به گزارش اکوایران، دولت‌های باراک اوباما، دونالد ترامپ و جو بایدن همگی یک تمایل مشترک در سیاست خارجی داشته‌اند: خروج از باتلاق خاورمیانه و متمرکز کردن توجه آمریکا بر رقابت بالقوه تاریخ‌ساز با چین. حتی در فضای واشنگتن که به شدت دو قطبی است، کارگزاران سیاست خارجی در هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات تا حد زیادی موافق هستند که تهاجم ایالات متحده به عراق در سال 2003 یک فاجعه تمام عیار بود و ایالات متحده باید دخالت خود در نزاع‌های منطقه را کاهش دهد.

اما مانند هتل کالیفرنیا، حتی اگر بخواهید، خاورمیانه به شما اجازه خارج شدن نمی‌دهد. اوباما و ترامپ هر دو قراردادهای تاریخی امضا کردند که ظاهراً قرار بود ثبات منطقه را افزایش دهند و به ایالات متحده اجازه دهند توجهش را به مناطق دیگر جهان معطوف کند. اما اتفاقات غیرمنتظره‌ای هم برای آن دو و هم برای بایدن رخ داد که دوباره آن‌ها را به داخل کشاند و باعث شد تا بیشتر انرژی خود را در آنجا صرف کنند.

کامالا هریس در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری در ماه نوامبر، نمی‌تواند انتظار دیگری داشته باشد. اما رویکردی که او احتمالاً در این منطقه اتخاذ خواهد کرد، واضح نیست. به طور کلی، تعریف کردن هریس دشوار است - یک بازیگر منعطف از نظر سیاسی، ویژگی که تاکنون به نفع او بوده است و به همه جناح‌های حزب دموکرات اجازه می‌دهد تا آنچه را که دوست دارند در او ببینند. منتقدان حمایت قاطع بایدن از اسرائیل امیدوارند که او در این موضوع بیشتر در معرض فشار جناح چپ قرار بگیرد، در حالی که میانه‌روها کارنامه قابل اعتماد او در حمایت از اسرائیل در سنا را اطمینان‌بخش می‌دانند.

هریس فاقد تجربه در خاورمیانه نیست، اما تعاملات او با منطقه چندان روشنگر نیست. اولین سفر خارجی او به عنوان سناتور در آوریل 2017 به اردن بود: او از زعتری، بزرگترین اردوگاه پناهجویان سوری در جهان دیدن کرد و از رئیس جمهور وقت ترامپ خواست تا «استراتژی دقیقی» در مورد جنگ داخلی سوریه تعیین کند. این در زمانی بود که ادعای حمله شیمیایی بشار اسد به غیرنظامیان سوری به تازگی مطرح شده بود. مدت کوتاهی پس از آن، او به اسرائیل رفت و با نخست وزیر بنیامین نتانیاهو دیدار کرد.

سوابق قانونگذاری او در خاورمیانه فقط اطلاعاتی محدود ارائه می‌دهد. در سال 2017، قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد شهرک سازی اسرائیل در کرانه باختری را محکوم کرد. دولت اوباما تصمیم گرفت این قطعنامه را وتو نکند. هریس از لایحه‌ای حمایت کرد که به این تصمیم اعتراض می‌کرد، به این دلیل اعلامی که قطعنامه سازمان ملل یک طرفه است و به پیشرفت به سوی راه حل دو کشوری کمک نمی‌کند، چیزی که از طریق گفتگوهای دوجانبه بهتر قابل دستیابی است. یک سال بعد، او از خروج ترامپ از توافق هسته‌ای ایران ابراز تأسف کرد، که به گفته او «بهترین ابزار موجود برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای و جلوگیری از درگیری نظامی فاجعه‌بار در خاورمیانه است». او بعداً توصیه کرد که این توافقنامه احیا شود و آن را به برنامه موشک‌های بالستیک ایران تعمیم دهند. او به قطع کمک‌های آمریکا به عربستان سعودی در جنگ یمن رأی داد، حتی در حالی که قبول داشت ریاض شریک مهم واشنگتن است.

با فیلیپ گوردون آشنا شوید

همه این نکات، روی هم، بیش از آنکه قطعیتی ارائه دهند، گمانه‌زنی هستند. و بنابراین، کسانی که به دنبال درک سیاست خارجی آینده هریس هستند، باید به جهان بینی بسیار دقیق‌تر فیلیپ گوردون، نزدیک‌ترین مشاور معاون رئیس جمهور در امور خاورمیانه و مشاور امنیت ملی او از سال 2022 نگاه کنند. گوردون که اکنون 62 ساله است در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون و همچنین اوباما خدمت می‌کرد و ده‌ها مقاله و کتاب نوشته است. مارتین ایندیک فقید، سفیر سابق ایالات متحده در اسرائیل، سال گذشته خاطرنشان کرد که «با توجه به تجربه و دانش عمیق گوردون از همه بازیگران، هریس به شدت به توصیه‌های او متکی است.»

فیلیپ گوردون

بلافاصله پس از اینکه هریس به عنوان نامزد احتمالی دموکرات‌ها مطرح شد، برخی از حامیان چپ مشتاقانه کتاب گوردون به نام «باخت در بازی طولانی: وعده دروغین تغییر رژیم در خاورمیانه» را به عنوان نشانه احتمالی مخالفت گوردون، و در نتیجه هریس با خلع زوری رژیم‌های غیردوستانه تفسیر کردند. در همان زمان، شاهین‌های مخالف ایران شروع به حمله به گوردون به عنوان یکی از حامیان گذشته توافق ایران کردند، توافقی که او به عنوان هماهنگ کننده امور خاورمیانه اوباما از سال 2013 تا 2015 به ایجاد آن کمک کرد. جمهوری خواهان کنگره اخیرا از هریس خواسته‌اند درباره روابط گوردون با رابرت مالی توضیح دهد، نماینده سابق بایدن در امور ایران که سال گذشته به دلیل تحقیق در مورد مدیریت اطلاعات محرمانه توسط او به مرخصی اجباری رفت (گوردون، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه و مالی در اواخر دهه 1990 با هم دوستان فوتبالی بودند).

اما گوردون یک شخصیت رادیکال مخفی نیست. او یک سیاستمدار است که بسیاری از جناح‌ها به او احترام می‌گذارند. یک اروپا دوست که در سنین پایین عاشق فرانسه شد، دکترای خود را در جانز هاپکینز گرفت، جایی که او پایان نامه خود را در مورد گُلیسم نوشت. او زمانی کتابی از نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور سابق فرانسه را به انگلیسی ترجمه کرد، که احتمالاً فرا آتلانتیک‌گرا ترین رهبر آن کشور در تاریخ مدرن است. علایق اولیه گوردون به برخی در اروپا که در ابتدا می‌ترسیدند که هریس که اهل ساحل غربی آمریکاست، بیشتر به سمت آسیا متمایل باشد، اطمینان خاطر داده است.

گوردون تنها در دولت‌های دموکرات خدمت کرده است و سال‌های جورج دبلیو بوش و ترامپ را خارج از دولت گذرانده است و اغلب به شدت از سیاست خارجی جمهوری خواهان انتقاد می‌کند. زمانی که اسرائیل در سال 2006 با حزب الله لبنان جنگید، گوردون مقاله‌ای در فایننشال تایمز نوشت که حمایت واشنگتن از جنگ را «یک فاجعه» خواند. یک سال بعد، او «پیروزی در جنگ درست» را منتشر کرد که یک کتاب نقدی طولانی از سیاست بوش در خاورمیانه بود که از عقب‌نشینی از عراق و افغانستان، تعامل با ایران با ترکیبی از تحریم‌ها و گفتگوها و ایجاد صلح میان اعراب و اسرائیل حمایت می‌کرد. این کتاب اهداف اصلی سیاست خارجی را پیش‌بینی می‌کرد که هم اوباما و هم ترامپ در منطقه دنبال ‌کردند – اما صلح پیشنهادی گوردون برای اعراب و اسرائیل شامل یک عنصر فلسطینی بود که توافق‌نامه آبراهام ترامپ چنین نبود.

رابط هریس با گروه‌های یهودی

البته، رئیس جمهور هریس نه یک مشاور سیاست خارجی، بلکه مجموعه‌ای کامل از آن‌ها را خواهد داشت، که شامل طیف‌های نظامی، دیپلماتیک و اطلاعاتی می‌شود. و یک نام دیگر در هفته گذشته ظاهر شد: ایلان گلدنبرگ، یک مشاور اسرائیلی آمریکایی در امور خاورمیانه که در طول دوران معاونت ریاست جمهوری به هریس در مورد منطقه مشاوره می‌داد. هریس او را به عنوان رابط خود با جامعه یهودی منصوب کرده و به او وظیفه داده که به کمپین انتخاباتی‌اش در مورد اسرائیل، جنگ در غزه و خاورمیانه به طور گسترده‌تر مشاوره دهد.

مشخصات گلدنبرگ شبیه گوردون است، از این جهت که یک ایدئولوگ نیست، بلکه یک متخصص سیاست گذاری است که در پست‌های ارشد مرتبط با خاورمیانه در پنتاگون و وزارت امور خارجه به دولت اوباما خدمت کرده است. او مدتهاست که از راه حل دو کشوری برای مناقشه اسرائیل و فلسطین حمایت می‌کند. او از سیاست دولت اوباما در قبال ایران حمایت کرد، اما پس از امضای توافق هسته‌ای، گلدنبرگ همچنین خواستار هموارسازی روابط با عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس شد، که از تمرکز دولت اوباما بر ایران ناراحت شده بودند. این نگرانی در آن زمان برای بسیاری از دموکرات‌ها وجود نداشت.

فقدان یک چشم انداز بزرگ برای خاورمیانه ممکن است برای هریس یک موهبت باشد.

تا کنون، اطلاعات کمی در مورد اینکه هریس دیگر از چه کسی برای شکل دادن به سیاست خارجی خود استفاده خواهد کرد وجود دارد، یا حتی اینکه آیا هریس احتمالاً تیمی متنوع تشکیل می‌دهد یا تیمی که آسوده در یک اردوگاه سیاسی واحد زندگی می‌کند، معلوم نیست. با این حال، تعامل طولانی و جدی گوردون و گلدنبرگ با امور خاورمیانه نشان می‌دهد که هریس در برابر وسوسه شستن دست های آمریکا از منطقه ای به ظاهر دردسرساز مقاومت می‌کند. شاید آن‌ها شروع یک تیم سیاست خارجی باشند که تعامل با خاورمیانه را اجتناب ناپذیر ببیند و آن را با سیاست‌های متمرکز بر مناطق دیگر ادغام کنند، به جای اینکه آن را رقیب دیگری بداند.