به گزارش اکوایران، نخستوزیر بریتانیا، کیر استارمر، در روزهای گذشته در اقامتگاه رسمی خود در «چکرز» میزبان دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بود؛ دیداری که فرصتی برای نمایش وجهه او به عنوان «سیاستمدارِ کارکشته» محسوب میشد. او تلاش داشت تا با تکیه بر روابط مستحکم خود با ترامپ، حمایت او را برای دفاع از اوکراین در برابر روسیه جلب کند.
این تصویر اما در تضاد آشکار با چهره دیگر استارمر به عنوان سیاستمدار متمرکز بر داخل است؛ چهرهای که همچنان زیر سایه استعفای معاون نخستوزیر به دلیل پرونده تخلف مالیاتی و برکناری سفیر بریتانیا در واشنگتن، پیتر ماندلسون (بهخاطر ارتباطاتش با جفری اپستین، متهم جنسی شناختهشده) قرار دارد. همزمان، سقوط شدید محبوبیت دولت در نظرسنجیها و رشد فزاینده جناح راست پوپولیست، فشارها را دوچندان کرده است.
اتحاد با وجود مصائب داخلی
به نوشته نیویورک تایمز، همین وضعیت دوگانه در کشورهای دیگر اروپایی نیز دیده میشود؛ در فرانسه، امانوئل مکرون رئیسجمهور، برای ششمین بار نخستوزیر خود را پس از رأی عدم اعتماد پارلمان از دست داده و در آلمان، برنامههای فردریش مرتس، صدراعظم برای اصلاحات اقتصادی بهدلیل شکنندگی ائتلاف حاکم عملاً متوقف شده است.
با این حال، رهبران اروپا در عرصه بینالمللی به شکل کمسابقهای متحد و مصمم ظاهر شدهاند، در حالی که در داخل با بحرانهای سیاسی پیاپی دستوپنجه نرم میکنند. ایستادگی آنها در برابر روسیه بهخوبی در روز چهارشنبه نمایان شد؛ زمانی که پهپادهای روسی وارد حریم هوایی لهستان شدند و ناتو جنگندههای خود را به پرواز درآورد؛ اقدامی که نشانهای خطرناک از گسترش تنشها بود.
پیتر ریکتس، مشاور سابق امنیت ملی بریتانیا و سفیر پیشین این کشور در فرانسه، میگوید: «در شرایط فعلی که بحران اصلی بر همه چیز سایه انداخته، تضعیف موقعیت سیاسی این رهبران در داخل چندان اهمیتی ندارد. در موضوع اوکراین، هیچ شکاف حزبی وجود ندارد.»
قدرت شکننده
با این حال، کارشناسان تردید دارند که رهبران اروپایی که در سیاست داخلی دچار مشکل هستند، بتوانند مدت زیادی در صحنه بینالمللی مقتدر ظاهر شوند. از هم پاشیدگی صحنه سیاسی در بریتانیا، فرانسه و آلمان باعث شده دولتهای میانهرو همواره نگران از دست دادن قدرت باشند و بیشتر انرژیشان صرف مسائل داخلی مانند مهاجرت و اقتصاد شود.
در فرانسه، مکرون که خود را در صف مقدم واکنش اروپا به جنگ اوکراین قرار داده، سهشنبه به سرعت بهدنبال جایگزینی برای نخستوزیر برکنارشدهاش، فرانسوا بایرو، رفت. او سباستین لوکورنو، وزیر دفاع مستعفی، را بهعنوان نخستوزیر جدید منصوب کرد؛ فردی که حالا باید میان جناحهای راست افراطی و چپ افراطی تعادل ایجاد کند؛ جناحهایی که بیش از آنکه به فکر تصویب بودجه باشند، در پی وادار کردن مکرون به برگزاری انتخابات زودهنگام هستند.
هرچند اکثریت مردم اروپا همچنان از حمایت از اوکراین پشتیبانی میکنند، اما توانایی این قاره در ادامه این روند در بلندمدت، بهشدت به حل مشکلات اقتصادی داخلی بستگی دارد. همبستگی کنونی اروپا ممکن است در صورت درخواست برای اعزام نیرو به عنوان یک نیروی حافظ صلح، یا چنانچه رأیدهندگان رهبران میانهرو را کنار گذاشته و به گزینههای افراطی روی بیاورند، به سرعت فروبپاشد.
جستجو برای دستاوردهای خارجی
ریچارد هاس، رئیس پیشین شورای روابط خارجی آمریکا که کتابی با عنوان سیاست خارجی از خانه آغاز میشود نوشته است، گفت: «اروپاییها در اقدام بیرون از مرزهایشان محدودند، چون در داخل مرزها کاری از پیش نمیبرند». هاس توضیح میدهد که رهبران اروپا تحت تأثیر «ابعاد و خشونت اقدامات پوتین» و همچنین «هشدار جدی آمریکا» متحد شدهاند. ناکامیهای داخلی، آنها را به سمت جستوجوی دستاوردهای خارجی سوق داده؛ انگیزهای که پیشتر در زندگی سیاسی رهبرانی چون وینستون چرچیل و ریچارد نیکسون نیز دیده میشد.
این بلندپروازیها بیثمر هم نبوده است. کشورهای اروپایی افزایشهای تاریخی در بودجه نظامی خود را تصویب کردهاند، تسلیحات را از آمریکا خریداری و به اوکراین منتقل میکنند و در حال برنامهریزی برای تشکیل یک «ائتلاف داوطلب» هستند تا پس از توافق صلح با روسیه، امنیت اوکراین را تضمین کند.
اما به گفته هاس، چالش اصلی زمانی رخ خواهد داد که اروپا بخواهد در پروژهای تاریخساز، وابستگی تاریخی خود به تضمینهای امنیتی آمریکای پس از جنگ جهانی دوم را کنار بگذارد. چنین پروژهای نیازمند تعهداتی بلندمدت و فراتر از دولتهای کنونی است؛ امری که در دوران بیثباتی سیاسی اروپا بسیار دشوار به نظر میرسد.
لهستان که ناگهان خود را در خط مقدم جنگ میبیند، نمونه روشنی از چالشهای سیاسی اروپا به شمار میرود. نخستوزیر میانهرو، دونالد تاسک، موضعی قاطع در حمایت از اوکراین اتخاذ کرده بود، اما با روی کار آمدن رئیسجمهور راستگرای جدید، کارول ناوروکی، که مخالف عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا است، این کشور اکنون بر سر نحوه برخورد با پناهجویان اوکراینی بهشدت دچار شکاف داخلی شده است.
محافظهکاری مرتس
در آلمان، فردریش مرتس کار خود را پر قدرت آغاز کرد؛ او با مذاکره، محدودیتهای بدهی دولت را کاهش داد تا امکان تأمین مالی افزایش عظیم بودجه نظامی فراهم شود. او در نشست رهبران اروپایی در کاخ سفید در ماه اوت، از ترامپ خواست تا ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه را برای پذیرش آتشبس با اوکراین تحت فشار بگذارد. مرتس پس از آن نشست گفت: «ما کاملاً آماده و هماهنگ بودیم. فکر میکنم این موضوع رئیسجمهور آمریکا را واقعاً خشنود کرد، چون متوجه شد ما اروپاییها اینجا با یک صدا سخن میگوییم.»
با این حال، در بازگشت به برلین، مسیر مرتس پرسنگلاختر شد. او که با وعده اصلاح اقتصاد کند و بسته آلمان به قدرت رسیده بود، تاکنون با ائتلاف بزرگ اما شکنندهاش - متشکل از دموکراتمسیحیهای راست میانه و سوسیالدموکراتهای چپ میانه - نتوانسته نظر کارشناسان را جلب کند؛ چرا که اقداماتش بیش از حد محتاطانه ارزیابی شده است.
اختلافات داخلی ائتلاف نیز بر مشکلات او افزوده است. ائتلاف او بر سر معرفی یک قاضی برای دیوان عالی آلمان، دچار شکاف شد؛ نامزد پیشنهادی، یک حقوقدان لیبرال، از سوی جناح راست به دلیل دیدگاههایش درباره سقط جنین و موضوعات اجتماعی دیگر بهشدت مورد حمله قرار گرفت.
تهدیدی بزرگتر اما از سوی حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» در کمین است؛ حزبی که اکنون در نظرسنجیها حتی از حزب دموکراتمسیحی مرتس نیز پیش افتاده. به گفته کانستانزه شتلزنمولر، رئیس مرکز مطالعات ایالات متحده و اروپا در اندیشکده بروکینگز واشنگتن، این حزب «در پی شکاف انداختن در میان محافظهکاران مرتس، فروپاشاندن ائتلاف او و ایجاد هرجومرج و بیاعتمادی در میان رأیدهندگان است.» او تأکید کرد: «وظیفه اصلی مرتس این است که اجازه ندهد آنها در هیچیک از این اهداف موفق شوند.»
آخرین دوره مکرون
در فرانسه، امانوئل مکرون که دورهاش در سال ۲۰۲۷ به پایان میرسد، با مزایا و محدودیتهای یک «رئیسجمهور نزدیک به پایان راه» مواجه است. بر اساس نظام سیاسی فرانسه، او در حوزه سیاست خارجی آزادی عمل بیشتری نسبت به همتایان بریتانیایی و آلمانی خود دارد. تحلیلگران میگویند از تابستان گذشته، پس از آنکه تصمیمش برای برگزاری انتخابات پارلمانی نتیجه معکوس داد و به بنبست کنونی منجر شد، بیش از پیش بر سیاست خارجی متمرکز شده است.
مجتبی رحمان، تحلیلگر مؤسسه مشاوره ریسک سیاسی اوراسیا گروپ، میگوید: «مشاوران خود او میگویند مشکلات سیاسی داخلی برایش وقت و فضای بیشتری ایجاد کرده تا به امور بینالمللی بپردازد». با این حال، او اضافه میکند که بلاغت مکرون و چشماندازش برای اروپایی با استقلال راهبردی، به دلیل ناتوانی فرانسه در تأمین مالی آن، بیاثر میشود: «مکرون سیاست دارد اما توان پشتیبانی از آن را ندارد، چون فرانسه عملاً ورشکسته است.»
برای کییر استارمر اما محاسبه سیاسی متفاوت است. حزب کارگر او با اکثریت ۱۴۸ کرسی در پارلمان، تا سال ۲۰۲۹ موظف به برگزاری انتخابات نیست. هرچند ظهور نایجل فراژ، رهبر پوپولیست، باعث گمانهزنیهای گسترده درباره احتمال نخستوزیری او در آینده شده، اما استارمر هفته آینده در دیدار با ترامپ، تنها رهبر بزرگ اروپایی خواهد بود که بیشترین احتمال وجود دارد حتی پس از خروج ترامپ از قدرت نیز همچنان در جایگاه خود باقی بماند.
پیتر ریکتس، مشاور پیشین امنیت ملی بریتانیا، میگوید: «بهنوعی جایگاه او از هر سه رهبر مطمئنتر است. تا زمانی که نخستوزیر بریتانیا در پارلمان اکثریت پایدار و مطمئنی داشته باشد، دستش برای تصمیمگیری تقریباً باز است.»