جنگ اوکراین و بر هم خوردن تعادل قدرت نرم و سخت؛
چرا جنگ اوکراین آغازی بر «جنگ سرد جدید» نیست؟
اکوایران: برخی از سیاستمداران وضعیت کنونی را «جنگ سرد جدید» نامیده و بر سیاست انزوا و مهار تأکید میکنند. اما این استعاره تاریخی آدرس غلطی را در مورد چالش راهبردی که آمریکا با آن روبروست نشان میدهد.
به گزارش اکوایران، جنگ در اوکراین، علاوه بر خسارات ویرانگری که به اوکراین وارد کرده، پای قدرتهای جهانی را نیز به این منازعه باز کرده است. تحلیل گران غربی، مداخله غیرمستقیم ایالات متحده و ائتلاف ناتو در این جنگ و حمایت گسترده آنها از کییف را در چارچوب استراتژی «رقابت ابرقدرتها» تحلیل کرده و از آغاز یک «جنگ سرد جدید» خبر میدهند.
جوزف نای، نظریهپرداز و استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد و رئیس سابق شورای اطلاعات ملی و واضع نظریه «قدرت نرم» با انتشار یادداشتی در نشریه نشنال اینترست با عنوان «جنگ در اوکراین محدودیتهای «رقابت ابرقدرتها» را آشکار کرد» ضمن برشمردن نواقص نظریه «رقابت ابرقدرتها» استدلال کرده که با توجه به آمیختگی چین در اقتصاد جهانی سخن گفتن از آغاز یک «جنگ سرد جدید» دور از ذهن مینماید و استراتژی درست مستلزم همکاری ایالات متحده با چین است که همزمان به عنوان رقبای استراتژیک رقابت کنند.
چالشهای آینده
انتخابهای استراتژیکی که پس از پایان جنگ در اوکراین با آن روبرو خواهیم شد به زمان پایان و چگونگی پایان این جنگ بستگی دارد. با این وجود، میتوان چالشهای عمده برای منافع و ارزشهای آمریکا و اینکه چگونه از این جنگ متاثر شده را برآورد کرد.
حداقل در سه موضوع پای منافع حیاتی ایالات متحده در میان است: روابط قدرتهای بزرگ با چین و روسیه، تهدیدات فراملی مانند تغییرات آبوهوایی و بیماریهای همهگیر، و حفظ نظم مبتنی بر قواعد که در راستای منافع امریکاست. پیشبینیها در مورد آینده اغلب با رویدادهای غیرقابل پیشبینی تضعیف میشوند، اما با این وجود، وقتی سیاستگذاران در جستجوی امر ناشناخته هستند، داشتن یک دیدگاه کلی به یاری سیاستگذاری میآید.
برادر بزرگتر و سودای غلبه باد شرقی
از سال 2017، استراتژی امنیت ملی آمریکا بر رقابت ابرقدرتها با چین و روسیه متمرکز شده است. در ماههای قبل از جنگ، این دو کشور به عنوان محور اقتدارگرایان جهان، متعهد به دوستی مادامالعمر با یکدیگر شدند و شی جینپینگ اعلام کرد که باد شرقی بر غرب غلبه دارد.
این شعار پس از تهاجم ویرانگر ولادیمیر پوتین -که موجب تقویت جناح غرب شد- کمتر قانعکننده به نظر میرسد. ناتو دیگر درگیر «مرگ مغزی» (به قول قبلی امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه) به نظر نمیآید و روسیه با اقتصادی کوچک به اندازه یک دهم چین و شهرت نظامی تضعیف شده، اکنون به طور فزایندهای شبیه شریک کوچکتر به نظر میرسد. اندیشیدن به چگونگی ادغام مجدد روسیه پس از جنگ در نظام بین المللی چالش مهمی برای سیاست خارجی خواهد بود.
دو مشکل استراتژی رقابت ابرقدرتها
حتی قبل از جنگ، استراتژی رقابت ابرقدرتهای آمریکا دو مشکل داشت. اول، این کشور دو شکل بسیار متفاوت از دولتها را در کنار هم قرار داد – قدرتی رو به زوال و قدرتی در حال ظهور. همانطور که جهان متأسفانه در سال 1914 و دوباره امسال کشف کرد، یک قدرت رو به زوال اغلب حاضر به ریسک بیشتری است. روسیه در حال اضمحلال جمعیتی و اقتصادی است، اما منابع عظیمی را در شکلها و جاهای مختلف در نقش خرابکار حفظ کرده است -از سلاحهای هستهای و سایبری گرفته تا خاورمیانه و یا تهدید همسایگان خود. ایالات متحده با استراتژی روسیه خود عملا در حال قرار دادن این کشور در آغوش چین برای همیشه است.
مشکل دوم در راهبردی که صرفاً بر رقابت ابرقدرتها تمرکز میکند، توجه ناکافی به نوع جدیدی از تهدید علیه منافع همگانی است که از جهانی شدن اکولوژیک ناشی میشود. تغییرات آبوهوایی جهانی تریلیونها دلار هزینه در بر خواهد داشت و میتواند خسارتهایی در مقیاس جنگ ایجاد کند. همهگیری کووید-۱۹ تاکنون یک میلیون آمریکایی را کشته است -بیش از مجموع جنگهای این کشور از زمان جنگ داخلی.
توهم «جنگ سرد جدید»
برخی از سیاستمداران وضعیت کنونی را «جنگ سرد جدید» نامیده و بر سیاست انزوا و مهار تاکید میکنند. اما این استعاره تاریخی آدرس غلطی را در مورد چالش راهبردی که آمریکا با آن روبروست نشان میدهد. در جنگ سرد واقعی، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی تجارت دوجانبه یا تماس اجتماعی کمی داشتند و سیاست مهار منطقی بود.
با این حال، امروز چین بزرگترین شریک تجاری برای کشورهای بیشتری نسبت به ایالات متحده است و تلاش برای محدود کردن تجارت با چین بسیار پرهزینه خواهد بود و هزینههای واقعی تحریمهای کنونی علیه روسیه برای اقتصاد جهانی در مقایسه با جدا شدن از چین به چشم نخواهد آمد.
رقابت استراتژیک مدیریت شده
علاوه بر این، حتی اگر اختلال در جهانیسازی اقتصادی ممکن یا مطلوب باشد، نمیتوانیم وابستگی متقابل اکولوژیکی را که نه از سیاست بلکه از قوانین زیستشناسی و فیزیک پیروی میکند، جدا کنیم. این حقایق با جنگ در اوکراین تغییر نکرده است. استراتژی درست مستلزم همکاری ایالات متحده با چین است که همزمان به عنوان رقبای استراتژیک رقابت کنند. طبق دیدگاه کوین راد، نخستوزیر سابق استرالیا، هدف رقابت ابرقدرتها با چین پیروزی کامل بر یک تهدید وجودی نیست، بلکه «رقابت استراتژیک مدیریت شده» است.
چین دومین اقتصاد بزرگ دنیاست و برخی تحلیلگران معتقدند تولید ناخالص داخلی آن (بر اساس نرخ ارز بازار) ممکن است در دهه 2030 از تولید ناخالص داخلی آمریکا پیشی بگیرد. اما چین با دستهای از مشکلات اقتصادی، جمعیتی و سیاسی مواجه است. نرخ رشد آن در حال کند شدن است، بهرهوری در کل پایین است، نیروی کارش در سال 2015 به اوج خود رسید و متحدان سیاسی کمی دارد. حتی با وجود روسیه، تنها یک پنجم اقتصاد جهان را تشکیل میدهد، در حالی که ایالات متحده، ژاپن و اروپا نیمی از اقتصاد جهان را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر، حتی اگر جنگ اوکراین روسیه را تا دوران پس از پوتین به چین پیوند دهد، دموکراسیهای غربی ظرفیت سازماندهی نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین را خواهند داشت که بتواند بر رفتار چین تأثیر بگذارد. حفظ این اتحادها احتمالا در مرکز استراتژی آمریکا پس از اوکراین باقی میماند.
جنگ اوکراین و به هم خوردن تعادل قدرت نرم و سخت
ایالات متحده به ثبات و نظم علاقهمند است. وقتی از نظم بینالمللی صحبت میکنیم، اغلب به دو چیز اشاره میکنیم: توزیع یا توازن قدرت اساسی، و مجموعه هنجارها و رویههایی که بر روابط بین دولتها تأثیر میگذارند. جنگ اوکراین با کاهش قدرت سخت و نرم روسیه و قدرت نرم چین، تعادل را کمی در جهت آمریکا تغییر داده است.
در مورد نظم هنجاری، تهاجم روسیه به قواعدی که پس از سال 1945 در منشور سازمان ملل متحد تصریح شده بود، لطمه زد، اما اکثر کشورهای عضو به اصول حاکمیت و تمامیت ارضی علاقه دارند. باید دید چقدر به هنجارهای رژیم منع اشاعه که از سال 1968 سرعت گسترش سلاح های هسته ای را کند کرده، آسیب وارد شده است.
به طور خلاصه، شرایط برای یک سیاست خارجی موفق پس از پایان جنگ اوکراین امیدوارکننده به نظر میرسد، اما تاریخ همیشه شگفتیهای خود را دارد. دستهای از رویدادها میتوانند به سرعت این شرایط مساعد را از بین ببرند: برای مثال، شکست ناامیدانه پوتین باعث سوق دادن او از هشدار هستهای به یک حمله تاکتیکی سوق داده شود. یا تهاجم به تایوان که منجر به شکاف عظیم در اقتصاد جهانی میشود. یا شکافهای داخلی آمریکا که قدرت نرم این کشور را تضعیف میکند و واشنگتن را از بازی با ورقهایی که اشتباه محاسباتی عظیم پوتین در اختیارش گذاشته، محروم کند. آینده همیشه نامشخص است، اما زمان برنامهریزی از قبل اکنون است.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ آغاز دوباره مذاکرات هستهای ایران و غرب از روز جمعه در ژنو
-
پیامدهای پاسخ فوری تهران به قطعنامه آژانس
-
اضافه شدن یک آیتم جدید به قبوض برق
-
چالش نابهنگام کرملین؛ بنسلمان رویاهای پوتین را بر باد میدهد؟
-
پیش بینی بورس فردا 5 آذر ماه 1403/ شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران کمی بالاتر از سقف اردیبهشت ماه
-
بازار مسکن همچنان بی خریدار؛ این فروشندگان تخفیف های طلایی می دهند
-
ایران، ارشتبد و سپهبد ندارد؟
-
همسان سازی حقوق بازنشستگان در خوان آخر/ زمان اصلاح احکام مشخص شد
-
ترامپ دیگر یک عصیانگر نیست