راهی برای بازگشت نیست/ طغیان کشیشهای ارمنی روند صلح با آذربایجان را برمیگرداند؟
اکوایران: جنبش اپوزیسیون به رهبری کلیسای ارمنی علیه تلاشهای جاری دولت برای برقراری صلح با آذربایجان، خطری آشکار و جدی برای آینده ارمنستان و تهدیدی مستقیم برای ثبات در قفقاز به شمار میرود.
به گزارش اکوایران، در اوایل این هفته، کلیسای حواری ارمنی آشکارا به مخالفت با روند تعیین مرز برخاست؛ روندی که هم باکو و هم ایروان آن را گامی برای اعتمادسازی در راستای مذاکرات جاری صلح میدانند.
به نوشته نشنال اینترست، این مخالفت به روشهای مختلفی، از جمله راهپیمایی سازماندهیشده به سمت پایتخت به رهبری باگرات (گالستانیان)، اسقف اعظم که در انگلستان و کانادا تحصیل کرده و سایر روحانیون رده بالا و پایین، ابراز شده است. یکی از روحانیون شرکتکننده در این راهپیمایی اظهار داشت: «لازم است دست کسی که امضا کرد «آرتساخ (قرهباغ) جزئی از آذربایجان است» را شکست و زبان کسی که این را گفته بیرون کشید». این سخنان نشان میدهد که هدف اصلی این جنبش صرفاً تعلیق روند تعیین مرز نیست.
«آرتساخ» اشارهای است به یک نهاد جداییخواه منقرضشده و به رسمیت شناخته نشده که در طول اشغال ارمنستان، بر منطقه قرهباغ حکومت میکرد. کار این دولت خودخوانده عملاً در سال ۲۰۲۰ و طی جنگ دوم قرهباغ به پایان رسید و در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳ به طور رسمی منحل گردید. یک هفته بعد، نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان تعهد سیاسی مکتوبی را با حمایت ایالات متحده و اتحادیه اروپا ارائه داد که در آن، حاکمیت و تمامیت ارضی آذربایجان، از جمله بر تمام قرهباغ به رسمیت شناخته شد.
کودتای مذهبی
با این حال، همانطور که خود پاشینیان در کنفرانس مطبوعاتی ۷ می ۲۰۲۴ اعلام کرد، این جنبش با تلاشهای او برای انعقاد توافق صلح با آذربایجان مخالف است. باگرات در یک سخنرانی عمومی ۹ می ۲۰۲۴ در ایروان که رهبری آن را برعهده داشت، مستقیماً خطاب به نخستوزیر منتخب کشور گفت: «شما دیگر هیچ قدرتی در جمهوری ارمنستان ندارید».
به احتمال زیاد، هدف این جنبش ایجاد یک بحران سیاسی داخلی بوده که هدف فوریش جلوگیری از برگزاری دور بعدی مذاکرات مستقیم صلح بین وزرای خارجه ارمنستان و آذربایجان در آلماتی بود که علیرغم این مخالفتها برگزار شد. برداشتهای اولیه از آنچه به نظر میرسد جلسات ماراتونی دو روزه باشد، حاکی از آن بوده که احتمالاً توافقنامهای در مورد برقراری صلح و روابط بیندولتی تا نوامبر ۲۰۲۴، یعنی پیش از میزبانی اجلاس کاپ۲۹ توسط آذربایجان امضا شود.
اما این همه ماجرا نیست. نخستوزیر ارمنستان گفته که هدف این جنبش فراتر از بر هم زدن روند صلح است. این جنبش همچنین به دنبال تحریک شورش برای براندازی نظم قانون اساسی ارمنستان است. به گفته پاشینیان، این جنبش قصد دارد یک جنگ جدید با آذربایجان را «تحریک» کرده و تغییر رژیم در ارمنستان را که منجر به «تأسیس یک دولت دستنشانده نامشروع» تحت تأثیر «سرویسهای اطلاعاتی خارجی» خواهد شد را کلید بزند. همچنین ممکن است هدف این جنبش از بین بردن هر اقدامی از سوی پاشینیان برای آغاز جدی روند اصلاحات قانون اساسی باشد؛ روندی که او از قبل از آغاز جنگ دوم قرهباغ به طور مداوم بر آن تأکید کرده است.
در همین کنفرانس خبری، پاشینیان صراحتاً از گارگین دوم، رهبر کلیسای حواری ارمنی به عنوان «رهبر واقعی این جنبش» نام برد که نه تنها از حمایت اپوزیسیون انتقامگرای (روانشیست) کشور برخوردار بوده، بلکه از سوی حداقل یک قدرت خارجی نامشخص و همچنین گروههای ذینفع خاص و سازمانهای لابیگری مستقر در بخشهایی از دیاسپورای ارمنی حمایت میشود.
همانطور که پاشینیان در سخنرانی ۱۵ ژوئن ۲۰۲۳ در پارلمان ارمنستان گفت، در صورت موفقیت صلح با آذربایجان دربهای عادیسازی روابط ارمنستان با ترکیه را گشوده میشد و در نتیجه، انزوای منطقهای دیرینه ایروان پایان مییافت و سبب میشد تا ارمنستان از مزایای اقتصادی پروژههای اتصال منطقهای کلیدی مانند «کریدور میانی»، «ابتکار کمربند و جاده» و «دروازه جهانی» بهرهمند شود. به عقیده پاشینیان، ریشه اصلی ایدئولوژیک مخالفت با چنینی صلحی، دوگانگی موجود در هر یک از ارمنیهاست؛ دوگانگی میان «ارمنستان تاریخی» و «ارمنستان واقعی».
او افزود: «این بحث درباره این است که آیا ارمنستان واقعی باید به ارمنستان تاریخی خدمت کند یا ارمنستان تاریخی در خدمت ارمنستان واقعی باشد؟ این سؤال سیاسی و سرنوشتسازی است که باید به آن پاسخ دهیم».
کلیسای حواری ارمنی به همراه متحدانش در داخل و خارج از کشور، اکنون پاسخ صریح خود را داده و جناح خود را در این مناقشه برگزیده است. پاشینیان و دولتش به همراه آن چیزی که او امیدوار است اکثریت خاموش رأیدهندگان ارمنی باشد، در طرف دیگر این مناقشه ایستادهاند.
شاید پاشینیان صلحسازی کارآمد نباشد؛ یک روزنامهنگار بریتانیایی-ارمنی رویکرد سیاسی کلی او را به طور قابل پیشبینی، غیرقابل پیشبینی دانسته و او را غیرقابلاتکا توصیف کرده است. اما همانطور که در مقاله اخیر نشریه فیگارو آمده، به نظر میرسد پاشینیان واقعاً فهمیده که «در واقع، ارمنستان دیگر حق انتخابی ندارد. این کشور باید در اسرع وقت مجدداً در پویایی منطقهای ادغام شود». این به معنای پذیرفتن شرایط باکو (و آنکارا) است که لزوماً به معنای پذیرش این واقعیت تلخ خواهد بود که کار «آرتساخ» تمام شده و رویای «ارمنستان تاریخی» یا «ارمنستان بزرگ» برای همیشه مرده است.
راهی برای بازگشت نیست
مخالفان داخلی و خارجی پاشینیان دلایل متفاوتی برای مخالفت با درک او از این واقعیات و پذیرش مشروعیتش برای ایجاد صلح دارند. برخی از مخالفان او صادقانه همچنان به وفاداری بدون قید و شرط به گذشتهای درخشان پایبند هستند. بدیهی است که این امر آنها را به سمت رد کامل این ایده سوق میدهد که ارمنستان آرمانی، همانطور که باگرات آن را «ارمنستان معنوی» مینامد، هیچ شانسی برای بازگشت ندارد.
برخی دیگر با تمرکز بیشتر بر این باورند که تغییر نتیجه قطعی جنگ دوم قرهباغ همچنان ممکن است. چنین دیدگاههایی هم بیهوده و هم خطرناک هستند، چرا که حتی احتمال موفقیت آنها به ناچار مستلزم بازگرداندن شرایطی ژئوپلیتیکی است که ارمنستان نمیتواند آن را سبب شود، چه رسد به اینکه خودش آن را آغاز کند.
در اینجا حداقل به آنچه که این تجدیدنظرطلبی (بازگشتخواهی) در عمل به آن نیاز دارد، اشاره میکنیم.
اول، کشف ناگهانی ذخایر عظیم هیدروکربن (یا معادل آن) در ارمنستان یا تبدیل سریع این کشور به سنگاپور منطقه جاده ابریشم.
دوم، توانایی در بیرونراندن موفقیتآمیز متحد آذربایجان، یعنی ترکیه، از قفقاز جنوبی برای همیشه.
سوم، توانایی در تحریک و ترغیب غرب و روسیه برای حمایت فعال و انحصاری از موضع حداکثری ارمنستان «تاریخی» به هر وسیلهای، از جمله آمادگی برای ورود به یک عملیات نظامی تهاجمی علیه آذربایجان (و احتمالاً ترکیه) برای تصرف مجدد سرزمینهایی که هر قدرت خارجی به عنوان بخشی از ارمنستان «واقعی» به رسمیت نمیشناسد.
حتی این هم کافی نخواهد بود، زیرا لازمه تجدید موفقیتآمیز این شرایط ژئوپلیتیکی جدید از سوی ارمنستان، انزوای سیاسی کامل، محدودیت اقتصادی و فروپاشی نظامی آذربایجان همزمان با موارد فوق خواهد بود. نیازی به گفتن نیست که ارمنستان نیز باید خود را به طور کامل به یک دولت پادگان دائمی تبدیل کند.
فاشیسم ارمنی
بدیهی است که همه اینها به وضوح دور از ذهن و عملاً غیرممکن است. این وضعیت نیازمند نوعی دخالت الهی بوده که تاکنون فقط در داستانهای حضرت موسی و حضرت داوود دیده میشود. اولی بنیانگذار و دومی احیاگر ملتی بودند که خود را «ملت ابدی» میدانستند.
نتیجه منطقی چنین نگاهی در ارمنستان، جایگزینی بیتالمقدس (اورشلیم در زمان پیامبران بنیاسرائیل) با اچمیادزین (مرکز کلیسای حواری ارمنی) یا حتی به طور رادیکالتر، جایگزینی پیامبران بنیاسرائیل با گریگور روشنگر (بنیانگذار کلیسای حواری ارمنی) به عنوان کانون نهایی بشریت خواهد بود. تردیدی نیست که چنین تعریفی نشئتگرفته از پوچی الهیاتی و حداکثرگرایی قومیگرایانه در غیاب یک وحی الهی است.
خوشبختانه، پاشینیان صراحتاً اعلام کرده که مایل نیست پا به مسیری بر اساس این نوع اعتقادات بگذارد. برخلاف اکثر مخالفان داخلی و خارجیش، او میداند که چقدر احمقانه است ارمنستان سیاستهایی را ترویج کند که بار توهمات آخرالزمانی و واقعیت فلاکت را به دوش نسل دیگری از شهروندانش بیاندازد. به راستی، همانطور که جیرایر لیباریدیان گفت: «نوع خاصی از گستاخی لازم است تا درمانی را دوباره برای بیماری تجویز کنید که بیمار را ناتوان و او را در آستانه مرگ قرار داد». ادامه وفاداری به این شیوه تفکر واقعبینانه، لولایی است که صلح همچنان بر آن تکیه دارد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
شوهران قاتل قصاص نمیشوند؟/ واکاوی حقوقی مجازات همسرکشی در ایران
-
نقشه راه ضدایرانی در شورای حکام/ چرا مذاکرات گروسی در تهران بیثمر شد؟
-
جزئیات تازه از ماجرای واریز یارانه آبان/ سازمان هدفمندی یارانهها: یارانه هیچکس حذف نشده است
-
جنگ اوکراین به نقطه جوش رسید/ کییف پیام هشدار گرفت؛ حملات هوایی گسترده روسیه در راه است
-
ابطال مصوبه دولت در خصوص حقوق بازنشستگان
-
تصویب قطعنامه حقوق بشری علیه ایران
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
بازار مسکن ایران در دور دوم ترامپ چطور رفتار خواهد کرد؟
-
فایننشال تایمز: اروپا با ترامپ همسو میشود/ چرا غرب به پیشنهاد بیسابقه اتمی تهران توجهی نکرد؟