به گزارش اکوایران، در شرایطی که با اتمام دور جدید مذاکرات احیای برجام در شهر وین مذاکره‌‌کنندگان برای رایزنی‌های بیش‌تر به پایتخت‌ها بازگشته‌اند، به نظر می‌رسد که گفت‌وگوهای اخیر هنوز نتوانسته رضایت عموم دولت‌های عضو توافق را به همراه داشته باشد. در روزهای اخیر زمزمه‌هایی مبنی بر فروپاشی برجام شدت گرفته و برخی تحلیل‌گران نسبت به احیای توافق ابراز ناامیدی کرده‌اند. در این میان عده‌ای دیگر از تحلیل‌گران با اشاره به تهدیدات ناشی از عدم توافق بر سر برنامه‌ هسته‌ای جمهوری اسلامی، دولت ایالات متحده را فراخوانده‌اند تا به هر ترتیبی با دولت ایران به تفاهم برسد. 

ولی نصر، استاد دانشگاه جان هاپکینز و تحلیل‌گر مشهور مسائل بین‌الملل با انتشار مقاله‌ای در نشریه فارن افرز با عنوان «همه در برابر همه؛ تجدید حیات فرقه‌ای در خاورمیانه پسا آمریکا» استدلال کرده عدم توافق با ایران باعث خواهد شد که ایالات متحده بار دیگر درگیر مسائل خاورمیانه شود. اکوایران این مقاله تفصیلی را در سه بخش تقدیم مخاطبان  می کند که در ادامه بخش اول آن ارائه شده است.

جنگ‌های بی پایان خاتمه یافته است؟

شعار دولت بایدن برای خاورمیانه ساده است: «به «جنگ‌های بی پایان» خاتمه دهید! کاخ سفید درگیر مدیریت چالش‌هایش با چین است و به ظاهر قصد دارد آمریکا را از مخمصه خاورمیانه رها سازد. اما کناره‌گیری ایالات متحده، ممکن است با تهدید یک خلأ سیاسی همراه باشد که با رقابت‌های فرقه‌ای پر شود و راه را برای خشونت و بی‌ثباتی‌های بیش‌تری در منطقه هموار کند.

مبارزه برای برتری ژئوپلیتیکی بین ایران و کشورهای تحت رهبری اعراب سنی -و اخیرا ترکیه سنی مذهب- در حال دامن گیر شدن منازعات به سراسر منطقه است؛ در این شرایط قراردادهای اجتماعی مضمحل می‌شود، ناکارآمدی دولت‌ها تشدید می‌شود و بر گسترش جنبش‌های افراطی دامن می‌زند. با گسترش منازعات فرقه‌ای، خاورمیانه همچنان به صورت بشکه باروتی باقی خواهد ماند.

نتیجه عملی پلن بی: آغاز درگیری های جدید از شام تا افغانستان

اگر چه اهل سنت از افراط‌گرایی خشن خسته شده‌اند، اما خشمی که به ظهور داعش دامن زد، هم‌چنان ادامه دارد. طغیان‌ها و شورش‌های جدید در بخش‌هایی از منطقه که عملا ورشکست شده، بدون شک یک بار دیگر باعث فوران چنین خشمی خواهد شد. سنی‌ها در عراق، لبنان و سوریه به طور فزاینده‌ای قدرت را به چالش خواهند کشید و تروریسم از همین حالا هم دوباه در افغانستان ظهور کرده است. در فقدان هرگونه روند سیاسی که این تنش‌ها را مهار کند، امواج جدیدی از آشوب و خون‌ریزی سر بر خواهد آورد.

31

مداخله اسرائیل در این درگیری‌های فرقه‌ای و حضور در کنار قدرت‌های سنی تنها به شعله‌ورتر شدن این آتش کمک می‌کند. به دلیل دخالت‌های اسرائیل، ثبات منطقه‌ای بیش از گذشته در  گرو سرنوشت برنامه هسته‌ای ایران قرار گرفته است.

واشنگتن و تل‌آویو در حال حاضر از پلن بی سخن می‌گویند؛ امری که بی‌شک ایران و ایالات متحده را در مسیر برخورد قرار داده و در نتیجه تنش‌های فرقه‌ای را تشدید، شکاف‌های اجتماعی را عمیق‌تر و درگیری‌های جدیدی را از شام تا افغانستان آغاز می‌کند.

تصمیم واشنگتن برای حضور کم‌رنگ‌تر در خاورمیانه درست در زمانی گرفته شده که چین و روسیه به منطقه تمایل بیش‌تری پیدا کرده، محافظه‌کاران در ایران به طور کامل قدرت را در دست دارند و کشورهای عربی اعتمادشان نسبت به تضمین های امنیتی آمریکا در حال سلب شدن است.

اگر ایالات متحده راه را برای نظم منطقه‌ای باثبات‌تر هموار نکند –که این روند با دستیابی به توافقی بر سر برنامه هسته‌ای ایران آغاز می‌شود- ممکن است علی‌رغم تمام تلاش‌هایش برای کناره‌گیری از خاورمیانه، پایش دوباره به درگیری‌های خاور میانه کشیده شود.

نزاعی سیاسی-هویتی

تشیع و تسنن نمادهای هویتی برجسته‌ای هستند که وفاداری‌های سیاسی متفاوتی را در جوامع مختلف شکل‌می دهند. اگر چه به نظر می‌رسد شدت درگیری‌های فرقه‌ای در دو دهه گذشته کاهش یافته، اما برجستگی فرقه‌گرایی در سیاست منطقه کم نشده است.

21

باید در نظر داشت که حمله سال 2003 آمریکا به عراق بود که سیاست های منطقه‌ای ایران را تغییر داد. و اکنون نفوذ ایران از لبنان و سوریه گرفته تا عراق و یمن امتداد دارد –چیزی که ملک عبدالله پادشاه اردن زمانی آن را «هلال شیعی» نامید.

تلاش جهان عرب برای دستیابی به دموکراسی و حکمرانی خوب –که اصطلاح بهار عربی معروف شد- رهبران خودکامه عرب را مجبور کرد تا برای تغییر چنین چشم‌اندازی، بر آتش فرقه‌گرایی بدمند و این مسئله خود بر شدت رقابت‌های منطقه‌ای افزود.

توافق هسته‌ای و عدم توازن منطقه‌ای

هم‌زمان با رقابت‌های منطقه‌ای، برنامه هسته‌ای ایران هم گسترش یافته است. عدم گنجاندن مسائل منطقه‌ای در توافق سال 2015 با ایران (برجام) متحدان عرب آمریکا را که به نوعی قافیه منازعات نیابتی فرقه‌ای در عراق، سوریه و یمن را باخته بودند، خشمگین کرد. توصیه باراک اوباما، مبنی بر این‌که ایرانی‌ها و سعودی‌ها باید «راهی مؤثر برای همکاری‌ها بیابند»، هراس آن‌ها را در مورد تعهد واشنگتن برای کمک به آنها در این مبارزات تقویت کرد.

35

کشورهای عربی، توافق هسته ای را در ادامه امتناع دولت اوباما از سرنگونی حکومت اسد می‌دانستند. در نگاه رهبران عرب، این دو تصمیم موازنه قوای منطقه را به طور قطعی به نفع تهران برهم زد: شکست در سرنگونی اسد به متحدان شیعه ایران در سایر کشورها قدرت داد و توافق هسته‌ای نتوانست سد راه نفوذ منطقه‌ای تهران شود. از نگاه رهبران عرب، ایالات متحده هژمونی ایران در خاورمیانه را تثبیت می‌کرد.

دونالد ترامپ، با چنین دیدگاهی موافق بود. او در سال 2018 از توافق هسته‌ای خارج و ادعا کرد به دنبال یک توافق جدید است که نقش منطقه‌ای ایران را هم شامل شود. کارزار «فشار حداکثری» او تحریم‌های بسیار شدیدی را علیه ایران تحمیل کرد که هدفش این بود که مانع از این شود تا از نظر مالی موقعیت تهران در جهان عرب حفظ شود. دولت ترامپ با این‌که درصدد ضربه زدن به اقتصاد ایران بود، اما در نهایت تلاشش برای وادار کردن ایران به عقب‌نشینی گسترده‌تر از جهان عرب کاملاً شکست خورد. برعکس، ایران با تشدید فعالیت‌های منطقه‌ای پاسخ داد تا حدی که به نظر می‌رسید ایران و ایالات متحده به جنگ با یکدیگر بسیار نزدیک‌ شده‌اند.

در واقع ایران از سال‌های ترامپ نه تنها بر فعالیت‌های منطقه‌ای خود شدت بخشید، بلکه از زمان خروج دولت ترامپ از توافق هسته‌ای،ذخایر اورانیوم غنی شده خود را افزایش، زیرساخت‌های هسته‌ای خود را گسترش و دانش هسته‌ای خود را توسعه داد و اکنون به نقطه گریز هسته‌ای نزدیک‌تر شده است.

اسباب گسترش نفوذ ایران در منطقه

در واقع، در وهله اول، تصمیم به لغو توافق هسته‌ای -و نه تصمیم به انعقاد برجام-  بود که ایران را به نیروی بزرگ‌تری در منطقه مبدل کرد. انگیزه‌های هسته‌ای و منطقه‌ای تهران دست به دست هم داده‌اند: یک برنامه هسته‌ای معتبر چتری را فراهم می‌کند که از نیروهای نیابتی در سراسر منطقه محافظت می‌کند و بدین ترتیب نفوذ ایران را بیش‌تر می‌کند. بنابراین، هرچه چتر هسته‌ای گسترده‌تر و انعطاف‌پذیرتر باشد، متحدانی که تحت حفاظت آن عمل می‌کنند، مؤثرتر خواهند بود.  در واقع با متوقف شدن توافق و رشد سریع برنامه هسته‌ای ایران، نیروهای منطقه‌ای هم فعال‌تر شدند.

34

در سال‌های ترامپ محافظه‌کاران ایرانی قدرت خود را هم تثبیت کردند. در واقع کارزار «فشار حداکثری» جهان‌بینی آن‌ها را اثبات می‌کرد: این‌که ایالات متحده در پی تغییر حکومت در تهران است. این مسئله تعامل با واشنگتن را بیهوده کرد و به این معنی بود که ایران تنها از طریق رویارویی با ایالات متحده و متحدانش می‌تواند منافع خود را تضمین کند.

رویکرد ظفرمندانه در منطقه  

ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور جدید ایران، در جریان سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر به صراحت اعلام کرد که باور دارد موازنه قدرت منطقه‌ای به نفع تهران تغییر خواهد کرد. او با یادآوری شورش 6 ژانویه در ساختمان کنگره ایالات متحده و تصاویر سقوط غیرنظامیان افغان از هواپیماهای آمریکایی در حال فرار از افغانستان، گفت: این صحنه ها پیام روشنی را به جهان ارسال می کند: «سیستم هژمونیک ایالات متحده چه در داخل و چه در خارج از کشور هیچ اعتباری ندارد.

22

چنین اظهاراتی حاکی از آن است که دولت جدید ایران تصور ظفرمندانه‌ای در مورد رویدادهای خاورمیانه دارد. از  این نظر، حضور ایران در سوریه، اسد را در برابر فشار هماهنگ آمریکا، اروپا، ترکیه و اعراب سنی برای سرنگونی او نجات داد. در یمن، عملیات نظامی وحشیانه تحت حمایت ایالات متحده آمریکا نتوانست این واقعیت را تغییر دهد که حوثی‌ها در پایتخت صنعا و تقریباً بر تمام شمال کشور حاکم هستند. ایران هم‌چنین موقعیت مسلط خود را در عراق و لبنان – به رغم فشارهای اقتصادی و مداخله رقبای خود- حفظ کرده است.

ضرورت حفظ نفوذ ایران در جهان عرب اکنون در محاسبات استراتژیک دولت گنجانده شده است و نیروهای متحد تهران حقایقی انکارنشدنی در سطح منطقه هستند. اما علی‌رغم تمام پیروزی‌های اخیر ایران، درگیری‌های فرقه‌ای خاورمیانه هنوز به پایان نرسیده است.

پایان بخش اول