به گزارش اکوایران، افزایش اخیر خشونت‌ها توسط اسرائیل در منطقه‌ای که هم‌اکنون نیز شاهد درگیری‌ها فراوانی است، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های دولت بایدن جهت دور نگه‌داشتن آمریکا از یک جنگ جدید در خاورمیانه را به وجود آورده است.

احیای بازدارندگی یا در پیش گرفتن خویشتنداری

به نوشته پل پیلار، تحلیل‌گر برجسته مسائل منطقه‌ای، برای وبگاه ریسپانسبل استیت‌کرفت، بمباران ساختمان دیپلماتیک ایران در دمشق توسط اسرائیل که منجر به ترور دو فرمانده ارشد سپاه پاسداران ایران و چند ایرانی دیگر به همراه حداقل چهار شهروند سوری شد، یک اقدام تشدیدکننده قابل‌توجه به شمار می‌رود. این حمله نه تنها مانند حملات هوایی پیشین اسرائیل اقدامی تجاوزگرانه در خاک سوریه بود، بلکه به دلیل هدف قرار دادن مکان سفارت، حمله‌ای مستقیم به خاک ایران تلقی می‌گردد.

مقامات ایران اکنون فشار شدیدی برای پاسخ قاطعانه احساس می‌کنند. در چنین موقعیت‌هایی در ایران، احساسات عمومی می‌تواند نقش مشابهی ایفا کند از منظری دیگر، همان‌طور که نیاز به «بازگرداندن بازدارندگی» اغلب به عنوان توجیهی برای واکنش‌های خشونت‌آمیز توسط آمریکا یا اسرائیل به کار می‌رود، چنین رویکرد حساب‌شده نیز می‌تواند در تصمیم‌گیری ایران نقش داشته باشد.

با این حال، مقامات ایران فشارهایی را در جهت مخالف نیز احساس می‌کنند. درگیری در جنگ تمام عیار جدید به نفع ایران نخواهد بود و مقامات به دنبال چنین جنگی نبوده‌اند. دلایل متعددی برای خویشتن‌داری ایران وجود دارد، از جمله برتری آشکار نظامی اسرائیل و ایالات متحده نسبت و مشکلات شدید اقتصادی کشور. یکی از دلایل اصلی که تنش‌های منطقه‌ای حول نوار غزه بیش از این بالا نگرفته، خویشتن‌داری است که ایران از زمان آغاز جنگ شش‌ماهه غزه نشان داده است.

واکنش در در زمان و مکان دلخواه 

اما ایران به نحوی به حمله اسرائیل پاسخ خواهد داد. پیش‌بینی دقیق اینکه ایران از بین گزینه‌های موجود کدام را انتخاب خواهد کرد، به اندازه تصمیمات سخت رهبران ایرانی دشوار است، چرا که آن‌ها در تلاشند ملاحظات متناقضی که بر آن‌ها سنگینی می‌کند را متعادل کنند. تنها چیزی که می‌توان با اطمینان گفت این است که واکنش ایران در زمان و مکان دلخواه تهران صورت خواهد گرفت.

untitled

انگیزه‌های تل‌آویو

چند حدس در مورد انگیزه‌های اسرائیل برای حمله به کنسولگری در دمشق قابل‌تصور است. شاید اسرائیل این را عملیاتی دیگر در امتداد کارزار چندساله بمباران هوایی اهداف مرتبط با ایران در سوریه تلقی کرده باشد. اطلاعات به دست آمده درباره حضور افسران سپاه پاسداران در کنسولگری فرصتی را در اختیار اسرائیل قرار داد و اسرائیل نیز از این فرصت استفاده کرد.

یا شاید بتوان این حمله را نشانه دیگری از خشم داخلی کنترل‌نشده‌ای دانست که از زمان حمله ۷ اکتبر حماس اسرائیل را دربرگرفته است. ممکن است این همان اقدام مخرب و بی‌دقتی باشد که بایدن هنگام صحبت با اسرائیلی‌ها در اکتبر گذشته درباره آن هشدار داده بود؛ زمانی که به آن‌ها گفت که آمریکایی‌ها «شوک، درد و خشم» آن‌ها را درک می‌کنند، اما اسرائیل نباید «تسلیم» این خشم شود. او اشاره کرد که حتی ایالات متحده نیز در میانه خشم خود پس از حمله ۱۱ سپتامبر «اشتباه کرد» که اشاره‌ای غیرمستقیم به آغاز حمله به عراق، کشوری بی‌ارتباط با حادثه ۱۱ سپتامبر بود.

اما بمباران ساختمان دیپلماتیک ایران در دمشق به وضوح تشدید آشکار (و گسترش نقض قوانین جنگ توسط اسرائیل) بود که به احتمال زیاد، نشان‌دهنده تصمیمی با محاسبه دقیق در بالاترین سطوح کابینه بنیامین نتانیاهو است. این محاسبات چندان به ضربه‌ای که ترور افسران سپاه به توانایی‌های ایران وارد می‌کند، مرتبط نمی‌شد که به احتمال زیاد کوتاه‌مدت و ناچیز خواهد بود.

بلکه این حمله بخشی از تلاش برای خروج از وضعیتی بود که در آن، هدف اعلام‌شده اسرائیل برای «نابودی حماس» دست‌نیافتنی بوده، انزوای جهانی اسرائیل به دلیل اقداماتش در غزه غیرقابل‌انکار شده و حتی حمایت خودکار و همیشگی ایالات متحده نیز آشکارا رو به زوال گذاشته است. برای نتانیاهو به شخصه، تشدید و گسترش جنگ تا آنجا که به معنای ادامه نامحدود آن باشد، تنها امید او برای دفع مشکلات سیاسی و حقوقیش نیز به شمار می‌آید.

چرا تشدید تنش؟

تشدید تنش به عنوان راهی برای اسرائیل جهت خروج از بن‌بست غزه دو عنصر دارد. هدف اصلی این است که ایران را برای ضربه‌زدن تحریک کند که می‌تواند اسرائیل را قادر ساخته تا خود را به عنوان مدافع و نه متجاوز نشان داده و بحث را از ویرانی که در غزه به بار آورده، به سمت نیاز به محافظت از خود در برابر دشمنان خارجی منحرف کند. عنصر دیگر افزایش شانس دخالت مستقیم آمریکا در درگیری با ایران است. اگر چنین شود، جنگ در خاورمیانه نه تنها به جنگ غزه، بلکه به منافع ابرقدرت حامی اسرائیل نیز مربوط خواهد شد.

اسراییل سوریه مستشار ایرانی

ایالات متحده به دو طریق ممکن است وارد درگیری مستقیم بین ایران و اسرائیل شود. یکی از این راه‌ها فشارهای سیاسی داخلی در آمریکا برای اقدام مستقیم‌تر واشنگتن جهت دفاع از «متحدمان اسرائیل» در برابر حملات ایران است.

راه دیگر نیز این بوده که تلافی‌های ایران علیه اسرائیل به اهداف آمریکایی نیز گسترش یابد. برای درک این مسئله، باید کمی خود در جای طرف مقابل قرار دهیم. حتی اگر مانند حمله ۷ اکتبر حماس، ایران نقشی در اقدامات این گروه نداشته باشد، ایالات متحده هرگز در متهم‌کردن ایران به هر اقدامی که نیروهای مقاومت انجام می‌دهند، تردیدی ندارد. بنابراین، افرادی چون دیوید ایگنِیشِس مدعی می‌شوند: «اسرائیل حق مبارزه با حماس و حامیان مالیش در ایران را دارد».

اما حامیان مالی اسرائیل در واشنگتن بسیار فراتر از آن چیزی هستند که ایران تاکنون برای حماس یا هر یک از گروه‌های دیگر فراهم کرده است. این واقعیت حرف نماینده ایران در شورای امنیت را تأیید می‌کند که «ایالات متحده مسئول تمام جنایات رژیم اسرائیل است». همچنین باید توجه شود که حمله اسرائیل به سفارت ایران در دمشق، مانند تخریب محله‌های غزه توسط اسرائیل، با هواپیماهای پیشرفته نظامی ساخت آمریکا انجام شد.

مزیت‌های دوری از تل‌آویو

جنگ با ایران به دلایل متعددی از جمله هزینه‌های مستقیم انسانی و مادی، اختلال در فعالیت‌های اقتصادی که بر آمریکایی‌ها تأثیر می‌گذارد، نارضایتی‌های خارجی که منجر به تلافی‌های خشونت‌آمیز بیشتر می‌شود، به خطر افتادن دیپلماسی ارزشمند و انحراف توجه و منابع از سایر نگرانی‌های فوری سیاست خارجی آمریکا، به شدت به منافع ایالات متحده آسیب می‌رساند.

اجتناب از چنین جنگی نه تنها نیازمند سیاستمداری ماهرانه در برخورد تاکتیکی با بحران‌ها است، بلکه نیازمند فاصله‌گیری راهبردی‌تر از رابطه عجیب با اسرائیل است که باعث شده ایالات متحده در وضعیت دشوار و خطرناک فعلی قرار گیرد. ایالات متحده باید از مفاهیم کلیشه‌ای در مورد اینکه چه کسی متحد و چه کسی دشمن است، فاصله گرفته و به این موضوع توجه کند که چه کسی متجاوز است و چه کسی نیست.

با وجود اشاره‌های مکرر به «جنگ در سایه» متقابل بین ایران و اسرائیل، بررسی رویدادهای این جنگ الگویی نامتقارن را نشان می‌دهد که در آن، اسرائیل بیشتر آغازکننده خشونت‌ها بوده و ایران نیز بیشتر واکنش نشان می‌دهد. فاصله‌گرفتن ایالات متحده از این الگو نه تنها به نفع خود آمریکا، بلکه به نفع صلح و امنیت منطقه‌ای نیز خواهد بود.