به گزارش اکوایران، به تازگی دنیس راس، دیپلمات سابق آمریکایی که سابقه دستیاری ویژه باراک اوباما را در کارنامه داشته و مدیر ارشد منطقه مرکزی (شامل خاورمیانه، خلیج فارس، افغانستان، پاکستان و جنوب آسیا) در شورای امنیت ملی را بر عهده دارد، با انتشار یادداشتی بحث برانگیز برای نشریه فارن پالیسی با عنوان «تهدید به جنگ تنها راه دستیابی به صلح با ایران است» ادعا کرده بود که تنها از طریق چنین تهدیدی می‌توان جمهوری اسلامی را مجددا به پای میز مذاکره کشاند. در پاسخ به این دیدگاه، سینا طوسی طی یادداشتی با عنوان «سیاستگذاران آمریکایی تفسیر نادرستی از ایران دارند» در فارن پالیسی استدلال کرده که نیت‌خوانی نادرست آمریکایی‌ها از سیاست‌های جدید ایران می‌تواند به مرگ دیپلماسی منجر شود.

توهم رسیدن به صلح از طریق تهدید به جنگ

دولت‌های ایالات متحده و ایران در برهه‌ای حساس از تاریخ بلند دشمنی با یکدیگر قرار دارند. پس از ماه‌ها تأخیر، دولت محافظه‌کار جدید ایران اعلام کرده که در 29 نوامبر به مذاکرات بر سر احیای توافق هسته‌ای 2015 بازخواهد گشت. و در مقابل آمریکایی‌ها از چشم انداز پلن B –که مبتنی بر افزایش فشارها بر ایرانی‌هاست- سخن می‌گویند. اما در دوره‌ای که سرشار از عدم‌قطعیت‌ها است، بسیاری در واشنگتن دچار تعبیرات نادرستی شدند که حاکی از وجود سیگنال‌هایی موید خروج تهران از توافق؛ و این تفاسیر خودساخته را مبنی سیاست‌هایی قرار داده‌اند که می‌تواند دیپلماسی را ویران کند.

11

مقاله اخیر دنیس راس در فارن پالیسی ادعا می کند «ریختن ترس ایران« عامل گسترش برنامه هسته‌ای این کشور شده است. او مدعی است که دیپلماسی تنها در صورتی شانس موفقیت دارد که این ترس احیا شود و دولت بایدن باید «فشار بسیار موثرتری» اعمال کند. از نظر راس، این امر بدین صورت خواهد بود که به آگاهی تهران رسانده شود که اگر «دستیابی به نتایج دیپلماتیک را غیرممکن کند»، در واقع «تمام زیرساخت‌های هسته‌ای خود را به خطر انداخته است».

راس در حالی زنگ خطر گسترش برنامه هسته‌ای ایران را به صدا در می‌آورد، که هرگونه اشاره‌ به سیاست ایالات متحده که منجر به این وضعیت شده را نادیده می‌گیرد. ایران تا زمانی که دولت ترامپ کارزار «فشار حداکثری» تحریم‌های مرگبار اقتصادی را به راه انداخت، به طور کامل به توافق هسته‌ای 2015 پایبند بود. ایران حتی تا یک سال پس از این اتفاق نیز به مفاد توافق متعهد باقی ماند و تنها پس از آن که اروپا در مواجهه با تحریم‌های ثانویه آمریکا به نتوانست به تعهدات خود در توافق عمل کند، این کشور نیز محدودیت‌های هسته‌ای خود را گام به گام کاهش داد.

درس‌های شکست فشار حداکثری برای بایدن

تجربه فشار حداکثری، شکست یکسان در همه جبهه‌ها بود. رجعت جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به تهدید و افزایش فشارها در این مرحله هم منجر به مرگ دیپلماسی خواهد شد. دولت بایدن نگران است که در برابر ایران ضعیف و تطابق‌پذیر ظاهر نشود، اما در صورت تهدید به فشار بیش‌تر، سیگنال‌های اشتباهی ارسال می‌کند. پیش از آغاز دور بعدی مذاکرات، ایالات متحده نباید در مورد موضع ایران دچار سوءتعبیر شود.

اقدامات اعتمادساز ایالات متحده در این مرحله به جای افزایش فشار -که آشفتگی کنونی محصول آن است- فضای سیاسی در تهران را برای کسانی که خواهان توافق هستند و استدلال می‌کنند که بین سیاست‌های دولت ترامپ و بایدن تفاوت وجود دارد، تسهیل می‌کند.

استراتژی معطوف به داخل

در حالی که بسیاری در واشنگتن مدعی اند ایران با تاخیر در آغاز مذاکرات و توسعه برنامه هسته‌ای خود در واقع به آرامی برجام را نابود کرده، دلایل زیادی وجود دارد که باور کنیم استراتژی ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور محافظه‌کار جدید ایران، بیشتر به سیاست داخلی ایران معطوف می‌شود. رئیسی برجام را رد نکرده است، اما به دنبال آن است که زیرک‌تر و البته با اشتیاق کم‌تری نسبت به سلف میانه‌رو خود، حسن روحانی ظاهر شود.

12

ظهور یک محافظه‌کار منتقد برجام مانند رئیسی به طرق مهمی در احیای اهداف سیاست دولت ترامپ در قبال ایران نقش داشت. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق، با کنار گذاشتن توافق، حتی در شرایطی که ایران بدان پایبند بود و اعمال «فشار حداکثری» برای وادار کردن ایران به گردن نهادن به خواسته‌های بسیار گسترده‌تر آمریکا، میانه‌روهای ایرانی را که سرمایه سیاسی خود را بر اساس اعتماد به غرب بنا نهاده بودند، تحقیر کرد. در حالی که رویکرد ترامپ نتوانست سیاست خارجی ایران را تغییر دهد و از نظر استراتژیک با گسترش گسترده برنامه هسته‌ای تهران نتیجه عکس داد، باعث به قدرت رسیدن محافظه کاران مخالف برجام در ایران شد -هدفی که پیش از این از سوی الیوت آبرامز، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در دوره ترامپ، به صراحت اعلام شده بود.

جای تعجب ندارد که اکنون رئیسی در مقایسه با روحانی در پرونده هسته ای سخت‌گیرانه‌تر بازی می‌کند. در حالی که روحانی در آخرین هفته‌های حضورش مدعی بود که توافق برای احیای برجام کاملا در دسترس است، به صورتی قابل پیش‌بینی دولت رئیسی از این مسیر خارج شده و نسبت به دولت پیش سازش‌ناپذیرتر به نظر می‌رسد.

بازگشت به توافق به شیوه خود

برجام میراث دولت روحانی به شمار می‌رود و در صورت احیای آن در زمان دولت قبل می‌توانست سرمایه سیاسی اردوگاه میانه‌روهای ایران را احیا کند. اما این بدان معنا نیست که محافظه‌کاران قصد ندارند به توافقی بازگردند که منجر به لغو تحریم‌ها می شود، هر چند به شیوه خود. رئیسی بر خلاف روحانی، از جمله مقاماتی است که به غرب بی‌اعتماد و نسبت به پایبندی آمریکا به برجام مشکوک است.

پس از پایان دور ششم مذاکرات وین در ژوئن، روحانی گفت در صورتی که به مذاکره کنندگانش اختیار نهایی داده شود، توافق امکان پذیر است. او گفت که توافق در واقع در اوایل ماه مارس امکان‌پذیر بود و او قانونی را که توسط پارلمان تحت تسلط محافظه‌کاران تصویب و توسعه برنامه هسته‌ای را الزامی می‌کند، را به دلیل تضعیف تلاش‌های دیپلماتیک مقصر دانست.

این مسئله حساسی است که راس در مورد توسعه برنامه هسته‌ای ایران در سال گذشته از آن صرف نظر می‌کند. قانون مجلس نتیجه راهبرد محافظه‌کاران ایران برای جلوگیری از توافق در دوران روحانی بود، و نه تلاشی برای از بین بردن توافق و کسب رسیدن به آستانه هسته‌ای دائمی.

فرصت از دست رفته

در ماه ژولای، روحانی گفت که «فرصت» از دولتش برای بازگرداندن برجام گرفته شده است و تقریباً در همان زمان، محمدجواد ظریف از رسیدن به یک چارچوب توافق در وین در مجلس ایران سخن گفت. بر اساس گزارش ظریف، ایالات متحده در وین با لغو تمامی تحریم‌های ناقض برجام و لغو تحریم‌های دوران ترامپ علیه نهادهای بالادستی موافقت کرد. ظریف در مجلس گفت که امیدوار است رئیسی مذاکرات را در آغاز دوره ریاست جمهوری خود تکمیل کند.

13

پیش گرفتن رویکردی متمایز: عجله‌ای در بازگشت وجود ندارد

البته رئیسی توجهی به توصیه ظریف نکرد. در عوض، او بدون اینکه به طور کلی بازگشت به توافق را رد کند، رویکرد متمایزی در قبال برجام در پیش گرفته است. این عامل مهمی است که ایالات متحده و دیگر سیاستگذاران غربی نباید از آن غافل شوند. رئیسی هرگز قرار نبود فوراً از جایی که روحانی آن را رها کرد بازی را ادامه دهد و مستقیماً به توافق بازگردد. تصور این‌که قرار بود رئیسی این کار را کند، اساسا ناشی از درک نادرست از سیاست ایران است. او در واقع سیاست های کلی نظام را در پیش گرفته است: ایران برای بازگشت به برجام «عجله‌ای ندارد».

در حالی که رئیسی اکنون از طریق به تعویق انداختن بازگشت به مذاکرات وین رویکرد خود را از روحانی متمایز می‌کند، خطاست اگر فرض کنیم که از نظر ایران برجام پایان یافته است. هیچ یک از مواضع و یا اقدامات دولت رئیسی حاکی از آن نیست که ایران از این توافق دست می‌کشد. حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، تلاش می‌کند تا بیش از حد خود را نسبت به مذاکرات مشتاق نشان ندهد، اما در عین حال بر این مسئله تاکید کرده که «همه طرف‌ها بدون اتلاف وقت و در کوتاه‌ترین زمان ممکن باید به تعهدات خود در برجام بازگردند».

چشم انداز دولت رئیسی

واقعیت این است که برای موفقیت چشم‌انداز اقتصادی رئیسی برجام مسئله‌ای ضروری است. اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، چشم‌انداز اقتصادی ایران تیره تر شده و محبوبیت رئیسی تحت تاثیر قرار می‌گیرد. در حالی که ایران در حال پشت سر گذاشتن دو شوک فشار حداکثری و همه‌گیری کووید-19 است و با اعلام بانک مرکزی، ایران در حال خروج از رکود است، تا زمانی که تحریم‌های ثانویه ایالات متحده اعمال می‌شود، این کشور نمی‌تواند روابط اقتصادی خود را با جهان خارج تعمیق بخشد. از نظر رئیسی، به حداکثر رساندن پتانسیل اقتصادی ورود اخیر ایران به سازمان همکاری شانگهای و به جا گذاشتن میراث مثبت برای خود مستلزم لغو تحریم‌های ثانویه ایالات متحده است.

پیشنهادات راس، در صورت استقبال بایدن، چشم‌اندازهای باقی‌مانده برای احیای برجام را از بین می‌برد و ایالات متحده و ایران را وارد یک چرخه خطرناک درگیری می‌کند. برجام نمونه ای عالی برای این بود که می توان از طریق دیپلماسی به اهداف عدم اشاعه دست یافت و احیای آن به عنوان یکی از منافع اصلی امنیت ملی ایالات متحده محسوب می‌شود.

در این مرحله، ژست حسن نیت آمریکا، در قالب آزادسازی دارایی‌های مسدود شده ایران در خارج از کشور برای خرید کالاهای بشردوستانه، می‌تواند به شکستن دیوار بی‌اعتمادی بین دو طرف کمک کند و راهی را برای بازگشت کامل دولت رئیسی به برجام، در عین حفظ ظاهر، بگشاید.