به گزارش اکوایران، چین به صورت سنتی کوشیده است نقشی متعادل کننده در خاورمیانه داشته باشد، با همۀ طرفین رابطه داشته باشد و در عین حال کاری به درگیری‌های گوناگون این منطقه نداشته باشد. با تقویت جایگاه چین در میان کشورهای در حال توسعه و تشدید رقابت ابرقدرت‌ها، این کشور رویکرد فعال‌تری گرفته است تا خودش را به عنوان یک گزینۀ بالقوه و قدرتی متعادل کننده در برابر ایالات متحده قرار دهد.

به نوشته گدالیا افرتمان و آلی وانبرگر در وبگاه استراتژیست، ابتکار کمربند و جادۀ چین که در سال 2013 آغاز شد، حضور چین در این منطقه را به میزان قابل توجهی افزایش داده است و چین را به این سو پیش برده است که از سال  2016 به این سو به اصلی‌ترین سرمایه‌گذار خارجی آنجا تبدیل شود. پکن که در ابتدا بر تجارت و سرمایه‌گذاری در بخش انرژی متمرکز بود، گسترۀ فعالیت‌های منطقه‌ایش را افزایش داده است تا زیرساخت، پروژه‌های شهر هوشمند پیشرفته، قطب‌های نوآوری و شبکه‌های موبایل 5جی را هم دربربگیرد.

با افزایش نفوذ اقتصادی پکن در خاورمیانه، قدرت‌های منطقه‌ای هم برای چین ارزش استراتژیک بیشتری قائل می‌شوند. رهبران خاورمیانه که از سیاست‌های ایالات متحده سرخورده شده‌اند -از جمله حمله به عراق در سال 2003، حمایت از بهار عربی در سال 2011، خروج عجولانه از افغانستان و خروج از مذاکرات هسته‌ای با ایران- به چین به عنوان همکاری قابل اعتماد رو کرده‌اند. به ویژه برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، رابطه با چین بیشتر استراتژیک بوده است تا فرصت‌طلبانه. توانایی و میل چین برای همکاری با بازیگران منطقه‌ای بدون تحمیل آرمان‌های سیاسی یا حقوق بشری با چشم‌انداز رهبران خاورمیانه جور درمی‌آید. این رویکرد استراتژیک نشان دهندۀ یک جهت‌گیری تازه در روابط و مواضع منطقه‌ای است که در آن چین به‌عنوان یک همکار اقتصادی و توسعه‌ای اهمیت پیدا کند.

با گذشت زمان، چشم‌انداز غربی‌ها هم دربارۀ نقش چین در خاورمیانه تغییر کرده است. در ابتدا، مفت‌خوری دیده می‌شد که از زیرساخت امنیتی ایالات متحده سود می‌برد اما حالا این کشور چالشی بزرگ در برابر منافع ایالات متحده و غرب در منطقه دیده می‌شود. این تغییر نشان دهندۀ تأثیر فزایندۀ اقتصادی و استراتژیک است، به ویژه در زمانی که ایالات متحده واردات انرژی‌اش از خاورمیانه را کاهش داده است و به چین اجازه می‌دهد آن جای خالی را پر کند. تجارت چین با بلوک شش کشوری شورای همکاری خلیج فارس به میزان قابل توجهی افزایش یافته است، از 10 میلیارد دلار در سال 2000 تا بیش از 230 میلیارد دلار در سال 2021، مسئله‌ای که به کاهش تأثیر غرب در منطقه کمک خواهد کرد. افزایش منافع چین در فناوری و میل آن به استقلال فناورانه رابطه‌اش را به میزان قابل توجهی با خاورمیانه افزایش داده است.

در سال‌های اخیر، چین به جز شورای همکاری خلیج فارس، وارد همکاری با اسرائیل شده است و این همکاری به مناطق گوناگونی گسترش یافته است، از زیرساخت تا کشاورزی و آموزش. تجارت بین این دو کشور در سال 2022 به 21 میلیارد دلار رسید و طی دهۀ گذشته، شرکت‌های چینی در 500 قرارداد سرمایه‌گذاری در دهۀ گذشته حضور داشته است، به ویژه در بخش فناوری و با تأکید بر حوزه‌هایی مثل مخابرات، هوش مصنوعی و رایانش ابری.

در نتیجۀ سرمایه‌گذاری چین در صنعت های‌تک اسرائیل که در سال 2018 به اوج خود رسید و تحول تصورات ایالات متحده از چین، واشنگتن بر اسرائیل فشار آورده است تا تعاملاتش را با پکن کم کند. در واکنش، اسرائیل در سال 2019 یک کمیتۀ مشورتی سرمایه‌گذاری خارجی تأسیس کرد و چندین پیشنهاد چین را در زمینۀ پروژه‌های زیرساخت حساس رد کرد. در سال‌های اخیر، تأثیر واشنگتن شدیداً چشم‌انداز تجارت چین و اسرائیل را، به ویژه در بخش‌های حساس، محدود کرده است.

تنوع بخشیدن به همکاری‌ها

از چشم‌انداز کشورهای حاشیۀ خلیج فارس، ظهور چین در مقام یک قدرت فناوری، به ویژه جادۀ ابریشم دیجیتال این کشور، به خوبی با امیال این کشورها برای تبدیل شدن به رهبران جهانی فناوری و نوآوری جور درمی‌آید. همکاری در حوزه‌هایی مثل هوش مصنوعی، مخابرات و کاوش فضایی می‌تواند منافع متقابل بلندمدتی را در پی داشته باشد.

اخیراً، عامل دیگر که بر رویکرد چین به خاورمیانه اثر می‌گذارد، تجاوز روسیه به اوکراین بوده است. نگرانی دربارۀ تحریم‌های اقتصادی بالقوۀ غرب و دوسوگرایی همکاران خاورمیانه‌ای ایالات متحده نسبت به درگیری روسیه و اوکراین به چین اجازه داده است در معاملاتش با کشورهای سرشار از نفت خلیج فارس از ارز خودش استفاده کند. برای نمونه، همکاری با امارات متحدۀ عربی و عربستان سعودی در زمینۀ تراکنش‌های یوان دیجیتال و آغاز پلتفرم‌های تراکنش بین المللی مثل ام‌بریج نشان دهندۀ تلاش‌های چین برای افزایش روابط اقتصادی‌اش در این منطقه است.

به‌علاوه، چین کم کم در بازار تجهیزات دفاعی هم جایی برای خودش باز کرده است. با توجه به اینکه به دلیل جنگ در یمن، ایالات متحده حاضر نشده است پهپادهای حمل سلاحش را به بعضی کشورها بفروشد، امارات متحدۀ عربی، عربستان سعودی و دیگر کشورها به چین رو کرده‌اند. چنین رویدادهایی مثل تعلیق گفت‌وگوهای امارات متحدۀ عربی با ایالات متحده در زمینۀ خرید اف 35 و سفارش آموزش دهندۀ جت چینی نشان دهندۀ افزایش تأثیر چین در بخش دفاعی منطقه است. گزارش‌های مربوط به اینکه ریاض با کمک چین مشغول ساخت موشک‌های بالستیک است، گواه دیگری بر این مسئله است.

در حوزۀ دیپلماتیک، تلاش چین برای ایجاد روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان سعودی در مارس 2023، نمونه‌ای از تلاش‌های این کشور برای افزایش حضور سیاسی‌اش در خاورمیانه بود. این بهبود رابطه نه فقط نشان دهندۀ افزایش وزن دیپلماتیک چین بود، بلکه بر افزایش گسترۀ منافع استراتژیک این کشور در خاورمیانه تأکید دارد، از جمله تضمین منابع انرژی و ترویج ابتکارات جهانی چین مانند ابتکار کمربند و جاده، جادۀ ابریشم دیجیتال و ابتکار امنیت جهانی.

واکنش چین به جنگ غزه

از زمانی که بایدن فشارش بر حوزۀ آسیا و اقیانوس آرام را بیشتر کرده است، چین حتی در خاورمیانه هم فعال‌تر شده است. از زمان آغاز جنگ غزه در 7 اکتبر 2023، این دینامیسم تشدید شوندۀ ابرقدرت‌ها در معرض دید عموم بوده است.

علیرغم تلاش‌های چین برای قرار دادن خودش به‌عنوان یک میانجی منطقه‌ای، واکنش ابتدایی‌اش به حملۀ حماس به اسرائیل منفعلانه بود. پکن به شکل قابل توجهی حاضر نشد حماس را مستقیماً بابت شرارت‌های 7 اکتبر محکوم کند و از هر گونه نام بردن از این گروه طفره رفت. عدم هم‌دلی، نقد یک‌طرفه و هدف گرفتن  از جانب چین باعث سرخوردگی و خشم در اسرائیل شد. در فوریۀ 2024، پکن قدم بزرگی برداشت، هنگامی که نمایندۀ چین در دیوان دادگستری بین المللی بر حق تعیین سرنوشت فلسطینیان، از جمله از طریق مبارزۀ مسلحانه، دفاع کرد که نشان دهندۀ حمایت علنی‌تر از حماس بود.

به‌صورت تاریخی، حمایت چین از فلسطینیان از نقش این کشور به عنوان قهرمان جهان در حال توسعه و حمایت از جنبش عدم تعهد می‌آید. امروز، بیشتر بحث افزایش رقابت ابرقدرت‌ها در خاورمیانه است.

برای پکن، درگیری اسرائیل و فلسطین بیشتر دربارۀ جایگاه خودش در منطقه، منافعش در نسبت با کشورهای عربی و ایران و جنوب‌جهانی و جایگاه استراتژیکش در نسبت با ایالات متحده است تا فلسطینی‌ها یا اسرائیلی‌ها. اخیراً، و به ویژه طی جنگ غزه، چین از این درگیری به عنوان ابزاری در رقابت ابرقدرتی‌اش با ایالات متحده استفاده کرده است. چین کوشیده است با استفاده از این درگیری، از اعتبار ایالات متحده بکاهد و برای خودش اعتبار جمع کند. یکی از اهداف مهم چین به دست آوردن حمایت اعراب و مسلمانان از سیاست‌هایش در سین‌کیانگ و رد و ریاکارانه خواندن نقدهای غربی و به ویژه آمریکایی به سیاست‌های حقوق بشری پکن است. در این وضعیت، استراتژی چین در تمام جنگ غزه این بوده که خودش را هم‌راستای منافع جهان عرب نشان دهد و موضع متفاوتی نسبت به ایالات متحده داشته باشد.

به علاوه، تغییر روشن و محاسبه شدۀ چین به سوی موضع قاطع‌تر و طرفدار فلسطین‌تر در درگیری اسرائیل و حماس نشان دهندۀ اولویت‌های در حال تحول و منافع استراتژیکش در خاورمیانه است. این مسئله نشان داده است که اسرائیل جایگاه مهمی در محاسبات استراتژیک پکن ندارد و هر آسیبی به رابطه‌اش با اسرائیل در بازی منطقه‌ای و ژئوپلیتیک قابل مدیریت است.

همچنین، تصمیم چین برای میزبانی گفت‌وگوهای آشتی‌جویانه بین فتح و حماس در اواخر آوریل و ژوئیۀ 2024 بیش از اینکه دربارۀ تبلیغ اتحاد فلسطینیان باشد، بیشتر دربارۀ این بود که چین نقش خودش را به عنوان بازیگری سیاسی و یک میانجی در خاورمیانه تثبیت کند. در حالی که هر دو طرف شاید چین را یک میانجی بی‌طرف بدانند، پکن تخصص، روابط عمیق و اهرم کافی برای میانجیگری فعالانه میان آنها را ندارد. چین با برگزاری این گفت‌وگوها به دنبال هم‌راستایی با ملت‌های عربی است که وحدت فلسطین را برای حرکت به سوی دولت فلسطینی و کلید دستیابی به خاورمیانه‌ای پایدار ضروری می‌داند.

در میان انتقاد از حمایت ایالات متحده از اسرائیل، چین خودش را به عنوان گزینه‌ای جایگزین مطرح می‌کند و بر حمایت از طرف فلسطینی تأکید می‌کند. برای پکن، این ماجرا بحث روایت است. این حرکت روشی استراتژیک و کم‌هزینه برای افزایش نفوذ منطقه‌ای چین و ارائۀ خودش به عنوان وزنه‌ای متعادل کننده در برابر ایالات متحده است. در حالی که تا کنون چین رویکردی منفعلانه نسب به جنگ داشته است، از آنجا که به روشنی نمی‌تواند آن را متوقف کند، می‌تواند خودش را به یکی از بازیگران پساجنگ تبدیل کند.

چین و ایالات متحده: استراتژی‌های منطقه‌ای رقیب

با افزایش تنش‌های بین ایالات متحده و چین، پکن کوشیده است با استفاده از جنگ در غزه ایالات متحده را در منطقه و به صورت کلی‌تر در جهان در حال توسعه به چالش بکشد.

بر اساس نظرسنجی‌های اخیر، در میان عرب‌ها دید مثبتی نسبت به چین وجود دارد و موضع انتقادی نسبت به ایالات متحده در حال افزایش است. پاسخ دهندگان ساکن مصر، عراق، تونس و ترکیه دید مثبت‌تری به شی جین‌پینگ و ولادیمیر پوتین دارند تا به جو بایدن: این آمار نشان دهندۀ 8/33 درصد حمایت از شی جین‌پینگ و 7/21 حمایت از بایدن است.

این جنگ روایت‌ها بین چین و ایالات متحده بر سر درگیری در غزه نشان دهندۀ جنگ قدرت بزرگ‌تر بین ابرقدرت‌ها برای به دست آوردن تأثیر جهانی و منطقه‌ایست: در بازی بزرگ تأثیر و کنترل، موضع‌گیری دربارۀ جنگ اسرائیل و غزه حکم یک مهرۀ سرباز را دارد.

اگرچه چین هنوز هم می‌تواند از سرمایه‌گذاری در بخش فناوری پیشرفته و زیرساخت حیاتی اسرائیل و همکاری با این کشور سود ببرد، پکن می‌فهمد که اتحاد اسرائیل با ایالات متحده این رابطه را محدود می‌کند. ظاهراً پکن محاسبه کرده است که با انتقاد از اسرائیل و ایالات متحده و ایستادن کنار افکار عمومی جهان عرب و جهان در حال توسعه سودهای بیشتری برایش خواهد داشت، حتی اگر رابطه‌اش با اسرائیل به خطر بیفتد.

در حالی که دولت بایدن با نقدهای مربوط به حمایتش از اسرائیل دست و پنجه نرم می‌کند، چین می‌کوشد از این وضعیت بهره ببرد. در حالی که به نظر می‌رسد این مسئله در زمینۀ روابط عمومی جواب داده است، باید دید که آیا تأثیری واقعی بر موضع منطقه‌ایش داشته است یا خیر. اگرچه بسیاری در جهان عرب با نقد چین نسبت به ایالات متحده در ماجرای غزه موافقند، تلاش چین برای مقابله با ایالات متحده از طریق حمایت از فعالیت‌های بی‌ثباتی کننده در منطقه‌، شاید چندان وجهۀ خوبی در منطقه نداشته باشد.

فراتر از روایت‌ها، رهبران منطقه‌ای باور دارند که فقط ایالات متحده می‌تواند راه حلی را به جنگ غزه بیاورد و در این زمینه کار چندانی از چین برنمی‌آید. تصمیم چین برای تسهیل گفت‌وگوها بین جناح‌های فلسطینی رقیب در پکن باید به عنوان تلاشی از جانب پکن برای به دست آوردن نقشی در این منازعه فهمیده شود، به ویژه نقشی برای وقتی که جنگ‌ها کاهش یافتند.

تلاش‌های واشنگتن برای پایان دادن به جنگ در غزه و عادی سازی منطقه بخشی از استراتژی بزرگ‌تر ایالات متحده برای ایجاد ثبات در خاورمیانه و اجرای استراتژی اقتصادی تحت رهبری ایالات متحده برای این منطقه است تا از این طریق بتواند با تأثیر فزایندۀ چین مقابله کند.

با نگاه به جلو، در حالی که مانورهای استراتژیک چین در خاورمیانه باعث افزایش حمایت از این کشور شده و ایالات متحده را به چالش کشیده است اما هنوز معلوم نیست چه تأثیر بلندمدتی خواهد داشت. روابط پیچیدۀ این منطقه و نقش مهم قدرت سیاسی و نظامی ایالات متحده حاکی از این است که تأثیر چین با محدودیت‌های قابل توجهی مواجه خواهد شد. در حالی که چشم‌اندازهای ژئوپلیتیک تکامل می‌یابند و این منطقه روز به روز مهم‌تر می‌شود، رابطۀ میان بلندپروازی‌های چین و واکنش‌های آمریکا، آیندۀ خاورمیانه را شکل خواهد داد.