چگونه آمریکا و شوروی بر سر ایران تا پای جنگ جهانی سوم رفتند؟
اکوایران: در 2 سپتامبر 1980، کمیته ویژه هماهنگی دولت آمریکا برای تعیین چگونگی جلوگیری از تهاجم شوروی به ایران تشکیل جلسه داد. سطح مقامات شرکتکننده در کمیته- مشاور امنیت ملی، وزرای امور خارجه و دفاع، و رئیس ستاد مشترک ارتش و دیگران- و همچنین یادداشتهای استیصالآمیزی که از آن منتشر شد اهمیت موضوع را آشکار میکرد.
به گزارش اکوایران، در 2 سپتامبر 1980، کمیته ویژه هماهنگی دولت ایالات متحده برای تعیین چگونگی جلوگیری از تهاجم شوروی به ایران تشکیل جلسه داد. سطح مقامات شرکتکننده در کمیته- مشاور امنیت ملی، وزرای امور خارجه و دفاع، و رئیس ستاد مشترک ارتش و دیگران- و همچنین یادداشتهای استیصالآمیزی که از آن منتشر شد اهمیت موضوع را آشکار میکرد.
نگرانی گستردهای در دولت ایالات متحده وجود داشت که تجمیع نیرو توسط اتحاد جماهیر شوروی در جنوب غربی این کشور، پیشزمینه یک حمله به ایران است. روسای ستاد مشترک با اطمینان گفته بودند «در حال حاضر ما نمیتوانیم در برابر یک حمله مصمم شوروی، در هیچ زمینهای از ایران دفاع کنیم. ما به سادگی نیروی کافی نداریم.» شرکت کنندگان در مورد مزایا و معایب گسترش جنگ از نظر جغرافیایی یا استفاده از سلاحهای هستهای بحث کردند. آنها درباره برخی «اقدامات بازدارنده» نامشخص که توسط روسای ستاد مشترک پیشنهاد شده بود بحث کردند. ادموند ماسکی، وزیر امور خارجه وقت، این طرحها را «فرمولی برای حرکت به سمت جنگ جهانی سوم» خواند.
البته، ایالات متحده نمیتواند مدعی موفقیت در جلوگیری از حمله شوروی به ایران شود، زیرا هیچ حملهای برنامه ریزی نشده بود. تحقیقات ما، بر اساس منابع از دستهبندی خارج شده شوروی و ایالات متحده، و همچنین خاطرات و تاریخ شفاهی، نشان میدهد که این بحران ناشی از ترسهای متقابل و اغراقآمیز بوده است. هم اتحاد جماهیر شوروی و هم ایالات متحده به اشتباه نگران بودند که طرف مقابل نقشههایی برای ایران دارد و اقداماتی را برای بازدارندگی یا کاهش پیامدهای اقدام رقیب خود انجام میدادند. هر قدم ترسهای طرف دیگر را تشدید میکرد و تنشها را بیشتر میکرد. این بحران با یک مانور نظامی شوروی به اوج رسید که ایالات متحده آن را به اشتباه بهعنوان آمادگی احتمالی برای تهاجم تعبیر کرد، و ماسکی را وادار کرد تا در پایان سپتامبر 1980 یک تهدید هستهای پنهانی را به همتای شوروی خود برساند.
«دوراهی امنیتی»
به نوشته فارن پالیسی، اینکه ترس اغراقآمیز از نیات دشمنان تا چه حد به درگیری بینالمللی دامن میزند، سوالی است که همیشه مهم است. برای برخی، مانند استفان والت، استاد دانشگاه هاروارد، «دوراهی امنیتی» زمینهساز درگیریها در غرب اقیانوس آرام، اروپای شرقی و خاورمیانه است. اقداماتی که یک دولت برای تقویت امنیت خود انجام میدهد، باعث کاهش امنیت رقبا میشود و منجر به یک «مارپیچ تشدید شونده خصومت میشود که وضع هر دو طرف را بدتر از قبل میکند.»
دولتها معمولاً با این نظریه توافق چندانی ندارند. برای مثال، پکن و واشنگتن هر دو به صراحت اعلام کردهاند که معتقد نیستند در میزان خصومت طرف مقابل اغراق میکنند. واشنگتن، پکن را تهاجمی و توسعه طلب میداند. پکن میگوید واشنگتن به دنبال هژمونی جهانی است. ترس سال 1980 از جنگ نمیتواند تصمیم گیرندگان در چین و ایالات متحده را متقاعد کند که دولتهای آنها در حال حاضر در یک دوراهی امنیتی گرفتار شدهاند، اما باید باعث شود قبل از اینکه به طور اتوماتیک بدترین چیزها را در مورد نیات دشمن خود فرض کنند، کمی مکث کنند.
پس زمینه این ترس از جنگ، انقلاب اسلامی ایران در آغاز سال 1979 و به دنبال آن حمله شوروی به افغانستان در پایان آن سال بود. واشنگتنِ عصبی، از جمله کاخ سفید تحت فشار جیمی کارتر که متهم به ضعف بود، این تحولات را تهدیدی جدی برای منافع خاورمیانه خود میدید. اتحاد جماهیر شوروی از جنبشهای آزادیبخش ملی در آنچه در آن زمان جهان سوم نامیده میشد حمایت میکرد و مدتها به دستیابی به نیروی دریایی آبهای عمیق دل بسته بود. واشنگتن اکنون میترسید که اتحاد جماهیر شوروی برای پیشبرد این اهداف دست به ماجراجوییهای بیشتری بزند.
در اوایل سال 1980، ترس ایالات متحده از مداخله شوروی در ایران، شدیدتر شد. در ژانویه 1980، سایروس ونس که تا آوریل 1980 وزیر امور خارجه بود، از آناتولی دوبرینین، سفیر شوروی در ایالات متحده پرسید که آیا اتحاد جماهیر شوروی قصد حمله به ایران را دارد، پیش از اینکه رسماً به «افزایش فعالیت نظامی شوروی در امتداد مرز شمال غربی ایران اعتراض کند.
تولد سنتکام
کارتر برای بازدارندگی مسکو در سخنرانی خود در ژانویه 1980 اعلام کرد که «هر گونه تلاش برای به دست گرفتن کنترل منطقه خلیج فارس به عنوان حمله به منافع حیاتی ایالات متحده تلقی خواهد شد» و دولت او یک ابتکار مهم امنیتی منطقهای را آغاز کرد که به چارچوب امنیتی خلیج فارس معروف شد. جزء نظامی آن شامل استقرار نیروهای ایالات متحده در منطقه و ایجاد نیروی استقرار سریع عملیات مشترک بود که در نهایت به فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) تبدیل شد.
با این حال، از دیدگاه مسکو، این اقدامات تهاجمی به نظر میرسید، نه تدافعی- با هدف اجبار یا حتی تهاجم، و نه بازدارندگی. در تصویری مشابه از تفکر ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی نیز نگران احتمال مداخله ایالات متحده در خاورمیانه بود.
انقلاب اسلامی 1979 ایران، آمریکا را از جایگاه مهمی در منطقه محروم کرد. نگرانی اصلی مسکو این بود که ایالات متحده ممکن است تلاش کند تا با مداخله مستقیم یا غیرمستقیم در افغانستان این جایگاه را دوباره به دست آورد و این انگیزه مهمی برای تهاجم روسیه به افغانستان بود. مسکو همچنین نگران مداخله ایالات متحده در ایران بود و در اوایل سال 1979، پس از ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران، روسیه به واشنگتن نسبت به اقدام نظامی در این کشور هشدار داد.
تجمع نیروهای نظامی ایالات متحده در خلیج فارس در سال 1980 ترس شوروی را تشدید کرد. بر اساس صورتجلسه دفتر سیاسی حزب در 13 مارس 1980، مسکو ارزیابی کرد که «هدف «نیروهای به اصطلاح واکنش سریع»، عملیات تنبیهی و تصرف مناطق دارای اهمیت اقتصادی و نظامی-استراتژیک هستند.» کیجیبی حتی بر این باور بود که مأموریت نافرجام نجات گروگانها در آوریل 1980 در واقع تلاشی برای ترور آیتالله روحالله خمینی و آغاز «قیام یا شورش یا چیزی شبیه به آن» بود.
این ترسها- هر چند که اغراقآمیز بودند- در جهان عواقبی واقعی داشتند. در ژوئیه و آگوست 1980، اتحاد جماهیر شوروی رزمایش بزرگی به نام یوگ-80 را «برای آمادگی برای زمانی که آمریکاییها نیرو وارد ایران کنند» برگزار کرد.
این رزمایش- نتیجه نگرانی شوروی از نیات ایالات متحده- به ترس ایالات متحده در مورد تهاجم شوروی به ایران افزود. توافق گستردهای در دولت ایالات متحده وجود داشت که یوگ-80 فقط یک مانور نیست. در اواخر اوت، سیا بر این باور بود که اتحاد جماهیر شوروی در حال آماده شدن است تا «در صورت ورود ایالات متحده به ایران، یا در صورت فروپاشی داخلی»، مداخله کند.
ریسک رویایی هستهای بر سر ایران
در این پسزمینه، کارتر تلاشها برای «آمادهسازی گزینههای نظامی هم برای دفاع از ایران و هم برای پاسخهای نظامی تلافی جویانه در جاهای دیگر» را تأیید کرد. برخی از این گزینهها تقریباً به طور قطع شامل استفاده از سلاحهای هستهای بود. در جلسه دسامبر شورای امنیت ملی، کارتر شخصاً اظهار داشت که «بیفایده است که تصور کنیم میتوانیم در ایران با نیروهای متعارف با شوروی برابری کنیم. ما به سادگی نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. ما نمیتوانیم بدون استفاده از سلاح هستهای از آنها دفاع کنیم.»
حتی پیش از آن، واشنگتن تمایل خود برای توسل به استفاده از هستهای را به مسکو منتقل کرده بود. در 25 سپتامبر، ادموند ماسکی، وزیر امور خارجه با آندری گرومیکو، وزیر خارجه شوروی در نیویورک دیدار و سندی را به او ارائه کرد. طبق پیش نویس این سند (که شخصاً توسط کارتر بررسی و تأیید شد و در کتابخانه ریاست جمهوری وی نگهداری میشود)، ماسکی به گرومیکو گفت که «هر گونه تلاش نظامی برای به دست گرفتن کنترل منطقه خلیج فارس، از جمله اقدام نظامی شوروی در ایران، میتواند منجر به درگیری نظامی مستقیم با آمریکا شود.» وی افزود که چنین رویارویی «عواقب غیرقابل محاسبهای» خواهد داشت - عبارتی که دولت ایالات متحده قبلا هم از آن برای انتقال تهدیدات هستهای استفاده کرده بود.
اگرچه این ترس از جنگ فقط یک ترس بود، میتوانست به چیزی بیشتر تبدیل شود. اگر روابط ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در سال 1980 به اندازه اوایل دهه 1960 متشنج بود یا حتی به اندازهای که قرار بود ظرف یک یا دو سال آینده تیره شود، چه میشد؟ اگر اتحاد جماهیر شوروی به عنوان بخشی از «اقدامات بازدارنده» خود، مانورهای نظامی را در خلیج فارس انجام میداد که در پسزمینه یوگ-80، برای ایالات متحده مانند شروع یک تهاجم به نظر میرسید، چه میشد؟ البته احتمال خیلی زیادی وجود نداشت که ترس سال 1980 به جنگ جهانی سوم تبدیل شود- اما، همانطور که ماسکی هشدار داد، غیرممکن نبود.
پتانسیل تشدید تنش باید به تصمیم گیرندگان یادآوری کند که حتی زمانی که منافع رقبا به گونهای واقعی و جدی با هم در تضاد است، فرض بدترین بدترین سناریو در مورد نیات طرف مقابل لزوماً در خدمت منافع دولت آنها نیست. برعکس، میتواند تنشها را تشدید کند و به یک پیشگویی خود محققشونده تبدیل شود.
مطمئناً برای رهبران به همان اندازه، اگر نه بیشتر، احمقانه خواهد بود که بهترینها را در مورد نیات دشمن فرض کنند، چیزی که حمله روسیه به اوکراین به وضوح نشان داده است. در عوض، درس واقعی در اینجا این است که رهبران باید سعی کنند مسیر عملی را برای جلوگیری از بدترین نتایج تحت تفاسیر مختلف از نیات دشمن ترسیم کنند. اولین قدم برای مدیریت یک دوراهی امنیتی احتمالی این است که تشخیص دهید ممکن است در یک دوراهی باشید.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
زنگ خطر برای دریای خزر/ کاهش تراز آب و پیامدهای آن
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق
-
چرا غرب از گروسی ناامید شد؟/ واکنش تهران به صدور قطعنامه احتمالی چه خواهد بود؟