دکترین بایدن چه بود؟-۱
چگونه بایدن آشوبِ «لحظۀ تک قطبی» را از سر گذراند؟
اکوایران: در کشوری شدیداً دو پاره، چهار سال زمان بسیار اندکی برای تثبیت یک دکترین سیاست خارجه است. این احتمال وجود دارد که بخش اعظم چیزی که بایدن به دست آورده است، توسط جانشینش نابود شود. اما میراثش تا به امروز نشان دهندۀ رویکرد جدید و متمایزی است که مناسب بررسی برای جهان امروز است.
به گزارش اکوایران، اگرچه برای قضاوت دربارۀ اهمیت تاریخی ریاستجمهوری جو بایدن خیلی زود است، چهار سال گذشته به روشنی شاهد دستاوردهای برجستهای در سیاست خارجی بوده است. جسیکا تی. متیوز، تحلیلگر مسائل بینالملل با انتشار یادداشتی با عنوان «دکترین بایدن چه بود؟» در نشریه فارنافرز، سیاست خارجی بایدن را مورد بررسی قرار داده است. اکوایران این یادداشت بلند را در سه بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن ارائه میشود.
اشتباهات راهبردی
بایدن اشتباهات راهبردی بزرگی داشته است، مخصوصاً وقتی تصمیم گرفت سیاستهای سلفش، دونالد ترامپ، را دنبال کند. اما او مأموریتی مهم را انجام داد: تغییر بنیان سیاست خارجی آمریکا از اتکای ناسالم بر مداخلۀ نظامی به دنبال کردن فعالانۀ دیپلماسی با استفاده از پشتوانۀ قدرت. او دوباره اعتماد دوستان و متحدان را به دست آورد و حضور پررنگ آمریکا در آسیا را کلید زد و نقش ایالات متحده در سازمانها و توافقات چندجانبه را احیا کرد و به طولانیترین مورد از «جنگهای ابدی» این کشور پایان داد -اقدامی که هیچ یک از سه سلفش شجاعت انجامش را نداشت.
تمام اینها علیرغم تهدیدهای بزرگ جدیدی از جانب چین و روسیه اتفاق افتاد، دو قدرتی که با هدف پایان دادن به برتری آمریکا با هم متحد شدهاند. واکنش بایدن به اورژانسیترین واقعۀ دوران ریاستجمهوریاش -حملۀ تمام عیار و بیرحمانۀ روسیه به اوکراین در سال 2022- هم ماهرانه بود و هم خلاقانه، امری که نشان دهندۀ تسلط بر عناصر سنتی کشورداری و همینطور میل به اتخاذ بعضی تصمیمات غیرمتعارف است. ماجرا زمانی پیچیدهتر میشود که بحث چین به وسط میآید که در بلند مدت چالش پیچیدهتری را پیش روی سیاست خارجی ایالات متحده قرار میدهد. رویکرد بایدن به پکن گهگاه بازتاب سطح ناامید کنندهای از ادامۀ رویکرد ترامپ بوده است و باعث افزایش عدم قطعیت دربارۀ تایوان شده است که حساسترین موضوع روابط ایالات متحده و چین است. اما برخلاف رئیسجمهور سابق، بایدن سیاست چین خود را در ماتریسی از اتحادهای احیا شده در آسیا جای داده است. گفته میشود که این فعالیتها نقشی «محوری» برای ایالات متحده در منطقه به وجود آوردهاند، آن هم بدون اینکه از این عبارت استفاده کند.
در خاورمیانه، کارنامهاش ناامید کننده است. جسارتی که بایدن در خروج از افغانستان از خود نشان داد به هیچ وجه در واکنشش به غزه دیده نمیشود و تصور تاریخ گذشتهای از اسرائیل مانع از این شده که فشار بیشتری بر رهبری این کشور وارد کند تا جنگ را به شکلی خردمندانهتر و کمتر مخرب پیش ببرد.
در کشوری شدیداً دو پاره، چهار سال زمان بسیار اندکی برای تثبیت یک دکترین سیاست خارجه است. این احتمال وجود دارد که بخش اعظم چیزی که بایدن به دست آورده است، توسط جانشینش نابود شود. اما میراثش تا به امروز نشان دهندۀ رویکرد جدید و متمایزی است که مناسب بررسی برای جهان امروز است. مهمتر از همه عزمی برای اجتناب از جنگ برای بازسازی دیگر کشورها و بازگرداندن دیپلماسی به عنوان یکی از ابزارهای مهم سیاست خارجی است. آن احیای دیپلماتیک بدون اشکال نبوده است: این مسئله راهبرد اقتصادی جهانی منسجمی به وجود نیاورده است و فاقد تعهدی قوی به عدم گسترش و کنترل تسلیحات است. اما کشوری را پیش روی جهان گذاشته است که بدون هیچ گونه ابهامی، آشوبِ «لحظۀ تک قطبی» را پشت سر گذاشته که پس از جنگ سرد از راه رسید و نشان داد که ایالات متحده میتواند بدون عملیات نظامی یا رنگ و بوی هژمونی با جهان ارتباط داشته باشد.
جهان بایدن
هنگامی که بایدن به قدرت رسید، مهمترین وظیفهاش بازگرداندن اعتماد در خارج از کشور بود. شعار کارزارش «آمریکا برگشته است» بود و وعده داد این کشور بار دیگر «در بالای جدول قرار بگیرد.» با این همه، وقتی به کاخ سفید برگشت، چنین به نظر رسید که نه قدردان قدرت ایالات متحده است و نه آنطور که معمولاً میگوید «قدرت الگوی ما» مثل قبل است. در عوض، دولت او بر این مسئله تمرکز کرد که دیگران را قانع کند دیگر لازم نیست نگران سیاستهای «اول آمریکا»، توهین علنی به ناتو و تحقیر همکاری چندجانبه در زمینههای گوناگون، از تغییرات اقلیمی تا پاندمی کووید 19، باشند.
انجام این کار ساده نبود. حتی دولتهای مشتاق هم فهمیدند که ترامپ (یا رهبری با دیدگاههای مشابه) ممکن است با انتخابات بعدی برگردد. بایدن برای نشان دادن تغییر، در همان روز اول ریاستجمهوریاش ایالات متحده را به سازمان بهداشت جهانی و توافقنامۀ پاریس در زمینۀ تغییرات اقلیمی برگرداند که ترامپ از هر دوشان خارج شده بود. بایدن سریعاً بر تعهد واشنگتن به توافقنامهها و سازمانهای اقتصادی و امنیتی پرشماری تأکید کرد، به ویژه دربارۀ ناتو. در سه سال بعد، تعداد اعضای ناتویی که به هدف پرداخت معادل دست کم دو درصد از تولید ناخالص داخلیشان در زمینۀ دفاعی عمل میکردند، از 9 به 23 کشور رسید و کشورهای دیگری هم قرار است به زودی چنین کنند. دو کشور از لحاظ دفاعی قدرتمند دیگر، سوئد و فنلاند، دههها بیطرفی را کنار گذاشتند و به اتحاد ناتو پیوستند. امروز، آمادگی این اتحاد به میزان قابل توجهی بالاتر است و نیروهای بیشتری هم در مرز روسیه قرار دارند.
دولت بایدن انرژی بیشتری را صرف چیزی کرده که آن را «مشبککاری» ارتباطات عمیق و تازهای در سرتاسر آسیا مینامد که منافع ژئوپلیتیک و اقتصادی را گسترش میدهد و انگیزۀ همهشان هم مهار چین است. تصویر شبکۀ متقاطعی از روابط، با آن استعارۀ آشنای «قطب و اقمار» فرق دارد، همان استعارهای که ایالات متحده را در مرکز همه چیز قرار میداد و دیگر کشورها را دور آن میچید.
این تغییر صرفاً انتزاعی نبود و در جهان واقعی هم اتفاق افتاد. گفتوگوهای امنیتی چهارجانبه (معروف به کواد) بین استرالیا، هند، ژاپن و ایالات متحده از نوعی جلسۀ وزرای خارجه به جلسۀ سران ارتقاء یافت. تیم بایدن برای ساخت ناوگان زیردریایی هستهای برای استرالیا که بتواند پنهانی و از دور فعالیت کند و همینطور تقویت بازدارندگی علیه چین در اقیانوس آرام، آکوس را شکل داد که یک اتحاد امنیتی جدید بین استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده است. نشستهای سه جانبۀ بین ایالات متحده و ژاپن و فیلیپین را با اهداف امنیتی به ژاپن و کرۀ جنوبی متصل کرد. برای نخستین بار، نشست سرانی از اتحادیۀ کشورهای جنوب شرق آسیا در واشنگتن برگزار شد. توافقنامههای دوجانبۀ جدید باعث گسترش دسترسی نظامی ایالات متحده در استرالیا، ژاپن، پاپوا گینۀ نو و فیلیپین شد. و بایدن ارتباط با هند، اندونزی و ویتنام را هم محکمتر کرد. حتی این فهرست ناقص هم نشان دهندۀ سطح خارق العادهای تلاش و دستاورد طی کمتر از چهار سال است؛ هر کجا که ممکن بوده است با هدف تغییر مسیر در واشنگتن، توافقات رسمی و پیوندهای جدیدی ایجاد یا بازیابی شده است.
به مدت بیش از دو دهه، رهبران حاضر در واشنگتن صرفاً در حد حرف از مرکزیت آسیا در قرن بیست و یکم و ضرورت تغییر متناسب با «جنگ جهانی علیه ترور» صحبت کردهاند. دولت اوباما اهمیت حضور راهبردی قویتر در آسیا را به رسمیت شناخت اما آن را به دست نیاورد. بیمیلی دولت ترامپ به اتحادها، روابط ایالات متحده در این منطقه را تضعیف کرد. دولت بایدن مجدداً باعث احیای نقش رهبری شد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
نامه ایران به شورای امنیت: تروئیکای اروپا فورا به قطعنامه ۲۲۳۱ پایان دهد
-
خطرناکترین مرحله جنگ اوکراین/ گزینه هستهای روی میز آمد؟
-
خطونشان ترامپ برای خاورمیانه در آستانه بازگشت به کاخ سفید
-
توافق حماس و فتح بر سر اداره غزه پساجنگ
-
پرواز ارزش اسپیسایکس به 350 میلیارد دلار/ غول فضایی ایلان ماسک در آستانه رکوردشکنی
-
شکاف در سران قوا بر سر قانون حجاب
-
تغییر فاز بازار طلا؛ عرضه سکه ضرب 1403 در حراج فردا
-
واکنش بهارستانیها به افزایش قیمت بنزین؛ قالیباف پاپس کشید، شریعتی تهدید کرد
-
رییس اتحادیه مرغداران: مهاجران نقشی در رشد قیمت تخم مرغ نداشتند