پارادوکس ثبات–بیثباتی
شبه قاره بر لبه آخرالزمان؛ آیا عصر هستهای جدید آغاز شده؟
اکوایران: تهاجم ولادیمیر پوتین به اوکراین و تهدیدهای هستهای پس از آن، عصری جدید را آغاز کرد که در آن قدرتها در حال آزمایش حدود استفاده از سلاحهای اتمی هستند.

به گزارش اکوایران، روز شنبه، دهم ماه می، برای چند ساعت به نظر میرسید که درگیری هند و پاکستان در آستانه تبدیل شدن به جنگی هستهای قرار دارد. منابع امنیتی پاکستان اطلاعاتی را به شماری از رسانهها درز دادند مبنی بر اینکه «اداره فرماندهی ملی» این کشور، نهادی که مسئول مدیریت تسلیحات هستهای است، جلسهای اضطراری برگزار خواهد کرد. با اینکه دولت چند ساعت بعد این گزارشها را تکذیب کرد، تهدید ضمنی اثر خود را گذاشت. ایالات متحده و کشورهای دیگر برای آرام کردن اوضاع دست به کار شدند و در نهایت به آتشبسی رسیدند که تقریباً بعد از دو هفته همچنان پابرجاست.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در تاریخ ۱۲ مه گفت: «ما جلوی درگیری هستهای را گرفتیم. این میتوانست یک جنگ هستهای بد باشد. میلیونها نفر میتوانستند کشته شوند، بنابراین بهشدت به این موضوع افتخار میکنم.»
به گزارش بلومبرگ، در ظاهر، این رویداد نشان داد که بازدارندگی هستهای طبق انتظار عمل کرده است، اما ممکن است تنها زمینهساز درگیریای خطرناکتر در آینده شده باشد. مقامهای هندی که از مداخله ترامپ و جشنهای برپا شده در پاکستان خشمگین بودند، هشدار دادند که از این به بعد در صورت حمله تروریستی دیگر در خاک هند، تمام خاک پاکستان هدف پاسخ متقابل قرار خواهد گرفت. مسئله این نیست که «آیا» چنین حملهای رخ میدهد یا نه، بلکه مسئله این است که «چه زمانی» رخ خواهد داد.
چهار روز نبرد، شواهد بیشتری فراهم کرد که نشان میدهد فاصله میان جنگ متعارف و جنگ هستهای در حال کاهش است. تهاجم ولادیمیر پوتین به اوکراین و تهدیدهای هستهای پس از آن، عصری جدید را آغاز کرد که در آن قدرتها در حال آزمایش حدود استفاده از سلاحهای اتمی هستند.
این بحث از زمانی آغاز شد که رابرت اوپنهایمر بر ساخت نخستین بمبهای هستهای نظارت کرد. بمبهایی که آمریکا در سال ۱۹۴۵ برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم بر روی هیروشیما و ناگازاکی انداخت و دستکم ۱۵۰ هزار نفر را کشت، که هنوز هم تنها موارد استفاده از سلاح اتمی در جنگ محسوب میشود. با این حال، امروزه مجموعهای از عوامل، فشار را بر گسلهای ژئوپولیتیک وارد کردهاند که سالها منجمد مانده بودند، از اسرائیل گرفته تا کره، تایوان و کشمیر.
رشد اقتصادی چین و هند همراه با انزوای دوباره آمریکا، تنها باعث رقابت تسلیحاتی در زمینه سلاحهای متعارف نشده، بلکه قدرتهای هستهای را به بررسی فضاهایی تحت آستانه جنگ تمامعیار اتمی واداشته است، پویشی که به آن «پارادوکس ثبات–بیثباتی» گفته میشود. این نظریه که در سال ۱۹۶۵ توسط استاد روابط بینالملل، گلن اسنایدر، ارائه شد، میگوید تهدید به نابودی متقابل تضمینشده، احتمال درگیری مستقیم میان قدرتهای هستهای را کاهش میدهد، اما در عوض احتمال درگیریهای متعارف یا جنگهای نیابتی را افزایش میدهد.
در آسیا، افزایش قدرت چین و هند بهطور خاص احتمال این را بالا میبرد که این کشورها در صورت تهدید، زور نظامی متعارف خود را بر کشورهای ضعیفتر اعمال کنند، درست مانند آنچه اسرائیل (که داشتن سلاح هستهای را نه تأیید و نه رد میکند) اکنون در مورد جمهوری اسلامی ایران و گروههایی چون حماس دنبال میکند. این سناریوها به نوبه خود، کشورهایی مانند پاکستان، کره شمالی و حتی متحدان آمریکا در منطقه را به سمت تقویت بازدارندگی هستهای سوق خواهد داد.
البته از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون هیچ درگیریای به نقطهای نرسیده که در آن کشوری واقعاً از سلاح اتمی استفاده کند. اما تلاشهای فزاینده برای آزمودن حدود این خط قرمز، بازی خطرناک و پرمخاطرهای را آغاز کرده که در بهترین حالت نوید بیثباتی بیشتر در سالهای پیش رو را میدهد.
در یک روز برفی در نیویورک در ژانویه ۱۹۵۴، نخبگان سیاست خارجی آمریکا در خیابانهای «اپر ایست ساید» قدم زدند تا سخنرانی جان فاستر دالس، وزیر خارجه وقت، را بشنوند، سخنرانیای که در نهایت تبدیل به یکی از نمونههای بارز «پارادوکس ثبات–بیثباتی» شد.
حدود شش ماه پس از پایان جنگ کره، جان فاستر دالس در شورای روابط خارجی آمریکا گفت که ادامه دادن جنگهای زمینی در آسیا برای آمریکا غیرقابلدوام است. او استدلال کرد آنچه نیاز است، «حداکثر بازدارندگی با هزینهای قابل تحمل» است؛ بهطوریکه دفاع نیروهای محلی با بازدارندگی مضاعف ناشی از توان پاسخ متقابل گسترده تقویت شود.
این سیاست که به نام «تلافی گسترده» (Massive Retaliation) شناخته میشود، هدفش بازداشتن دولتهای کمونیستی بود، با هشدار به اینکه هرگونه تجاوز حتی جزئی میتواند به جنگ هستهای منجر شود. دوایت آیزنهاور، رئیسجمهور وقت آمریکا که در سیاستهای مالی محافظهکار بود، این روش را راهی مقرونبهصرفه برای بازداشتن شوروی و چین میدید، بدون اینکه نیاز باشد میلیاردها دلار برای تانک، جتهای جنگی و ناوهای نظامی هزینه کند. اما بلافاصله این سؤال مطرح شد: آیا آمریکا واقعاً حاضر است به خاطر یک درگیری کوچک وارد جنگ هستهای شود؟ خیلی طول نکشید که دشمنان سعی کردند پاسخ این سؤال را پیدا کنند.
حتی پس از هیروشیما و ناگازاکی، مائو تسهتونگ، رهبر چین، اعتبار تهدیدهای هستهای آمریکا علیه کشورش را زیر سؤال برد و هشدارهای هری ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا درباره استفاده از بمب اتم در جنگ کره را نادیده گرفت.
هفت ماه پس از سخنرانی دالس، مائو دستور گلولهباران جزایری در نزدیکی ساحل چین را داد که تحت کنترل نیروهای ملیگرای چیانگ کایشک در تایوان بودند، همان جزایری که آمریکا قول دفاع از آنها را داده بود. سرانجام، این حملات چین باعث شد چیانگ برخی از مناطق، از جمله جزایر داچن را رها کند. در پاسخ، ارتش آمریکا در عملیات «کینگکنگ» به تخلیه بیش از ۲۰ هزار سرباز و غیرنظامی ملیگرا کمک کرد.
در آن لحظه، آمریکا موضع خود را مشخص کرد. در مارس ۱۹۵۵، دالس علناً احتمال استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی علیه چین را مطرح کرد، اگر پکن به اشغال جزایر بیشتری از تایوان ادامه دهد. وقتی از آیزنهاور درباره اظهارات دالس پرسیده شد، گفت: «هیچ دلیلی نمیبینم که نتوان از آنها درست مانند گلوله یا هر چیز دیگر استفاده کرد.»
بحران کمی بعد، زمانی که چین حملات به جزایر تایوانی را متوقف کرد و مذاکرات با آمریکا در ژنو آغاز شد، پایان یافت. برخی مورخان تهدیدهای هستهای آمریکا را عامل بازدارنده چین دانستند، اما این واقعیت که چین موفق شد جزایر داچن را تصرف کند، محدودیتهای استراتژی پاسخ متقابل گسترده آمریکا را نیز آشکار ساخت.
این رویداد همچنین نمونهای دیگر از پارادوکس ثبات–بیثباتی بود. با اینکه چین تا یک دهه بعد به بمب اتمی دست نیافت، اتحاد نظامیاش با اتحاد جماهیر شوروی نگرانیهایی درباره وقوع جنگ هستهای ایجاد کرد که به ایجاد نوعی ثبات استراتژیک انجامید. همین مسئله به مائو اعتمادبهنفس داد تا در برابر تهدیدهای آمریکا پیش برود.
در دوران ریاستجمهوری جان اف. کندی، آمریکا سیاستی جدید به نام «پاسخ انعطافپذیر» (Flexible Response) را اتخاذ کرد تا خطرات ناشی از پارادوکس ثبات–بیثباتی را کاهش دهد. این سیاست بر پاسخهای متناسب و غیرهستهای تمرکز داشت، از جمله فشار دیپلماتیک، تحریم اقتصادی و جنگ متعارف.
نخستین آزمون جدی این سیاست، بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ بود، شاید نزدیکترین لحظهای که جهان به آستانه جنگ هستهای رسید، که البته در نهایت با یک راهحل دیپلماتیک پایان یافت. از آن زمان تاکنون، درگیریهای نیابتی زیادی میان قدرتهای هستهای روی دادهاند، از جمله در ویتنام، افغانستان، کنگو، نیکاراگوئه و اخیراً اوکراین.
بر اساس گزارش فدراسیون دانشمندان آمریکایی، امروزه حدود ۱۲۳۰۰ کلاهک هستهای در جهان وجود دارد؛ تعداد کافی برای نابودی تمام بشریت، چه بهطور مستقیم و چه در اثر زمستان هستهای پس از آن. حدود ۹۰٪ این تسلیحات در اختیار ایالات متحده و روسیه است که هرکدام بیش از ۵۰۰۰ کلاهک دارند. چین با ۶۰۰ عدد در رتبه سوم است و پس از آن فرانسه، بریتانیا، هند، پاکستان، اسرائیل و کره شمالی قرار دارند.
علاوه بر این، ۳۶ کشور دیگر عمدتاً در ناتو، تحت سیاست «بازدارندگی گسترده» آمریکا قرار دارند که معمولاً به آن «چتر هستهای» گفته میشود. یعنی این کشورها خودشان سلاح هستهای ندارند، اما تضمینهایی از آمریکا دارند که در صورت حمله، حتی با استفاده از سلاح اتمی، از آنها دفاع خواهد کرد.
دو کشور بهطور خاص، یعنی ژاپن و کره جنوبی، همواره با تهدیدهای مداوم از سوی کره شمالی مواجه هستند. اقدامات دونالد ترامپ برای افزایش تعرفهها علیه متحدان نظامی آمریکا و درخواست پول بیشتر در ازای حضور نیروهای آمریکایی، باعث شده بحثهایی جدی در هر دو کشور درباره لزوم تقویت بازدارندگی هستهای شکل بگیرد.
کرت کمپبل، معاون وزیر خارجه دولت بایدن، ماه گذشته در نشریه فارن افرز، گفت که اگر ژاپن یا کره جنوبی به سلاح هستهای دست یابند، این مسئله یک عقبگرد برای آمریکا خواهد بود. او گفت: «این اقدام به احتمال زیاد موجی از بازنگری هستهای را در سراسر آسیا بهراه میاندازد که احتمالاً بیثباتکننده خواهد بود و به نفع منافع راهبردی ما نیست.»
کمپبل افزود: «یکی از بزرگترین موفقیتهای سیاست خارجی آمریکا این است که دهها کشور در منطقه هند-آرام وجود دارند که میتوانستند سلاح هستهای بسازند، اما تصمیم گرفتند این کار را نکنند.»
یکی از استثناهای قابل توجه، چین است. چین مدتهاست از شرکت در مذاکرات با آمریکا برای کاهش زرادخانه هستهای خودداری میکند و طبق برآورد وزارت دفاع آمریکا، تا سال ۲۰۳۵ ممکن است تا ۱۵۰۰ کلاهک هستهای داشته باشد.
ژو بو، سرهنگ ارشد بازنشسته ارتش آزادیبخش خلق چین که اغلب در نشستهای دفاعی بینالمللی شرکت میکند، میگوید: «پکن باید ذخایر سلاح هستهای خود را افزایش دهد تا آمریکا حتی جرات فکر کردن به استفاده از زرادخانهاش علیه چین را نداشته باشد.»
نگرانی چین از افرادی چون البریج کولبی، معاون پیشین وزارت دفاع آمریکا در امور سیاستگذاری، ناشی میشود که معتقد است آمریکا باید برای مقابله با افزایش قدرت نظامی متعارف چین در تنگه تایوان، از سلاحهای هستهای تاکتیکی استفاده کند. پکن همچنین از طرح ترامپ برای سپر دفاع موشکی موسوم به «گنبد طلایی» انتقاد کرده و آن را عاملی برای تحریک رقابت تسلیحاتی میداند.
تایوان همچنان بزرگترین نقطه تنش است که میتواند به جنگ میان آمریکا و چین و آغاز بحران هستهای بعدی منجر شود. به همین دلیل است که بسیاری در چین به دنبال سناریویی برای تسلط مسالمتآمیز بر جزیره هستند، شبیه آنچه مائو تسهتونگ در سالهای ۱۹۴۸–۱۹۴۹ در پکن انجام داد: محاصره جادهها و خطوط راهآهن، تصرف مناطق اطراف، و وادار کردن نیروهای ملیگرای چیانگ کایشک به تسلیم بدون جنگ.
مقامات چینی در گفتوگو با خبرنگاران به محاصره پکن اشاره کردهاند و آن را الگویی احتمالی برای تصرف بدون خونریزی تایوان دانستهاند. آنان این راهبرد را به دامپلینگ تشبیه کردهاند؛ لایهلایه محاصره برای در برگرفتن چیزی در مرکز.
چین در یک دهه گذشته، با تمرینهای نظامی و پروازهای جنگنده، توانایی خود را برای محاصره یا تهاجم به تایوان به نمایش گذاشته است. خود تایوان، علیرغم دههها تلاش پنهانی برای دستیابی به سلاح هستهای (که آمریکا در سال ۱۹۸۸ آن را متوقف کرد)، نمیتواند با تسلیحات اتمی چین را باز دارد. اکنون تایوان با افزایش تولید داخلی پهپاد و تسلیحات دیگر، و همچنین انتظار دریافت تجهیزات نظامی ۲۰ میلیارد دلاری از آمریکا شامل جنگندههای F-16، سامانه دفاع موشکی، تانک و توپخانه، در حال تقویت دفاع خود است.
در تایپه، بحثهای فزایندهای درباره مقابله با محاصره احتمالی در جریان است، بهویژه درباره نیاز به واردات انرژی. تایوان اکنون در حال بررسی لغو برنامه چند دههای حذف انرژی هستهای است، برنامهای که در دهه ۲۰۰۰ حدود ۲۰٪ از انرژی این کشور را تأمین میکرد. هفته گذشته، چند روز پیش از خاموش شدن آخرین راکتور فعال تایوان، پارلمان راه را برای راهاندازی دوباره نیروگاههای هستهای باز کرد.
با این حال، در میان تردیدهای گسترده نسبت به قابلاتکا بودن ترامپ بهعنوان یک متحد نظامی، برخی در تایوان اکنون به این فکر افتادهاند که شاید بهتر باشد وارد گفتوگوهای صلح با شی جینپینگ شوند، اقدامی که منتقدان ممکن است آن را مشابه تسلیم نیروهای چیانگ در پکن بدانند.
یینگتای لانگ، وزیر سابق فرهنگ تایوان و عضو حزب مخالف کومینتانگ، در مقالهای در نیویورک تایمز در آوریل نوشت: «زمان آن رسیده که گفتوگویی جدی در سطح ملی آغاز کنیم، درباره اینکه چطور میتوانیم صلح با چین را بر اساس شرایطی که برای ما قابل قبول باشد، تضمین کنیم، بهجای اینکه قدرتهای بزرگ آیندهمان را تعیین کنند.»
از ماه مه ۱۹۹۸، زمانی که هند و پاکستان هر دو خود را بهعنوان قدرتهای هستهای اعلام کردند، این دو کشور به نمونهای کلاسیک از پارادوکس ثبات–بیثباتی تبدیل شدند. تنها یک سال پس از آن اعلام رسمی، پاکستان درگیری سطح پایینی را آغاز کرد و به مناطق تحت کنترل هند در کشمیر نفوذ کرد. هند در پاسخ، عملیاتی نظامی برای عقب راندن پاکستان با استفاده از تاکتیکهای متعارف انجام داد، بدون اینکه وضعیت به جنگ تمامعیار کشیده شود.
اما مقامات دهلینو روز به روز ناامیدتر و خشمگینتر میشوند. از دید آنها، پاکستان از گروههای شبهنظامی برای حمله به هند استفاده میکند و سپس با تکیه بر بازدارندگی هستهایاش، مانع واکنش جدیتر هند میشود. هند خود را قدرتی برتر میبیند، با نیروی نظامی متعارف قویتر، اقتصادی در حال رشد، و جایگاهی رو به گسترش در عرصه جهانی. یکی از مقامات هندی پیش از درگیری اخیر گفته بود حتی یک ساعت در هفته وقت گذاشتن برای مسئله پاکستان، اتلاف وقت است.
اما وقتی ماه گذشته ۲۶ غیرنظامی در یک حمله وحشیانه در کشمیر کشته شدند که هند آن را بدترین حمله تروریستی دو دهه اخیر خواند، دولت نارندرا مودی با شدت واکنش نشان داد. حملات فقط محدود به کشمیر نبود، بلکه موشکهایی به عمق خاک پاکستان شلیک شد، شدیدترین حمله به داخل مرزها از زمان جنگ ۱۹۷۱، زمانی که هیچکدام هنوز سلاح هستهای نداشتند.
در این درگیری چهار روزه، هند به پایگاههای هوایی پاکستان حمله کرد، از جمله یکی در نزدیکی دفتر فرمانده ارتش، مارشال فیلد آصم منیر، یکی از پرقدرتترین افراد کشور. در پاسخ، پاکستان حملات متقابلی را به پایگاههای نظامی هند انجام داد.
پس از آتشبس، مودی گفت عملیات هند آغازگر «وضعیت جدید» در نحوه پاسخ این کشور به پاکستان است. پاکستان نقش داشتن در کشتار ۲۲ آوریل در کشمیر را انکار کرد، اما هند اعلام کرد از این پس هرگونه حمله تروریستی به منزله اقدام جنگی تلقی خواهد شد.
مودی گفت: «هند هیچگونه باجخواهی هستهای را تحمل نخواهد کرد. هند بهطور دقیق و قاطع به مخفیگاههای تروریستهایی که زیر سایه تهدید هستهای رشد کردهاند، حمله خواهد کرد.» او این دیدگاه را این هفته هم تکرار کرد و گفت که هند با پاکستان نه مذاکره خواهد کرد و نه تجارت. او در مراسمی در راجستان اعلام کرد: «پاکستان برای هر حمله تروریستی باید بهایی سنگین بپردازد و این بها را ارتش این کشور و اقتصادش پرداخت خواهند کرد.»
این موضع جدید در حال آزمایش مرزهای پارادوکس ثبات–بیثباتی است. مودی عملاً در حال آزمایش پاکستان است و شرط بسته که اسلامآباد واقعاً از سلاح هستهای استفاده نخواهد کرد. این خود ممکن است باعث شود پاکستان برای اثبات جدی بودن تهدیدهایش، اقدام عملیتری انجام دهد.
مداخله ترامپ ممکن است اوضاع را در آینده بدتر کند. احساس هند این است که رئیسجمهور آمریکا با ادعای نجات جهان از جنگ هستهای، عملاً یک پیروزی به پاکستان اهدا کرده؛ بنابراین ممکن است در آینده، هند تمایلی به پذیرفتن پیشنهادهای آمریکا برای میانجیگری نداشته باشد.
این نوع سیاست لبه پرتگاه بسیار خطرناک است. نه فقط بهدلیل درگیری مستقیم، بلکه بهخاطر خطر خطاهای محاسباتی یا حوادث ناگهانی. در دوران جنگ سرد، چندین بار جهان تا آستانه شلیک موشکهای هستهای شوروی به آمریکا پیش رفت. حتی در زمان صلح نیز اشتباه ممکن است رخ دهد. در سال ۱۹۶۱، یک بمبافکن B-52 هنگام پرواز بر فراز کارولینای شمالی سقوط کرد و دو بمب هیدروژنی به زمین افتادند. یکی از آنها با توانی چند برابر بمب هیروشیما که میتوانست بخش بزرگی از ساحل شرقی آمریکا را نابود کند، نزدیک بود منفجر شود.
تا به امروز، پارادوکس ثبات–بیثباتی نشان داده که در نهایت، عقلانیت پیروز میشود. اما اگر روزی اینگونه نباشد، جهان به نظریهای جدید نیاز خواهد داشت، البته اگر کسی باقی مانده باشد که آن را ارائه دهد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
چگونه اوکراینیها حمله پهپادی هولناک به روسیه را ترتیب دادند؟
-
هشدار واشنگتن به انگلیس و فرانسه درباره به رسمیت شناختن کشور فلسطین
-
ترامپ: در توافق با ایران اجازه غنیسازی نمیدهیم
-
خرید آپارتمان زیر ۵ میلیارد در شرق و مرکز تهران | بررسی فایلهای جدید مشاوران املاک
-
رویافروشی با خودرو قسطی
-
یارانه نان آجر شد!
-
سیگنال تورم پیشران؛ افزایش قیمتها در راه است؟
-
نوسانات پیدرپی در بورس تهران/ رشد چشم گیر صفوف فروش در بازار امروز
-
کاخ سفید: عدم پذیرش پیشنهاد ویتکاف عواقبی خواهد داشت