یادداشت
آزادی یا رفاه؟ چین یا ایتالیا؟ مسأله این است!
انسانها دوست دارند در جامعهای زندگی کنند که در کنار برخورداری از رفاهی نسبی، آزادیهای متنوعشان نیز سرکوب نشود، تکثر و پلورالیسم اجتماعی به رسمیت شناخته شود و میل عمیق درونیشان به خودابرازگری، حفظ و حراست گردد. معمولاً در چنین جوامعی است که کیفیت روابط اجتماعی و شاخصهایی مانند اعتماد عمومی بالاست.
بعضیها میگویند آزادی کالای لوکسی است و میل ذات انسانی بیشتر به رفاه و رفاه بیشتر میچربد و در اهمیت و ارزش آزادی کمی تا قسمتی اغراق شده است و باید از فسون و فسانهٔ آن کاست. چرا که نیک اگر بنگریم، بسیاری از مردمان جهان، میان دوگانهٔ رفاه و آزادی، اولی را ترجیح میدهند. اما به باور من، این دوگانه، دوگانهٔ دقیقی نیست و آزادی نیز اصلا کالای لوکسی نیست.
به گمان من پرسش صحیح و اصیل این نیست که بین آزادی و رفاه کدام را باید انتخاب کرد؟ واضح است که اولویت اول هر موجود زندهای بقا است. اما این پرسش در درجهٔ نخست بیش از اندازه فرضی و انتزاعی (hypothetical) است و ثانیاً مسأله را صفر و یکی میانگارد و تبعاً کمکی به حل مسأله نمیکند.
پرسش واقعیتر و راستینتر برای فهم اینکه آیا واقعاً رفاه و توسعه اقتصادی صرف، هدف غایی و نهایی انسان است و آزادی نیز فینفسه اصالتی ندارد، پرسشی این چنین از مخاطب است که میان زندگی در جامعهای با ترکیبی نسبتاً معتدل و متعادل از از آزادی و رفاه از یک سوی و زیست در یک جامعهٔ شدیداً توسعهیافته اما با درجات شدیدتری از استبداد و دیکتاتوری، کدامیک را برمیگزیند؟ برای مثال میان زندگی در کشوری توسعهیافته اما سرکوبگر مانند چین و یک کشور درجه دوی اروپایی (و نه حتی درجهیک و در ردیف ابرقدرتهای اقتصادی) و با حداقلهایی از استانداردهای لیبرالدموکراسی مثل ایتالیا و اسپانیا، کدامیک را ترجیح میدهد؟ انکار نمیکنم که انتخاب و سلیقه بعضی، چین است اما به گمانم اکثریت، اروپا را ترجیح میدهند. اثباتش نیز چندان سخت نیست. هنوز اولین و حتی بعضاً آخرین مقصد مهاجرتی مردمان بسیاری از کشورهای مهاجرفرست خاورمیانهای و آفریقایی توسعهنیافته، کشورهای غربی هستند. به تعبیر میلتون فریدمن: «مردم با پاهایشان رأی میدهند!»
این به آن دلیل است که انسانها دوست دارند در جامعهای زندگی کنند که در کنار برخورداری از رفاهی نسبی، آزادیهای متنوعشان نیز سرکوب نشود، تکثر و پلورالیسم اجتماعی به رسمیت شناخته شود و میل عمیق درونیشان به خودابرازگری، حفظ و حراست گردد. معمولاً در چنین جوامعی است که کیفیت روابط اجتماعی و شاخصهایی مانند اعتماد عمومی بالاست. معمولاً در چنین جوامعی است که استقلال شخصی و خودمختاری فردی افراد پررنگ است و به سبب آن، اعتمادبهنفسشان نیز. درباره مفهوم خوشبختی پژوهشهای زیادی انجام شده و بسیاری از آنها بر اهمیت مؤلفههای غیر مادی اینچنینی تأکید داشتهاند.
فرانسیس فوکویاما، از روشنفکران خوشفکر عصری که در آن زندگی میکنیم، در کتاب «هویت» خود نیز بر همین نکته کلیدی تأکید دارد؛ اینکه ذات انسانی میل عمیقی به ابراز هویت و فردیت خود و بهرسمیتشناختهشدنش دارد و لیبرال دموکراسی سازگارترین نظام سیاسی با این میل انسانی است. (او البته این کتاب را با نگاهی انتقادی به عملکرد لیبرالدموکراسیهای امروزی نگاشته است). فوکویاما در فرازی از این کتابش چنین مینویسد: «بخش عمدهای از آنچه ما به صورت عادی انگیزههای اقتصادی ناشی از نیازها یا علایق مادی میدانیم، در اصل نیازی است برای بهرسمیتشناختهشدن کرامت یا موقعیت یک فرد.»
آزادی کالای لوکسی نیست. آرمانی است درخشان که جانهای شیرین زیادی فدایش شده است. در همین لحظه که شما این مطلب را میخوانید، بسیاری از مردم در سراسر جهان، در معنای دقیق کلمه دارند برای آزادی خودشان میجنگند و فداکاری میکنند. بعضی از این فداکاریها جز با اتکاء به کلمهٔ آزادی، توجیهپذیر نیست. کارل پوپر، فیلسوف لیبرال اتریشی میگوید: «امروز آموخته میشود که پول و قدرت همیشه بر جهان حکمروایی داشتهاند و همیشه هم خواهند داشت که البته کاملاً مزخرف است. برعکس آن درست است. فقط کافی است به تاریخ ایالات متحده نگاه کنید. در آنجا ۸۰۰,۰۰۰ نفر به خاطر آزادی سیاهان کشته شدند!»
از همه اینها گذشته حتی اگر با نگاهی پراگماتیستی این پرسشهای فلسفی را به کناری بگذاریم و درباره اهمیت آزادی داستانسرایی نکنیم، مگر نه آنکه یکی از تضمینشدهترین و تجربهشدهترین راهها برای رسیدن به وصال توسعه، آزادی است؟ مگر نه آنکه دولتهای اقتدارگرا و بروکراسیهای بزرگ، حداقل در بلندمدت نمیتوانند روند پیچیده توسعه را مدیریت کنند و از یک جایی به بعد قادر نیستند دست نامرئی بازار را به خوبی ببینند و ناگزیرند پروسهٔ توسعه را هرچه بیشتر و فزونتر برونسپاری کنند به بازار آزاد و بخش خصوصی؟ خب اگر چنین است، «آزادی» چه در مقام وسیله و چه در مقام هدف، قیمتی و خواستنی است. پس هدف از نقد و طرد آزادی چیست؟
ارزشهای سیاسی و اجتماعی همچون آزادی، توسعه، صلح و عدالت، گاهی ممکن است در تعارض با یکدیگر قرار بگیرند اما هنر یک جامعه دموکراتیک آن است که به یک توازن نسبی (و حتی بعضاً موقت) میان این ارزشها دست پیدا کند. هدف از این جستار، نه تحقیر توسعه بود و نه ترفیع اسطورهگونهٔ آزادی! اتفاقاً میتوان و باید از آزادی تفاسیری زمینیتر، ملموستر و عینیتر ارائه داد. منتها مسأله آن است که وقتی آزادی طرد میشود، چشمانداز روشنی برای پیگیری سایر ارزشها و اهداف سیاسی و اجتماعی باقی نمیماند و سرنوشت بسیاری از مسائل سرنوشتساز به دست تقدیر و تصادف و ابهام میافتد!
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
هشدار مهم به مستاجران؛ برای تمدید پشت نویسی نکنید
-
مجلس علیه ظریف/ قالیباف: کارگزاران نظام مراقب سخنان خود باشند
-
مقاومت بورس در برابر یک خبر مثبت/ شاخصها دوباره منفی شدند
-
برگزاری مراسم قرعهکشی ایران خودرو؛ ۹۱۱ هزار درخواست ثبت شد
-
رویای سلطان برای تغییر چهره خاورمیانه؛ اردوغان با حمایت ترامپ، بزرگترین برنده سقوط بشار اسد میشود؟
-
همه چیز در گرو شمال و جنوب رود لیتانی؛ چرا حزبالله در برابر موج تغییر در لبنان مقاومت نکرد؟
-
پیشبینی بورس 8 بهمن 1403/ تعادل در بازار سرمایه برقرار میشود؟
-
بورس ۱۳۹۹؛ درسهایی برای سرمایهگذاری در طلای خام
-
طلا جا خوش کرد؛ مرز مقاومتی قیمت سکه شکسته میشود؟