به گزارش اکوایران، در شرایطی که به نظر می‌رسد جامعه آمریکا روز به روز نسبت به مداخله دولت در مسائل جهانی بی‌میل‌تر می‌شود، عده‌ای از تحلیل‌گران تغییر سیاست خارجی ایالات متحده در این راستا را -بالاخص با بالا گرفتن احتمال بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید- با تردید نگاه می‌کنند. به باور آن‌ها چنین رویکردی باعث تغییرات شگرف در نظم بین‌المللی شده و منافع غرب را در نهایت به خطر می‌اندارد.

هال برندز، استاد برجسته روابط بین‌الملل و صاحب کرسی هنری کیسینجر در دانشکده مطالعات بین‌المللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز، با انتشار یادداشتی در بلومبرگ با عنوان «چین و روسیه جهان را به هم می‌ریزند» این موضوع را مورد بررسی خود قرار داده است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن پیش از این با عنوان «جهانی سراسر آشوب؛  تغییرات تاریخی عمیق‌ در راه است» ترجمه شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه می‌شود: 

خیزش چین در عرصۀ فناوری

اول از همه، بلوک‌ها برگشته‌اند. تا همین چند وقت پیش، خطوط تقسیم کنندۀ ژئوپلیتیک در حال محو شدن بودند. حالا، در سرتاسر جهان ائتلاف‌های رقابتی در حال شکل‌گیری هستند.

در اوکراین، گروهی از کشورهای خودکامۀ اوراسیایی -از جمله کرۀ شمالی و چین- به روسیه کمک می‌کنند تا هنجار عدم تخاصم را از بین ببرند. آنان با گروهی از دموکراسی‌های پیشرفته -از آمریکای شمالی، اروپا و حوزۀ اقیانوس‌های هند و آرام- رو به رو شده‌اند که با کمک به کی‌یف تلاش می‌کنند سیستم بزرگ‌تری را که به سودشان بوده حفظ کنند.

این اتحادها همه چیز را پوشش نمی‌دهند -بسیاری از کشورهای جنوب جهانی می‌خواهند با هر دو طرف همکاری کنند- اما با افزایش تنش‌های بین المللی چنین چیزی روز به روز دشوارتر می‌شود.

روسیه‌ای جدا افتاده از غرب، روابط خود را با دیگر تجدیدنظرطلبان کاهش می‌دهد: پیمان اتحاد اخیر پوتین با پیونگ‌یانگ را ببینید. ایالات متحده هم به نوبۀ خود مشغول تقویت و گسترش و به هم متصل کردن اتحادهایش با یکدیگر است تا به این وسیله خودکامه‌های اوراسیایی را مهار کند.

درگیری‌های برآمده از این اتحادها در سرتاسر مرزهای منطقه‌ای به چشم می‌خورند. از سال 2022 به این سو، ایالات متحده به متحدانش در اروپا و آسیا فشار آورده تا رساندن تجهیزات لازم برای تولید ریزپردازنده‌های پیشرفته به چین را متوقف کنند و همین نشان می‌دهد چگونه اختلافات ژئوپلیتیک، ارتباطات اقتصادی و فناوری را شکل می‌دهند.

ولادمیر پوتین کیم جونگ اون روسیه کره شمالی

دوم، نبرد ایده‌ها بار دیگر مطرح شده است. روسیه و چین یادداشت مربوط به پیروزی گریزناپذیر دموکراسی را دریافت نکردند. آنان مشغول بازنویسی هنجارها و سازمان‌های بین المللی برای امن‌تر کردن وضعیت خودکامه‌ها هستند. آنان باور دارند که نظام‌های نالیبرال‌شان، در مقایسه با دموکراسی‌های منحط، می‌توانند نظم، تلاش و قدرت بیشتری را به وجود بیاورند. آنان برای اثبات این مسئله، با کشورهایی که سر راه‌شان ایستاده‌اند با زبان زور صحبت می‌کنند و مشغول ثبات‌زدایی از آنها هستند.

روسیه از شیوه‌های ضداطلاعات، حملات سایبری و جاسوسی علیه دموکراسی‌های هر دو طرف اقیانوس اطلس استفاده کرده است. پکن مجموعه‌ای از سلاح‌ها -مطبوعات دوستانه، رشوه، حملات سایبری، تحریم‌های اقتصادی- برای خفه کردن انتقادات و ایجاد اختلاف در تایوان و دیگر جوامع لیبرال استفاده کرده است. نوآوری در زمینۀ فناوری، جنگ سیاسی را تشدید می‌کند: حالا مسکو و پکن می‌توانند از اطلاعات اشتباهی که توسط هوش مصنوعی تولید می‌شوند علیه دشمنان دموکرات‌شان استفاده کنند.

سوم، جنگ برای برتری در زمینۀ فناوری داغ شده است. یک نسل پیش، برتری فناوری آمریکا بر همه چیز حکم می‌راند. اوضاع دیگر آنقدرها یک طرفه نیست.

چین گام‌های بزرگی را در زمینۀ سلاح‌های سایبری و موشک‌های هایپر سونیک برداشته است. این کشور سرمایه‌گذاری‌های عظیمی را در هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و دیگر فناوری‌هایی داشته که انقلاب صنعتی چهارم نامیده می‌شوند. در سرتاسر تاریخ، رقابت‌های ژئوپلیتیک، رقابت‌هایی در زمینۀ فناوری بوده‌اند. اگر چین بر فناوری‌های نوظهور کلیدی سلطه داشته باشد، شاید بر این عصر مسلط شود.

این مسئله به این معنی است که با ورود رقبای ژئوپلیتیک، سیاست‌های صنعتی ماندنی هستند و دور بخش‌های استراتژیک، از نیمه‌هادی‌ها تا انرژی پاک، حصارهای محافظتی کشیده خواهد شد. همچنین به این معنی است که جنگ اقتصادی رایج خواهد شد و هر دو کشور با استفاده از یارانه، کنترل صادرات، کاهش سرمایه‌گذاری، تعرفه و سایر ابزارها برای شتاب بخشیدن به نوآوری و عقب نگه داشتن رقبا استفاده خواهند کرد.

چهارم، رقابت تمام عیار در حال کشتن ابتکارات مربوط به حل مشکل جهانی است. چالش‌های فراملی جدی‌تر می‌شوند اما تنش‌های ژئوپلیتیک مانع همکاری ایالات متحده و چین در زمینۀ مسائلی، از کووید تا تغییرات اقلیمی، شده‌اند. قدرت‌های بزرگ حتی در زمینۀ باز نگه داشتن مسیرهای تجاری حیاتی هم توان همکاری با یکدیگر را ندارند.

زمانی چین و ایالات متحده برای سرکوب دزدان دریایی سومالی با هم کار می‌کردند. اما حالا پکن با شبه‌نظامیان حوثی همکاری می‌کند که در دریای سرخ و خلیج عدن ناامنی مشغول عملیات هستند. در سال‌های پیش رو، انتظار داشته باشید هنجارهای ظاهراً بنیادینی مثل آزادی دریانوردی، مناقشه برانگیزتر شود. و انتظار داشته باشید همکاری برای حل مشکلات فراملی، از تغییرات اقلیمی تا مدیریت فناوری‌های پیشرفته، در میان گروه‌های کشورهای هم‌نظر -مانند گروه 7- اتفاق بیفتد نه فراتر از آنها.

چین خاورمیانه

پنجم، در میان جنگ‌های سرد، جنگ‌های فناوری و جنگ‌های تجاری، سایۀ جنگ واقعی گریزناپذیر شده است. اوکراین، در بزرگ‌ترین درگیری اروپا از سال 1945 تا کنون، در هم کوبیده می‌شود. خاورمیانه با چندین درگیری مرتبط با یکدیگر به هم ریخته است. تعداد کلی جنگ‌های کشور علیه کشور بیشتر از هر زمان دیگری در دهه‌های اخیر است. انتظار هم نداشته باشید که این روند به زودی تغییر کند.

جنگ اوکراین هر جوری که تمام شود، در آخر آن روسیه نیروی نظامی با تجربه، اقتصادی بسیج شده و کینه‌ای بسیار عظیم علیه غرب خواهد داشت. ایران به برنامه هسته‌ای را گسترش می‌دهد و این مسئله باعث افزایش فعالیت‌هایش در خاورمیانه خواهد شد.

چین غذا و انرژی جمع می‌کند؛ دست به تولید انبوه کشتی، هواپیما و مهمات زده است؛ و می‌کوشد برتری‌اش در اقیانوس آرام را شدت بخشد. نقاط مهمی، از جزایر سنکاکو تا  آب‌سنگ توماس شول دوم، می‌توانند حکم ماشۀ رویایی چین و آمریکا را داشته باشند.

ثبات در نظام بین المللی ارتباط نزدیکی با ثبات مناطق کلیدی اوراسیا داشته است: اروپا، خاورمیانه و شرق آسیا. جنگ یا تهدید جنگ بر هر سه منطقه سایه افکنده است.

این ویژگی آخر، باعث می‌شود به یک مسئله بیشتر توجه کرد: آمریکایی هنوز قدرتمند اما کمتر قابل اتکا. مزیت‌های اقتصادی و نظامی ایالات متحده نقشی مهم دارند و تعهدات آمریکا بخش جدایی‌ناپذیری از جهانی آرام است. در زمانی که بسیاری از کشورهای غربی با فلج یا عدم ثبات سیاسی، یا ترکیبی از این دو، مواجه‌اند، مسائل داخلی آمریکا هم می‌توانند به شکل منحصر به فردی آسیب‌زننده به آن‌ها باشند.

در کوتاه‌مدت دومین دورۀ ریاست‌جمهوری ترامپ ممکن است باعث تضعیف اتحادهای ایالات متحده و تحریک کشورهای خط مقدمی مانند لهستان یا کرۀ جنوبی به ساخت سلاح‌های هسته‌ای خودشان شود -یا دورۀ ریاست‌جمهوری جانشین هم‌حزبی بایدن که در آن آمریکا تحت رهبری فرماندۀ کل قوای در حال افولی خواهد بود. اما مشکلات عمیق‌تر از این هستند.

پشت سر ترامپ، مسئله بزرگ‌تر جنبش «اول آمریکا» قرار دارد که صرفاً می‌خواهد جهان را به حال خودش بگذارد. پشت سر جانشین هم‌حزبی بایدن، شکل احتمالاً قدرتمندی از نوانزواگری مترقی قرار دارد. از همین رو، بنیان‌های سیاسی بین المللی‌گرایی آمریکایی ناپایدارند. افزایش قطبی شدن و تنش‌های داخلی می‌توانند حواس ایالات متحده را پرت کند و حتی این کشور را سرگرم مشکلات داخلی‌اش نگه دارند -با افزایش نوسان‌های جهانی، بهای حواس‌پرتی هم بیشتر می‌شود.

جنگ جهانی سوم؟

عصرهای آشفتگی می‌توانند پایان‌های خوشی داشته باشند. جنگ سرد، نظم بین المللی لیبرال را به وجود آورد که نهایتاً باعث آزادی، صلح و رفاهی شد که بشریت هرگز تجربه نکرده بود. امروز، واقع‌گرایی نباید مترادف ناامیدی باشد، چون دولت‌های دموکراتیک هنوز مزایای بلندمدتی نسبت به دشمنانشان دارند، از جمله نهادهای حکمرانی آزادشان. اما برای رهبران سیاسی و تجاری، حرکت در این عصرِ تکه تکه شدن، نیازمند به یاد داشتن همیشگی اصول بنیادین است.

ارتش چین

نخست، هیچ بازگشتی به وضعیت «عادی» وجود نخواهد داشت. بحران‌های امروز در اوکراین، خاورمیانه و دیگر نقاط مهم، اتفاقاتی عجیب و غریب نیستند. نشانه‌های تغییراتی عمیق و در جریانی هستند که ریتم‌های بنیادین امور جهانی را تغییر می‌دهند.

بحران‌های به‌خصوصی شاید بیایند و بروند؛ تنش‌های به خصوصی شاید افزایش بیابند یا کم شوند. اما رهبران حکمرانی و تجاری باید آمادۀ عصری از شور، رقابت و درگیری همیشگی باشند. سطوح خطر، از لحاظ اقتصادی و استراتژیک، در سال‌های پیش رو افزایش خواهند یافت.

دوم، نمی‌شود همه چیز را با هم داشت. پس از جنگ سرد، ایالات متحده و متحدانش از جهانی لذت بردند که با بهایی اندک، شدیداً با منافع و ارزش‌هایشان سازگار بود. شرکت‌های چند ملیتی می‌توانستند از کارآیی‌های جهانی‌سازی استفاده کنند و نگرانی چندانی بابت فراز و نشیب‌های سیاست‌های جهانی نداشته باشند. امروز، هیچ یک از این رویکردها پایدار نیستند.

همانطوری که رهبرانی که در ماه جاری در نشست ناتو شرکت کردند می‌توانند گواهی دهند، در حالی که قدرت‌های خودکامه فعال شدند، بهای امنیت ملی و محافظت از ارزش‌های دموکراتیک در حال افزایش است. در همین حال، شرکت‌های غربی که باید انتخاب کنند پس از حملۀ روسیه به اوکراین در روسیه بمانند یا نه -یا به این فکر می‌کنند که در صورت حملۀ چین به تایوان چطور از دارایی‌ها، فعالیت‌ها و اعتبارشان محافظت کنند- با دوراهی‌های دشواری برای فعالیت در فضای گلخانه‌ای رو به رو هستند که می‌تواند بدتر شود.

سوم، بدترین احتمال را جدی بگیرید. مقامات دولت‌ها نه تنها باید احتمال درگیری ایالات متحده و روسیه یا ایالات متحده و چین را جدی بگیرند -هر چقدر هم که فاجعه‌آمیز به نظر بیاید- بلکه باید احتمال یک جنگ جهانی را هم در نظر بگیرند که در آن یک دفعه درگیری‌های متفاوتی آغاز می‌شود. شرکت‌های بین المللی هم باید با سناریوهایی دست و پنجه نرم کنند که تا همین چند وقت پیش عجیب و غریب به نظر می‌رسید.

اگر دیگران هم از سنتی که حوثی‌ها بنیان گذاشته‌اند پیروی کنند و امنیت مسیرهای دریایی حیاتی به خطر بیفتند چه اتفاقی می‌افتد؟ چگونه ممکن است فعالیت‌شان تحت تأثیر جنگ چین و آمریکایی قرار بگیرد که جدایی این دو کشور را خشن‌تر، سریع‌تر و گسترده‌تر از چیزی کند که هر کسی تصورش را می‌کند؟ می‌توانیم امیدوار باشیم که این وضعیت‌ها گذرا نیستند. اما دست و پنجه نرم کردن با آنهاست که باعث ایجاد انعطاف‌پذیری نظامی یا فکری می‌شود که باید در جهانی پرآشوب شکوفا شود.

چهارم، همانطور که نمی‌توان ژئوپلیتیک و ژئواکانومیک را از هم جدا کرد، لازم است در دانش جدید سرمایه‌گذاری کرد. در دولت، امنیت ملی دیگر تحت سلطۀ دیپلمات‌ها و خوره‌های دفاع نیست. فهم الگوهای سرمایه‌گذاری، نقاط مهم مالی و فناوری و بخش تصمیم‌گیر خصوصی برای دوام آوردن در رقابت مدرن حیاتی شده است. بخش خصوصی به نوبۀ خود در حال ورود به لحظه‌ای است که در آن بی‌سوادی ژئوپلیتیک به معنی سهل‌انگاری است چرا که فقط چند شرکت در برابر اختلالات -یا فرصت‌های- ناشی از رقابت‌های ملی در امانند.

این مسئله به گزارۀ آخر مربوط است: جنبۀ مثبت ناملایمات را پیدا کنید. بله، جهان به جای بدتری تبدیل می‌شود. اما یک عصر گسستگی، فرصت‌هایی را به وجود می‌آورد تا ارتباطات عمیق‌تری را با کشورهای هم‌فکر به وجود آورد، تا افزایش تاریخی نوآوری در فناوری‌ها را به وجود بیاورد و نشان دهد که هنوز هم جوامع لیبرال می‌توانند بهتر از جوامع نالیبرال عمل کنند.

به همین ترتیب، فرصت‌هایی را برای شرکت‌ها به وجود می‌آورد تا زنجیره‌های تأمین منعطف‌تری به وجود بیاورند؛ تا از مزایای سیاست صنعتی جدید بهره‌مند شوند؛ و همکاری قوی‌تری با دولت ایالات متحده داشته باشند که شدیداً نیازمند خلاقیت و نوآوری بخش خصوصی است تا بر مجموعه‌ای تازه از چالش‌های اقتصادی، اطلاعاتی و نظامی فائق بیاید.

ما در فاز آغاز یک عصر جنجالی بی‌رحم هستیم. وظیفه داریم بیشترین تا حد ممکن از آن استفاده کنیم.