به گزارش اکوایران، اگر اتحادیه اروپا قرار بود یک نماد داشته باشد، شتر مرغ به سمبل آن تبدیل می‌شد. فرود بردن سر در شن و ماسه و امید به ناپدید شدن مشکلات، استایل مورد انتخاب اتحادیه اروپا است، به اندازه‌ای که این بلوک تجاری در سال 2016 که برگزیت رخ داد و دومین اقتصاد بزرگ اتحادیه اروپا از آن جدا شد، سعی کرد با انجام کارهای روزانه خود، سر و ته قضیه را هم  بیاورد.   

به نوشته بلومبرگ، قاره سبز که برخی از خاطره‌انگیزترین شعارهای سیاسی (آزادی، برابری، برادری، ما هرگز تسلیم نخواهیم شد) را به جهان صادر کرد، اکنون به نظر می‌رسد رویکرد محتاطانه یکی از برجسته‌ترین رهبران اخیر خود یعنی آنگلا مرکل را در پیش گرفته باشد: «صبر کنید و ببینید چه می‌شود.»

اروپا گاهی اوقات قادر به انجام اقداماتی بوده است؛ بعضی مواقع به دلیل خوش‌بینی و گاهی هم از روی نگرانی. به وجود آمدن اتحادیه اروپا در دهه 1950، یک پاسخ دیرهنگام به پوپولیسم و جنگ بود: در واقع یکی از اهداف این بلوک، ایجاد روابط نزدیک‌تر میان آلمان و فرانسه بود. اخیرا نیز این اتحادیه گام‌های کوچکی برای افزایش هزینه‌های دفاعی برداشته که این اتفاق، پاسخی به حمله روسیه به اوکراین محسوب می‌شود.

با این حال، انتخاب مجدد دونالد ترامپ در آمریکا، یک تهدید وجودی برای ادامه شرایط معمولی در این اتحادیه است. ترامپ کنترل بزرگ‌ترین اقتصاد جهان را بر عهده خواهد گرفت و آمریکا کشوری است که حامی اصلی اروپا به حساب می‌آید.

تهدیدهای مطرح‌شده از سوی ترامپ که زمانی اتحادیه اروپا را بزرگ‌ترین دشمن خود توصیف کرد، نگران‌کننده هستند: توقف حمایت از اوکراین، ترک کردن ناتو، اعمال تعرفه‌ 20 درصدی بر واردات از اروپا (و حتی بیشتر برای برخی خودروها) و خروج از هر مذاکره‌ی چندجانبه به ویژه‌ آن‌هایی که کلمات «جهانی» و «سبز» را در عنوان خود دارند.

بسیاری از این اقدامات، آسیب‌رسان خواهند بود. گلدمن ساکس اعلام کرده که حتی تعرفه 10 درصدی باعث خواهد شد 1 درصد از تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا از میان برود و در این میان، آلمان بیشترین آسیب را می‌بیند.

واگذاری بخشی از قلمروهای اوکراین به ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، اعضای اتحادیه اروپا یعنی استونی، لتونی و لیتوانی را در معرض خطر قرار می‌دهد؛ موضوعی که باعث می‌شود اتحادیه اروپا مجبور به افزایش دفاع از کی‌یف شود و همین امر مالیات‌دهندگان این اتحادیه را تحت فشار قرار خواهد داد.

البته همانطور که شتر مرغ‌ها همواره در ماسه‌های بلژیک با خود تکرار می‌کنند، ترامپ علاقه دارد که زیاد حرف بزند. در واقع، او در دوره نخست ریاست‌جمهوری خود از پیمان ناتو خارج نشد.

مسائله به این موضوع بستگی دارد که ترامپ به کدام یک از اعضای حلقه خود، بیشتر گوش خواهد داد: جی‌دی ونس، معاون او، کی‌یف را در مدت بسیار کوتاهی طرد خواهد کرد. اما جمهوری‌خواهان محتاط‌تر هرگز نمی‌خواهند در موضوع اوکراین، هر آنچه که پوتین می‌خواهد را به او بدهند. در واقع، ترامپ به پوتین اعلام کرده جنگ در اوکراین را وخیم‌تر نکند و حضور نظامی قدرتمند واشنگتن در اروپا را به رئیس‌جمهور روسیه خاطرنشان کرده است.

ناتو مجارستان ویکتور اوربان

ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان

با این حال، عاقلانه نیست که رهبران اروپا فکر کنند ترامپ همانند دوره نخست ریاست‌جمهوری خود، انعطاف‌‌پذیر خواهد بود. این بار او احتمالا از پشتیبانی هر دو بخش کنگره یعنی سنا و مجلس نمایندگان برخوردار خواهد شد و دولت او مملو از مطلق‌گرایان «عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم» می‌شود. تعهد ترامپ به وضع تعرفه‌ها (همانطور که ترامپ گفته، زیباترین کلمه در زبان انگلیسی Tariff (تعرفه) است) واقعی به نظر می‌رسد.

سیاست‌مداران اروپایی‌ مانند ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان، و جورجیا ملونی، نخست‌وزیر ایتالیا، احتمالا به ترامپ نخواهند گفت که پا پس بکشد. اگر هم ترامپ خواهان یک توافق باشد، رویکرد غیرقابل پیش‌بینی و معامله‌محور او، تضاد شدیدی با اروپایی‌های مشورت‌محور خواهد داشت که به شکل وسواس‌گونه‌ای خواهان انجام تمام رویه‌ها هستند.

از همه مهم‌تر، ترامپ قوی‌تر با یک اروپای به مراتب ضعیف‌تر روبه‌رو خواهد شد. در سال 2016، آنگلا مرکل که می‌توانست در بحرانی‌ترین شرایط آرام باشد، بر آلمان حکومت می‌کرد و امانوئل مکرون در حال تجسم مجدد مرکزگرایی در فرانسه بود.

اکنون مکرون یکی از آسیب‌پذیرترین رهبران اروپا است و مرکل روزهای خود را با مطالعه آثار شکسپیر می‌گذراند، در حالیکه جانشین او یعنی اولاف شولتس، در روز اعلام پیروزی ترامپ با فروپاشی ائتلاف خود مواجه شد.

به نظر می‌رسد هیاهوی سیاسی در اروپا از سوی ترامپی‌ترین اعضای آن رخ داده باشد: اوربان، ملونی و مارین لوپن که می‌‌تواند در صورت پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه در سال 2027، به ترامپ اروپا تبدیل شود.

امانوئل مکرون

امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه

برای تمام ادعاهای ترامپ که گفته اروپایی‌های فریبکار با استفاده از خیرخواهی واشنگتن اقتصاد خود را تقویت کرده‌اند، حقیقت این است که در زمینه اقتصادی، آمریکا به مراتب عملکرد بسیار بهتری از قاره سبز داشته است.

تولید سرانه اروپا 30 درصد پایین‌تر از آمریکا است. تقریبا تمام صنایع آینده در حال ظهور در آمریکا هستند. در 50 سال گذشته، هیچ شرکتی از اتحادیه اروپا با ارزش بازار بیش از 100میلیارد دلار تأسیس نشده است. در میان 50 شرکت برتر جهان در حوزه فناوری، تنها چهار شرکت اروپایی هستند. در سال 2023، اروپا تنها 4/5 درصد از کل بودجه دفاعی خود را به تحقیق و توسعه اختصاص داد، در حالیکه این آمار برای آمریکا 16 درصد بود.

عمده این آمارها در گزارش ماه سپتامبر ماریو دراگی، رئیس‌جمهور ایتالیا که به‌عنوان رئیس بانک مرکزی اروپا نیز خدمت کرده، منتشر شده است.  

در کنار تمام آمارهای وحشتناک، این تکنوکرات کهنه‌کار طرحی برای اصلاحات ارائه داده است: سرمایه‌گذاری 800 میلیارد یورویی (852 میلیارد دلار) در نوآوری؛ ادغام صنایعِ بیش از حد پراکنده مانند مخابرات، انرژی و امور مالی؛ ایجاد یک بازار واحد در خدمات (که در نهایت بزرگ‌تر از تولید است)؛ گسترش بازار اوراق بدهی؛ و ارتقای صنعت دفاعی در اروپا.

دراگی در مورد «سیاست صنعتی» بیش از حد خوش‌بین است و بیش از اندازه دلسوز حمایت‌گرایی در نظر گرفته می‌شود. اما مشکل اصلی در گزارش دراگی - مانند ایده‌هایی که مکرون مطرح می‌کند - این است که این اقدامات باید دهه‌ها قبل به وقوع می‌پیوست. همچنین یک بازار واحد در خدمات، ایده جدیدی به حساب نمی‌آید.

اگر شتر مرغ‌ها سر خود را از شن و ماسه بیرون بیاورند، متوجه دو موضوع خواهند شد؛ نخست، ترامپ تنها باعث وخیم‌تر شدن یک مشکل بزرگ‌تر می‌شود. حتی قبل از سال 2016 و نخستین حضور ترامپ در کاخ سفید، اروپا در حال غرق شدن بود. دموکرات‌ها ممکن است سخنان مودبانه‌ای درباره فرهنگ اروپایی داشته باشند، اما جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، عمده تعرفه‌های دولت نخست ترامپ را حفظ کرد.

دونالد ترامپ

ایالات متحده به شکل فزاینده‌ای بر آسیا مترکز شده است تا اروپا. رویکرد «صبر کن و ببین چه می‌شود» اکنون ممکن است صبر کردن برای اتفاقی باشد که شاید هرگز رخ ندهد.

نکته دوم این است که ترامپ ممکن است کاتالیزوری باشد که اروپا برای متحد کردن اقداماتش به آن نیاز دارد. طرح ایجاد یک اتحادیه بانکی مدت‌هاست که عقب افتاده است؛ اکنون این ایده می‌تواند به‌عنوان رقیبی برای وال‌استریت به واقعیت تبدیل شود.

توسعه بیشتر صنایع سبز و سازگاز با محیط زیست برای رقابت با چین و آمریکا ضروری خواهد بود و این اتفاق مزایای نجات پیدا کردن از تبعات تغییرات اقلیمی را نیز در پی دارد. یکپارچه‌سازی صنایع دفاعی (و وارد کردن بریتانیا به جمع) تنها راهی است که اروپا می‌تواند به وسیله آن از ساکن جدید کاخ سفید استقلال پیدا کند.

تفرقه باعث می‌شود پرهای شتر مرغ‌ها یکی یکی کنده شود، اول به وسیله ترامپ، بعد چین و در نهایت لوپن. اما اتحاد در پشت یک برنامه خواستار اصلاح، باعث افزایش قدرت اتحادیه اروپا می‌شود، چراکه این بلوک تجاری همچنان دومین اقتصاد بزرگ جهان و قلب تپنده فرهنگ غرب است.

برای تمام غوغاهای ترامپ، او به کمک اروپایی‌ها نیاز دارد تا با مشکلاتی مانند چین و خاورمیانه مقابله کند؛ جایی که بریتانیا، فرانسه و دیگر قدرت‌های استعماری سابق همچنان ارتباطات و تخصص خود را حفظ کرده‌اند.

تردید کمی وجود دارد که رئیس‌جمهور جدید آمریکا ممکن است از بی‌ثبات‌سازی اروپا لذت ببرد. بهترین پاسخ اروپا به انتخاب ترامپ می‌تواند استفاده از این واقعیت به‌عنوان انگیزه‌ای برای مستحکم‌‌تر کردن جایگاه جهانی خود باشد. اما برای انجام این کار، اروپا نخست باید سر خود را از شن بیرون بیاورد.