به گزارش اکوایران، طی هفته‌های ابتدایی سال ۲۰۲۴، زمانی که جنگ فاجعه‌بار غزه به آتش تنش‌های خاورمیانه دامن زد، به نظر می‌رسد که ثبات منطقه بار دیگر در مرکز دستور کار قرار گرفته باشد. 

دالیا داسا کِی و صنم وکیل در مقاله‌ای برای وبگاه فارن افرز به تلاش‌ها و شکست‌های واشنگتن در خاورمیانه و اهمیت نقش‌آفرینی بازیگران منطقه‌ای پرداخته‌اند که بخش اول آن با عنوان «تنها خاورمیانه می‌تواند خاورمیانه را اصلاح کند» در وبسایت اکوایران منتشر شد و اکنون بخش دوم و پایانی  آن تقدیم خوانندگان می‌گردد.

سیاست‌های کهنه، پیمان‌های نو

در تئوری، جنگ ویرانگر غزه تهدیدی جدی برای بازسازی خاورمیانه است. هنوز اغلب روابط تازه‌شکل‌گرفته منطقه‌ای شکننده بوده و به مسائل مهمی مانند اشاعه تسلیحات، حمایت مستمر از گروه‌های شبه‌نظامی در لیبی و سودان رسیدگی نشده است. تنش‌های ژئوپلیتیک و اقتصادی پتانسیل ایجاد شکاف‌های جدیدی میان ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس دارند. با این حال تاکنون، صف‌بندی‌های نوظهور به طرز شگفت‌انگیزی دوام آورده‌اند.

به نظر می‌رسد که جنگ غزه به جای اینکه روابط ایران و عربستان سعودی را از مسیر خارج کند، آن را تقویت کرده است. در نوامبر ۲۰۲۳، ابراهیم رئیسی در نشست مشترک اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی به میزبانی محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی در ریاض شرکت کرد و ماه بعد، رهبران ایران و عربستان مجدداً برای گفتگو در مورد جنگ غزه در پکن دیدار داشتند. دو کشور همچنین برای دیدارهای رسمی رئیسی و بن سلمان طی ماه‌های آینده برنامه‌ریزی کرده‌اند؛ دیدارهایی که قرار است به روابط جدید اقتصادی و امنیتی آن‌ها رسمیت ببخشد. همچنین علی‌رغم تشدید تنش‌ها بر سر موضوع یمن، وزرای خارجه ایران و عربستان در مجمع جهانی اقتصاد داووس با یکدیگر دیدار کردند.

با این حال، علی‌رغم دورشدن واشنگتن از منطقه طی سال‌های اخیر، کشورهای عربی خلیج فارس همچنان به دنبال تضمین‌های امنیتی و حمایت از ایالات متحده هستند: در ژانویه ۲۰۲۲، بایدن قطر را به عنوان «متحد اصلی غیرناتویی» آمریکا توصیف کرده و در سپتامبر ۲۰۲۳، بحرین و ایالات متحده توافق‌نامه‌ای برای تقویت مشارکت استراتژیک خود امضا نمودند.

خاورمیانه و چین

جنگ موانع جدیدی برای اسرائیل ایجاد کرده است. ترکیه و اردن سفرای خود را از اسرائیل فرا خواندند و پروازهای مستقیم میان سرزمین‌های اشغالی و مراکش در ماه اکتبر متوقف شد. در اواخر ژانویه، با بیش از 27 هزار تلفات غیرنظامی در غزه و در دسترس نبودن آتش‌بس، افکار عمومی جهان عرب بیش از پیش با عادی‌سازی مخالفت کردند. همچنین بسیاری می‌هراسند که حملات نظامی ایالات متحده و بریتانیا به حوثی‌ها می‌تواند به فعالیت‌های این گروه جدیت و شدت بیشتری بخشیده و تلاش‌ها برای رسمی‌کردن آتش‌بس طولانی‌مدت در جنگ یمن با عربستان سعودی را عقب بیاندازد. اگرچه کشورهای عربی خلیج فارس متعهد شده‌اند که روابط دیپلماتیک با تهران را ادامه دهند، اما تعداد کمی از مقامات منطقه امیدوارند که ایران رویکرد «دفاع بازدارنده» خود را تغییر دهد. 

در حال حاضر، ظاهراً رهبران خاورمیانه به دنبال عبور از این اختلافات هستند. به عنوان مثال، ایران برای مدیریت فشارهای فزاینده اقتصادی، اولویت جدیدی به روابط تجاری و اقتصادی منطقه‌ای با کشورهای عربی خلیج فارس، عراق، ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی و همچنین چین و روسیه داده است. این مسئله به انگیزه‌های عمل‌گرایانه تهران اشاره دارد که به‌رغم حمایت سیاسی و اخلاقی از محور مقاومت، به دنبال اجتناب از ورود مستقیم به جنگ غزه است. اما از آنجایی که در غیاب هرگونه آتش‌بس، خطر تشدید حملات در سراسر منطقه افزایش می‌یابد، محاسبات ایران نیز می‌تواند تغییر کند.

اثر غزه‌ای

به شکل عجیب و معکوسی، شاید یکی از قوی‌ترین نیروهایی که منطقه را در کنار هم نگه داشته، رنج مردم غزه و مسئله فلسطین باشد. رهبران منطقه در مواجهه با خشم شدید مردم و پتانسیل درازمدت رادیکالیزه‌شدن و بازگشت گروه‌های افراطی، تا حد زیادی پاسخ‌های سیاسی خود به جنگ را همسو کرده‌اند. علی‌رغم استراتژی‌های متفاوت در قبال اسرائیل و فلسطینیان پیش از حملات ۷ اکتبر، دولت‌های خاورمیانه به شکلی گسترده در مورد برقراری فوری آتش‌بس، مخالفت با هرگونه انتقال فلسطینی‌ها به خارج از غزه، ارسال هر چه سریع‌تر کمک‌های بشردوستانه به غزه هم‌نظر و متحدند. اکنون سؤال این است که آیا این وحدت می‌تواند به سمت یک روند صلح مشروع هدایت شود؟

برای بسیاری از کشورهای عربی و مسلمان منطقه، بالاترین اولویت تعیین برنامه‌ای روشن برای غزه و در نهایت، تشکیل کشور فلسطین بوده است. رهبران اسرائیل پیشنهاد کرده‌اند که کشورهای غنی حاشیه خلیج فارس مانند عربستان سعودی و امارات در هزینه بازسازی غزه سهیم باشند. اما کابینه کنونی اسرائیل گفته که با تشکیل کشور فلسطینی مخالف بوده و با ادامه جنگ، هیچ دولت عربی حاضر به چنین تعهدی نبوده و نمی‌خواهد همدست تلاش‌های جنگی اسرائیل دیده شود. در عوض، آن‌ها از پیشنهادات خود برای صلح پساجنگ پرده برداشته‌اند.

در دسامبر ۲۰۲۳، مصر و قطر طرحی ارائه دادند که با آتش‌بس مشروط به آزادی مرحله‌ای اسرا و مبادله زندانیان آغاز می‌شد. پس از دوره گذار، برداشتن گام‌های اعتمادساز می‌تواند منجر به ایجاد دولت وحدت فلسطینی شود. با توجه به شروط دولت‌های منطقه مبنی بر اینکه سرزمین‌های مختلف فلسطینی باید از نظر سیاسی متحد بمانند، رهبری جدید که از تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس تشکیل خواهد شد، کرانه باختری و غزه را به طور مشترک اداره خواهد کرد. این مرحله آخر مستلزم برگزاری انتخابات در سرزمین‌های فلسطینی و ایجاد کشور فلسطین است. اگرچه اسرائیل این طرح را به خاطر مشارکت حماس و مسئله تشکیل دولت فلسطین رد کرده، اما نقطه شروع خوبی برای گفتگوهای بیشتر است.

فلسطین و اسرائیل

ترکیه نیز به نوبه خود مفهوم سیستم ضامن چند کشوری را مطرح کرده که در آن، کشورهای منطقه از امنیت و حکومت فلسطین حمایت کرده و ایالات متحده و کشورهای اروپایی نیز ضامن امنیتی اسرائیل خواهند بود. برخی دیگر پیشنهاد کرده‌اند که سازمان ملل یک مرجع انتقالی در کرانه باختری و غزه را اداره کند؛ رویکردی که به اصلاح ساختار حکومت فلسطین و در نهایت، زمینه‌سازی برای انتخابات آن فرصت می‌دهد. همچنین ایران بارها اعلام کرده پشت هر طرحی که توسط خود فلسطینی‌ها حمایت شود، قرار می‌گیرد.

ایجاد شرایط سیاسی لازم برای روند جدی صلح پساجنگ می‌تواند سال‌ها به طول بیانجامد. با این وجود، درگیری و سرایت تنش‌ها به سایر نقاط منطقه یادآور این است که اگرچه مناقشه اسرائیل و فلسطین تنها علت منازعات نیست، اما تا زمانی که ادامه داشته باشد، ثبات منطقه‌ای در معرض خطر دائمی قرار خواهد داشت. دولت‌های منطقه نیز آگاهند که نمی‌توانند برای روند صلحی پایدار، تنها به ایالات متحده تکیه کنند.

از رقیب به همسایه

با وجود اینکه جنگ غزه مسئله فلسطین را به صدر دستور کار بین‌المللی بازگردانده است، بر پویایی سیاسی جدید مهمی در سراسر خاورمیانه تأکید دارد. از یک سو، به نظر می‌رسد که نفوذ ایالات متحده کاهش یافته، اما همزمان، قدرت‌های منطقه‌ای، از جمله آن‌هایی که قبلاً روبروی هم قرار داشتند، ابتکار عمل را به دست گرفته، در میانجیگری‌ها مشارکت داشته و پاسخ‌های سیاسی خود را هماهنگ می‌کنند. در حالی که قبل از ۷ اکتبر، قدرت‌های منطقه‌ای، به ویژه مصر، اردن، قطر، عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی همسویی کمتری در موضوع فلسطین داشتند؛ اما اکنون با وحدت آن‌ها، هماهنگی و برنامه‌ریزی چشمگیری حاصل شده است. با این حال، برای تبدیل این عزم مشترک به منبع پایداری از رهبری جمعی، این قدرت‌ها باید پذیرای نهادها و ترتیبات منطقه‌ای دائمی‌تری باشند.

مهم است که ترتیبات و نهادها شامل مجمع گفتگوی ثابتی برای کل منطقه باشد. خاورمیانه فاقد مجمعی دائمی برای امنیت منطقه است. در سایر نقاط جهان، مجامع مشارکت امنیتی، مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا و انجمن کشورهای جنوب شرقی آسیا توانسته‌اند در کنار اتحادهای امنیتی دوجانبه و منطقه‌ای توسعه یافته و حتی میان دشمنان نیز ارتباطات را تقویت کرده و به جلوگیری از درگیری کمک کنند. دلیلی وجود ندارد که خاورمیانه در جهان استثنا بماند. همچنین با توجه به نیاز مبرم منطقه به هماهنگی و تنش‌زدایی، بحران کنونی فرصتی حیاتی برای آغاز چنین ابتکاری فراهم می‌سازند.

سران عرب

اگرچه رهبران در مورد ایده مجمع منطقه‌ای فراگیر بدبین بوده‌اند، اما راه‌های مختلفی وجود دارد که مکانیسم‌های همکاری امنیتی جدید ایجاد کرد. طی طول چند سال گذشته، سیاست‌گذاران و سایرین به وضوح اعلام کرده‌اند که این رویکرد آماده ورود به سطح اجرایی رسمی است. اگرچه نهایتاً، چنین مجمعی باید با هدف شمول منطقه‌ای همه کشورهای عربی، ایران و ترکیه باشد که بلافاصله امکان‌پذیر نخواهد بود. اما برخی دولت‌های کلیدی می‌توانند فرآیندی رسمی را آغاز کرده و فرصت مشارکت گسترده‌تر در آینده را باز نگه دارند. 

سازمان جدید که متشکل از ملت‌های خاورمیانه و شمال آفریقا بوده و می‌توان آن را «مجمع مِنا» (MENA) نامید، در ابتدا باید بر روی موضوعاتی تمرکز کند که بر آن‌ها اجماع وجود دارد؛ مانند تغییرات اقلیمی، انرژی و واکنش‌های اضطراری به بحران‌ها. اگرچه حل‌وفصل جنگ غزه و مناقشه فلسطین احتمالاً باید از طریق ابتکار جداگانه عربی هدایت شود، اما این مجمع می‌تواند از طریق دستور کار واکنش اضطراری خود، طرح‌هایش در مورد غزه پساجنگ را هماهنگ کند. این انجمن مستقیماً در خود درگیری‌ها میانجیگری نمی‌کند؛ زیرا گفتگوهای مشارکت امنیتی زمانی مؤثرترند که بر بهبود ارتباطات و هماهنگی برای کاهش تنش‌ها و تأمین امنیت متقابل و منافع اجتماعی-اقتصادی اعضا متمرکز باشند. اما چنین فرآیندی می‌تواند از طریق تماس‌های منظم و اعتمادسازی تدریجی، از حل مناقشه فلسطین و فراتر از آن پشتیبانی کند.

در واقع، نشست‌های منطقه‌ای دائمی می‌تواند فرصت‌های مهمی برای گفتگوها در مورد اختلافات مشاجره‌آمیز میان رقبا که در غیر این صورت، فاقد کانال‌های ارتباطی مستقیم هستند، فراهم کرده و موجب ارتباط و ملاقات دوجانبه میان دشمنان در کارگروه‌های فنی شود. چنین تعاملاتی قبلاً بی‌سروصدا در حاشیه دیگر مجامع چندجانبه انجام می‌شود که نشان‌دهنده امکان‌پذیری همکاری منطقه‌ای فراگیر است.

ایجاد مجمع امنیتی خاورمیانه نیازمند اراده سیاسی در بالاترین سطوح و همچنین یک قهرمان قوی منطقه‌ای بوده که بی‌طرف تلقی شود. یکی از احتمالات، اعلام تأسیس سازمان جدید در حاشیه نشست وزرای خارجه و یک گردهمایی منطقه‌ای است. در صورتی که این ابتکار از منطقه بیرون آمده و توسط خود بازیگران منطقه رهبری شود، شانس موفقیت بیشتری خواهد داشت. برای مثال، قدرت‌های میانی آسیایی و اروپایی می‌توانند در زمینه‌هایی که ممکن است تخصص ارزشمندی داشته باشند، حمایت سیاسی و فنی ارائه دهند. حداقل در ابتدا، چین، روسیه و ایالات متحده باید نقش‌های محدودی داشته تا از تبدیل‌شدن این مجمع به سکوی دیگری برای رقابت قدرت‌های بزرگ جلوگیری شود. با این وجود، حمایت واشنگتن و پکن برای اطمینان از اینکه این مجمع به جای تهدید، مکمل مفیدی برای دیپلماسی آن‌ها در منطقه باشد، حیاتی خواهد بود.

پنجره رهبری

در میان واقعیت‌های دشواری که جنگ غزه برملا کرده، شاید یکی از واضح‌ترین آن‌ها محدودیت‌های قدرت آمریکا باشد. علی‌رغم خواست خیلی‌ها، بعید است که ایالات متحده برای پیشبرد صلح، رهبری قاطع یا اهرم کافی در چنته داشته باشد. این بر عهده رهبران و دیپلمات‌های خاورمیانه خواهد بود که این مسئولیت را به دوش بکشند. جنگ غزه فرصت نادری برای اشکال جدید مشارکت‌ها در رهبری فراهم آورده است

یک مجمع امنیت منطقه‌ای به تنهایی نمی‌تواند تأمین‌کننده صلح خاورمیانه باشد و هیچ ابتکاری واحدی از پس این کار برنمی‌آید. همچنین بدون حکمرانی پاسخگو، ثبات واقعی درازمدت دور از دسترس باقی خواهد ماند. همچنین قرار نیست سازمانی این‌چنینی جایگزین موازنه‌های قدرتی شود که از دیرباز نشانه بارز حکومت‌های خاورمیانه بوده است. حتی در آسیا و اروپا، ترتیبات همکاری جایگزین رقابت‌های استراتژیک ملی نشده یا نتوانسته رویارویی نظامی را از بین ببرد. با این وجود، یک مجمع منظم لایه محافظتی مهمی برای ثبات خاورمیانه به شمار آمده و به طور فزاینده‌ای ضروری به نظر می‌رسد.

غزه

اگرچه حملات ۷ اکتبر هنوز تمام جریانات منطقه‌ای که طرفدار تنش‌زدایی و سازش بوده را معکوس نکرده است، اما شاید زمان بهره‌برداری از موج بازتنظیم روابط رو به پایان باشد. کشورهای عربی پیشرو، همراه با قدرت‌های منطقه‌ای مانند ترکیه، باید از این لحظه استفاده کرده تا بخشی از آشتی پیشاجنگ غزه و مشارکت‌هایی که قبل آن حاصل شده بود، را تثبیت کنند.

وقت حساب و کتاب خاورمیانه فرا رسیده است. اگر منطقه از دیدن خونریزی وحشتناک غزه فلج شود، فرورفتن هرچه بیشتر باتلاق بحران‌ها قطعی خواهد بود. اما خاورمیانه همچنین می‌تواند از فرصت‌های پیش‌آمده ساخت آینده‌ای متفاوت را کلید بزند.