به گزارش اکوایران، محمود سریع القلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهیدبهشتی تهران و نایب رئیس مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، در مقاله‌ای با عنوان «فاکتورهای شکل‌دهنده محاسبات برجامی کنونی ایران» که از سوی وبگاه موسسه خاورمیانه منتشر شده، نوشته  است:

در سال گذشته، مذاکرات بر سر احیای توافق هسته‌ای 2015 ایران، موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، نتیجه‌بخش نبوده است. به نظر می رسد محاسبات کنونی برجامی ایران توسط ۳ عامل کلیدی شکل گرفته است: انتقال قدرت در آینده، درس های آموخته شده از جنگ اوکراین و تغییرات در نظم بین المللی در حال ظهور.

14aliazady

دوران انتقالی

تنها عامل مهمی که محاسبات خارجی و داخلی ایران را هدایت می کند، دوران گذار انتقال احتمالی قدرت در آینده نزدیک به میان مدت است. نخبگان اصلی کشور در حال انجام تمام آمادگی‌های دقیق و موارد احتمالی مورد نیاز برای انتقال نهایی هستند.

بیش از سه دهه است که کشور به سلسله مراتب خاصی از روابط و فرهنگ خاصی از دولت‌داری عادت کرده است. در سیاست خارجی، ایران با پیگیری مشارکت گسترده منطقه‌ای و حفظ فاصله حساب شده از غرب، ثبات را پی‌ریزی کرده است. در حالی که همه نشانه ها حاکی از تداوم و حداقل تنظیم مجدد اهداف در آینده است، مطمئناً یک بازنگری اساسی در پرسنل وجود خواهد داشت.

همانطور که نمونه‌هایی از جنوب جهانی نشان می‌دهند، دوره‌های گذار در کشورهای بسیار متمرکز عموماً شامل تلاطم و عدم اطمینان است. با توجه به سیاست داخلی پرشتاب ایران، رهبران آینده به زمان قابل توجهی برای تحکیم قدرت و اقتدار نیاز خواهند داشت.

یک فرض اساسی در مورد دوران گذار وجود دارد و آن این است که مقابله با چالش‌های سیاست خارجی بسیار پیچیده تر از مسائل داخلی خواهد بود. به نظر می رسد برای اهداف امنیتی کشور، تداوم سیاست خارجی ضروری است.

ایران آشکارا اعلام کرده است که هدفش تبدیل شدن به یک کشور عادی نیست، و به‌عنوان مثال، یک ترکیه یا مالزی دیگر نخواهد بود (کشورهایی که در سیستم اقتصادی و سیاسی جهانی ادغام شده‌اند. بنابراین، هیچ نشانه‌ای از تغییر پارادایم به سمت غرب در افق دیده نمی‌شود.

در این زمینه، یک برنامه هسته‌ای قوی و موضع بازدارندگی به عنوان قابل اعتمادترین ابزار برای تضمین تداوم سیاست و مهمتر از آن، مدیریت فرآیند انتقال اهمیت فزاینده‌ای پیدا می‌کند.

ایران به احتمال زیاد به پیشبرد برنامه هسته ای خود ادامه خواهد داد اما در رسیدن به آستانه هسته ای درنگ می‌کند. به نظر می رسد تهران عواقب شدید جهانی را که در صورت عبور از آستانه هسته‌ای در پی خواهد داشت، به رسمیت می شناسد.

علاوه بر این، برای آینده قابل پیش‌بینی و به‌ویژه در دوره گذار، ایران تمام تلاش خود را برای حفظ اهرم‌های منطقه‌ای خود انجام خواهد داد. اگرچه انتظار تثبیت های ایدئولوژیک طولانی مدت در محاسبات تحلیلی ایران وجود دارد، اما هسته تصمیم‌ساز آن احتمالاً آگاه است و از نظر تحلیلی قادر به درک تحولات سیاسی بالقوه در واشنگتن است.

بنابراین، این سوال مطرح می شود: چرا ایران در مذاکرات قبلی و اخیر برجام همچنان به طرح خواسته های غیرعملی خود ادامه می‌دهد؟ محتمل‌ترین دلیل این است که سیاست «تطویل تعمدی» را دنبال می کند. از طریق این روند به بن‌بست رسیده، ایران همچنان ایالات متحده را مسئول‌بن بست حاصل شده می داند.

در طول یک دوره عدم اطمینان سیاسی در واشنگتن و زمانی که ایران با چشم‌انداز تسکین کوتاه مدت اقتصادی محدود، همسویی نزدیک‌تر اعراب و اسرائیل و چالش‌های داخلی اجتناب‌ناپذیر مرتبط با گذار سیاسی مواجه است، تهران احتمالاً حفظ بازدارندگی هسته‌ای و نفوذ منطقه‌ای خود را به عنوان ابزارهای قابل اعتماد در استراتژی سیاست خارجی برای تضمین وضعیت موجود، می‌بیند. 

ali azady 6.26.22

درس‌های جنگ اوکراین

پیش از آغاز جنگ روسیه و اوکراین در اواخر فوریه، ایران بین منافع متعارض رقیب، دو دسته شده بود: «توسعه اقتصادی» و «بازدارندگی هسته‌ای». 

اما سطح ویرانی در اوکراین در بحث‌های داخلی کشور  به طور قاطع تعادل را به نفع بازدارندگی هسته‌ای تغییر داد. اکنون صدها میلیارد دلار برای بازسازی زیرساخت‌های اوکراین و بازگرداندن آن به شرایط قبل از جنگ مورد نیاز است.

برای رهبران ایران، درس جنگ اوکراین این است که در غیاب قابلیت بازدارندگی و شرکای قابل اعتماد بین‌المللی، ایران با خطر بزرگ حملات نظامی و شاید حتی یک جنگ طولانی مدت مواجه است.

علاوه بر این، تأثیر جنگ در اوکراین بر واقعیت «تنهایی ژئوپلیتیکی» ایران تأکید کرد. آنچه که تشویش تهران را تشدید کرد این واقعیت بود که در حالیکه یک ملت اروپایی ویران شد، نیمی از جهان بی طرف ماند.

در حالی که ایران تخریب تدریجی اوکراین را طی چند ماه تماشا می کرد، متوجه عواقب بالقوه یک اتحاد نظامی بین المللی/منطقه‌ای شد که این کشور را هدف قرار می‌داد. در بحبوحه یک جنگ سایه‌ مداوم با اسرائیل، انقباض اقتصادی، تحریم‌های شدید ایالات متحده، محدودیت‌های بودجه‌ای، اعتصاب‌های ملی و تورم خزنده بی‌وقفه، تبعات می‌تواند فلج‌کننده باشد.

با در نظر گرفتن این موضوع، بازدارندگی هسته‌ای حتی مهم‌تر از همکاری امنیتی با مسکو به نظر می‌رسد که در خط مقدم چشم‌انداز امنیت ملی ایران در سال‌های اخیر بوده است.

اینکه روسیه در نتیجه تهاجم به اوکراین با 11000 تحریم مواجه شد و از نظر سیاسی در سطح جهانی به حاشیه رانده شد، زنگ خطر را در میان مقامات ایرانی به صدا درآورد و نشان داد که کشورشان چقدر می‌تواند به حاشیه رانده شود.

بنابراین، جنگ اوکراین در شکل‌دهی محاسبات برجامی ایران، به‌ویژه در زمان گذار، کاملاً تأثیرگذار بوده است. وقتی صحبت از دفاع از نظام می شود، هیچ ابزار دیگری به اندازه بازدارندگی هسته‌ای قدرتمند و موثر به نظر نمی رسد.

azady

نظم بین‌المللی در حال ظهور

یک نکته اساسی وجود دارد که بر تمامی محاسبات سیاست خارجی و امنیت ملی توسط دولت ایران تأثیر می گذارد: تمایل به تعویق عادی سازی روابط با ایالات متحده تا زمانی که ممکن است.

اکنون برای چندین دهه، تهران به سیاست عدم عادی‌سازی روابط و رویارویی با واشنگتن متعهد بوده است. این موضع مبتنی بر این درک است که عادی سازی با آمریکا به تدریج ساختار قدرت در ایران و در نتیجه اقتصاد سیاسی آن را متحول می کند.

بیانیه های رسمی و روابط اقتصادی رو به رشد ایران، تصمیم راهبردی برای چرخش به سمت تعامل با چین و روسیه را تایید می کند. نگرانی ها در مورد گذار آتی، رهبران ایران را وادار می کند تا امنیت ملی را اولویتی بالاتر از توسعه اقتصادی قرار دهند.

این درحالی است که از نگاه آن‌ها، احیای روابط بین نخبگان اصلی ایران و غرب، منجر به افزایش تهدید نفوذ غرب و فرسایش تدریجی اقتدار دولت بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ خواهد شد. تعبیر ایرانیان از همگرایی با غرب تسلیم تدریجی استقلال سیاسی و اقتصادی آن است. قابل درک است که ارتباط اقتصادی و یکپارچگی سیاسی با غرب ساختار طبقاتی کشور را بر هم خواهد زد و قدرت نخبگان حاکم را به طور بالقوه و تدریجی مضمحل خواهد کرد.

بنابراین، جزیره‌گرایی و استثناگرایی مبتنی بر اطمینان از خود، مادامی‌که اجازه تمرکز بیشتر قدرت را می‌دهند،  ارزشمند هستند.

معضل اما این است که حتی مبادلات اقتصادی با شرق نیازمند روابط کاری با غرب است. شاید ایران امیدوار است بتواند از ارزهای دیجیتال استفاده کند و تراکنش های تجاری خود با چین و روسیه را به گونه ای ساختار دهد که وابستگی مالی خود به غرب را رها کند.

حتی اگر قرار باشد ایران به همراه آرژانتین به عضویت بریکس (BRICS گروه بین‌المللی اقتصادهای نوظهور بزرگ شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی- بپیوندد و آن را به BRIICSA تبدیل کند، تأثیر قابل‌توجهی بر سیستم بانکی و وضعیت سرمایه‌گذاری خارجی آن نخواهد داشت. حدود 3500 تحریم همچنان پابرجا خواهند ماند. عضویت نهایی در سازمان همکاری شانگهای نیز بیشتر جنبه نمادین دارد تا عملی.

چرخش به سمت روسیه و چین ممکن است به تقویت امنیت کشور کمک کند، اما توسعه اقتصادی به شدت آسیب خواهد دید. و انتقال فناوری، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی متنوع و فرصت‌های آموزشی همگی تا حد زیادی محدود خواهند شد.

انقلاب شرق علیه نظم آمریکایی

روندهای پیش رو

۱. ایران به دلیل درآمدهای قابل توجهی که از صادرات نفت دارد، قبلاً می توانست به عنوان یک کشور گریز از مرکز عمل کند. با این حال، با کاهش منابع مالی فعلی، کشور در حال حاضر با تهدیدهای مرکزگرا مواجه است.

به عبارت دیگر، چالش های داخلی ممکن است به تدریج بر اهداف و تلاش‌های بازدارنده چیره شود. در حالی که دیپلماسی با واشنگتن تحت همه دولت‌ها دنبال شده است، هدف اصلی طولانی کردن حل و فصل اختلافات ایران و آمریکا، حفظ امید پایدار و رقابت برای موقعیت قوی‌تر در خاورمیانه است.

در نتیجه چگونگی موازنه متعادل معادلات داخلی و خارجی، چالش‌برانگیزترین مؤلفه دولت‌سازی ایران در ماه‌ها و سال‌های آینده خواهد بود.

 

۲. می توان انتظار داشت که روسیه در دوره انتقال نقش مهمی ایفا کند و بنابراین نتایج برجام با مسکو هماهنگ است. مذاکرات نیز ادامه خواهد یافت؛ آنها حدود 20 سال است که انجام می‌شوند.

به نظر می‌رسد هیچ انگیزه‌ای برای عجله ایران جهت دستیابی به توافق وجود ندارد، زیرا هیچ منفعت اقتصادی عظیمی در فراسوی افق در انتظار نیست. حداقل تا ژانویه 2025، زمانی که دولت جدید ایالات متحده روی کار آمد، هیچ گونه اشتیاقی در میان شرکت های غربی برای سرمایه گذاری مستقیم خارجی در ایران وجود نخواهد داشت.

با توجه به تشدید اختلافات روسیه و چین با ایالات متحده، به نظر می رسد ایران متعهد به روابط بلندمدت با شرق نسبت به روابط با غرب است.  در چارچوب رفتار سیاست خارجی ایران، سیاست قدرت بسیار تعیین‌کننده‌تر از محدودیت‌های ایدئولوژیک است. در این زمینه، حفظ تناقضات با آمریکا برای تداوم سیاست حکمرانی ضروری است.

 

۳. ایران با جدیت یاد گرفته است که چگونه پویایی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را از طریق سیگنال های مختلط بازی کند و مجدداً تنظیم کند. به نظر می رسد برنامه هسته ای برگشت ناپذیر است. حضور معلق اسرائیل در سرزمین‌های مجاور  و پیامدهای نظامی پیمان ابراهیم، متحد کننده نیروهای جناح های مختلف رهبری کنونی و نوظهور است. بخش قابل توجهی از فعالیت های اقتصادی ایران (از جمله انرژی، معادن و صنایع عمده) در دست دولت است. و چنین سطحی از تمرکز منجر به یک چالش اساسی می‌شود: دولت چگونه می‌تواند منابع مالی جدیدی تولید کند در حالی که به «حمایت لفظی» (paying lip service/ حرف بدون عمل» درباره برجام می‌پردازد؟

 

۴. در این مرحله، از سرگیری بالقوه روابط دیپلماتیک با عربستان سعودی می‌تواند در نهایت پس از چند اقدام بی‌نتیجه، یک تغییری ایجاد کند. بهبود روابط با ریاض می تواند آغازگر بازنشانی گسترده تر با جهان عرب باشد و موقعیت کلی ایران و روابط با خاورمیانه را تغییر دهد. 

با این همه نیروهای متناقض در بازی، می توان یک ثابت را در سیاست ایران مشاهده کرد: ثبات در سیاست، به ویژه برای یک بازیگر ژئوپلیتیک تنها، ساده لوحانه تلقی می شود. تداوم تعامل بین المللی که بین همکاری و رویارویی در نوسان است با حرکت های کوتاه مدت مدیریت می‌شود.

در حالی که توسعه اقتصادی مستلزم پیش بینی پذیری است، نگرانی‌های غلبه بر امنیت در جهت مخالف است.  به عبارت دیگر، با توجه به تمرکز ایران بر مسائل امنیتی، به نفع آن است که غیرقابل پیش بینی باقی بماند. بر اساس اعلام دولت، ایران تنها با منابع مالی کمیاب مواجه است. همه موارد دیگر فرعی هستند.

به طور همزمان، تکانه‌های ژئوپلتیک مسیری را دیکته می کند - که در عین حفظ اهرم هسته‌ای و منطقه ای خود، کشور باید از رویارویی نظامی خودداری کند. ایران بر تنوع بخشیدن به روابط اقتصادی خارجی خود مصمم است، اما بدون تغییر جهت گیری در سیاست خارجی خود، این امر غیرممکن خواهد بود.

 

۵. نظم بین‌المللی چند قطبی در حال ظهور نشان می‌دهد که ایران می‌تواند منابع سیاسی و اقتصادی مورد نیاز برای تداوم وضعیت موجود را - حداقل تا حدی - بسیج کند. با این حال، تاریخ و سنت ممکن است این امر را در سال‌های آینده به طور فزاینده‌ای دشوار کند: جامعه، نظام آموزشی و حتی صنعت ایران که به عادت‌ها و ایده‌های غربی عادت کرده‌اند، تا چه اندازه حاضر خواهند بود خود را با شیوه‌ها و جهت‌گیری‌های روسی و چینی تطبیق دهند؟

حتی اگر ایران به خاطر امنیت قصد داشته باشد گزینه‌های امنیت ملی و اقتصادی خود را متنوع کند، باز هم باید با غرب به یک «مدوس ویوندی»* برسد.

  * Modus vivendi یک عبارت لاتین است که به معنای "شیوه زندگی" است، اما اغلب در متون سیاسی به معنای ترتیب یا توافقی است که به طرف‌های متخاصم اجازه می‌دهد در صلح همزیستی کنند.

ali azady 5.18.22