، قدرت‌های متوسط در بازی‌های قدرت شرکت می‌کنند و بین همکاری و مخالفت برای پیشبرد منافع خود در نوسان هستند. به طور کلی، رقابت شدید بین قدرت‌های بزرگ و همکاری‌های پراکنده، زمینه‌های مساعدی را برای قدرت‌های میانی فراهم می‌کند تا نفوذ خود را نشان دهند. این امر باعث بررسی انتقادی پویایی در حال تحول در روابط بین‌الملل و ضرورت رویکردی ظریف در مواجهه با جهانی چندقطبی فزاینده شده است.پس از جنگ جهانی دوم، جهان به دو قطب قدرت تقسیم شد و قدرت‌های میانی را وادار کرد تا یا با ایالات متحده یا اتحاد جماهیر شوروی همسو شوند. سیاست خارجی مستقل واقعی برای قدرت های متوسط تقریباً وجود نداشت. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گزینه دیگری را پیش روی قدرت ها گذاشت: همسو شدن با نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده یا دنبال کردن یک مسیر مستقل. با این حال، انتخاب در برابر تنها ابرقدرت جهانی خطر کنار گذاشتن ضمانت‌های امنیتی و منافع اقتصادی همراه با همسویی را به همراه داشت. در نتیجه، بسیاری از قدرت‌های میانی با نظم تحت رهبری ایالات متحده همسو شدند و فعالانه در سازمان‌های بین‌المللی شرکت کردند.

با کاهش نفوذ نسبی جهانی ایالات متحده، جهان تک قطبی به تدریج از بین رفت. عواملی مانند افزایش قدرت اقتصادی چین و توانایی این بازیگر در جذب متحدان، بحران مالی جهانی سال 2008، هزینه‌های قابل توجهی که این بازیگر در طول جنگ‌های عراق و افغانستان متحمل شد و توانمندسازی کلی قدرت‌های میانی به این تغییر پارادایم کمک کردند. کاهش نفوذ آمریکا، چالش هایی را برای این کشور و متحدانش در پیشبرد منافع جمعی در سراسر جهان ایجاد و ائتلافی از قدرت های متوسط را تعریف کرد که تمایل بیشتری به انجام اقدامات جسورانه دارند.در حالی که جهان هنوز درگیر عناصر دوقطبی است، با لحاظ کردن قدرت بلامنازع ایالات متحده در برخی جنبه ها و ظهور چین، این ساختار شروع به شکل گیری متمایز کرده است. ارتباط و اطمینان روزافزون قدرت های میانی نشان دهنده تغییر به سمت چندقطبی است.

 

3

واشنگتن به پکن باخت

بلوک در حال رشد به رهبری چین به قدرت‌های متوسط جایگزین داده و وابستگی شان به ایالات متحده را کاهش می‌دهد. در دنیای چندقطبی، قدرت‌های میانی گزینه‌های بیشتر، استقلال و در نتیجه اهرم‌های بیشتری در اختیار دارند. این به معنای افزایش قاطعیت و خروج از اطاعت بی چون و چرا از یک طرف است. در همین راستا و آنگونه که نشنال اینترست نوشته، قدرت های میانی قدرتمند در مناطق مختلف علاقه شدیدی به هژمونی منطقه ای نشان می دهند.فعل و انفعال های اخیر ترکیه در خاورمیانه، قفقاز جنوبی، آسیای مرکزی و آفریقا و نقش فعال این بازیگر در اوکراین و درگیری فلسطین؛ آرزوهای برزیل برای تبدیل شدن به صدای آمریکای لاتین و جنوب جهانی؛ و جاه طلبی های جهانی و منطقه ای در حال گسترش هند نمونه ای از این روند است. چرخش استراتژیک ترکیه و گذار این بازیگر به کشوری مستقل تر و قاطع تر در خاورمیانه، به خوبی تأثیر قطب های متعدد قدرت را بر رفتار قدرت میانی نشان می دهد. از لحاظ نظری، کاهش نسبی هژمونی به افزایش موج‌های ناسیونالیستی، بحران‌های منطقه‌ای، تضعیف جهانی نهادها و پیگیری سیاست‌های خارجی مستقل‌تر توسط قدرت‌های متوسط کمک کرده است.

_131738211_b209e5979c9c3c750d6279468bd85e2c54ae5ee1

پرداختن به نظم جهانی در حال تحول مستلزم آن است که ایالات متحده و متحدانش پویایی در حال تغییر را به طور واقع بینانه تصدیق کنند. قدرت‌های میانی در انتخاب شرکای خود اهرم‌هایی به دست می‌آورند که به طور بالقوه چالش‌های جدیدی را برای ایالات متحده ایجاد می‌کند. این قدرت‌ها همچنین درباب خواسته‌ها و جاه‌طلبی‌های شان قاطع‌تر هستند. دورانی که ایالات متحده می‌توانست بدون هیچ زحمتی پایبندی و پشتیبانی را تضمین کند، در حال محو شدن است. به جای گزینش بیش از حد در انتخاب شرکای منطقه ای، تمرکز باید بر شناسایی قدرت های فعال منطقه ای باشد که مایل به همکاری در موضوعات خاص هستند. تلقی همه جاه طلبی های هژمونیک منطقه ای به عنوان تهدید، خطر بیگانه شدن قدرت های میانی و تبدیل کل مناطق علیه غرب را افزایش می دهد. گسترش نقش قدرت‌های میانی در جهان چندقطبی در حال تحول چالش‌ها و فرصت‌هایی را برای بازیگران جهانی ایجاد می‌کند. با ادامه تغییر پویایی ها، تطبیق استراتژی ها برای تعامل با قدرت های متوسط ضروری می شود. جهان در نوسان است و پذیرش رویکردی منعطف و فراگیر در روابط بین‌الملل برای پیمایش این چشم‌انداز پیچیده ضروری است.