پادکست «با ضیا» روز دوشنبه سوم آذر 1404 میزبان دکتر صادق‌الحسینی اقتصاددان، در برنامه‌ای با عنوان «دولت جیب مردم را چگونه خالی می‌کند؟» بود. در برنامۀ مذکور مسائل گوناگونی مطرح شدند که هریک از آن‌ها جای نقد و بررسی دارند. از میان این مسائل اما اشتراک‌گذاری بخشی حدوداً دو دقیقه‌ای در شبکۀ اجتماعی ایکس واکنش‌های فراوانی را عمدتاً از سوی هواداران یک طیف سیاسی و فکری مشخص برانگیخت؛ واکنش‌هایی که کم‌وبیش به‌طور کامل محدود می‌شوند به تمسخر، اعلام بی‌سوادی طرف مقابل، کلی‌گویی‌هایی در مورد علم اقتصاد و مکاتب آن و در موارد انگشت‌شماری هم طرح ایرادهای ناوارد که این یادداشت می‌تواند پاسخی به آن‌ها باشد. این موضوع بهانه‌ای شد تا در اینجا قدری بیشتر پیرامون مفهوم تورم به کنکاش بپردازیم.

تورم؛ سیاست مالی دولت

صادق‌الحسینی در آن بخش مورد اشاره از برنامه یک وضعیت اقتصادی فرضی را مثال می‌زند که در آن کل پول در جریان یک کشور برابر ده هزار تومان و کل کالاهای موجود در بازار آن کشور نیز عبارت از دو سیب و دو پرتقال باشند. فرض می‌کنیم در یک نقطۀ زمانی معین قیمت سیب از قرار دانه‌ای 3 هزار تومان و قیمت پرتقال از قرار دانه‌ای 2 هزار است. باز فرض می‌کنیم در نقطۀ زمانی دیگری در آینده بر اثر آفت‌زدگی به‌جای دو عدد سیب، تنها یک عدد سیب تولید شود. در این شرایط تازه به علت افت عرضۀ سیب و نگرانی مصرف‌کنندگان فرض می‌کنیم قیمت سیب تا مبلغ 8 هزار تومان افزایش یابد. برای سادگی درک موضوع دو وضعیت را ازاین‌قرار در نظر بگیریم:

وضعیت پیش از آسیب‌دیدگی ساختار تولید:

• دو عدد پرتقال هریک 2 هزار تومان؛

• دو عدد سیب هریک 3 هزار تومان.

وضعیت پس از آسیب‌دیدگی ساختار تولید:

• دو عدد پرتقال هریک 1 هزار تومان؛

• یک عدد سیب 8 هزار تومان.

به نظر می‌رسد هدف از ذکر این مثال توضیح ارتباط حجم پول با تورم بود. وقتی مقدار پول و اعتبار ثابت باشد، تورم نخواهیم داشت؛ و ازآنجایی‌که مقدار پول و اعتبار موجود در یک اقتصاد مستقیماً به سیاست‌های دولت – در قالب بانک مرکزی – باز می‌گردد، پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که تورم پیامد تصمیمات مالی دولت است. ازلحاظ تاریخ اندیشۀ اقتصادی نظریاتی که ارتباط مستقیم میان حجم پول و اعتبار با تورم را منکر می‌شدند، اساساً هدفشان آسان ساختن کار دولت در خلق فزایندۀ پول، بی‌انضباطی مالی، اعطای اعتبارات مالی به خودی‌ها و ایجاد تورم بود.

مفهوم تورم؛ ابزاری برای توضیح سیاست مالی

طبیعتاً یک مثال ساده در بخشی از یک برنامۀ دوساعته که موضوع آن هم ارتباط مستقیمی با تورم نداشت، قرار نیست تمام جنبه‌های این پدیده را توضیح دهد؛ بااین‌وجود آیا مثال مذکور و تبیین ارائه‌شده از تورم نادرست بودند؟ پاسخ قطعاً خیر است. می‌توان با اطمینان گفت اغلب کسانی که نسبت به آن مثال واکنش منفی نشان دادند، درک درستی از معنای تورم ندارند. برای توضیح جنبۀ گسترده‌تری از موضوع بیایید قدری در همان مثال تغییر ایجاد کنیم.

این را که بر اثر افت عرضه تا چه میزان شاهد تغییر در قیمت‌ها خواهیم بود، نه ما بلکه بازار تعیین می‌کند. مثال‌ها صرفاً از جهت فهم آسان‌تر مطلب عنوان می‌شوند. فرض کنید در نقطۀ زمانی دوم در مثال بالا، یعنی زمانی که تولید سیب بر اثر آفت‌زدگی از دو عدد به یک عدد کاهش یافته است، قیمت سیب به‌واسطۀ کاهش عرضه به‌جای آنکه از 3 هزار تومان تا 8 هزار تومان افزایش یابد، تنها تا 4 هزار تومان افزایش یابد. در آن صورت قیمت هر یک از دو پرتقال موجود در بازار نه‌تنها افت نمی‌کند، بلکه برعکس می‌تواند از 2 هزار تومان قبلی به 3 هزار تومان افزایش یابد.

وضعیت پیش از آسیب‌دیدگی ساختار تولید:

• دو عدد پرتقال هریک 2 هزار تومان؛

• دو عدد سیب هریک 3 هزار تومان.

وضعیت پس از آسیب‌دیدگی ساختار تولید:

• دو عدد پرتقال هریک 3 هزار تومان؛

• یک عدد سیب 4 هزار تومان.

چنان‌که ملاحظه می‌شود ما در اینجا مثال را چنان تغییر دادیم که گویا ناقض موضعمان دربارۀ تورم است. در مثال ما هر دو کالای موجود در بازار افزایش قیمت را تجربه کرده‌اند. همین موضوع خود را در نرخ اعلام‌شدۀ تورم نیز بروز خواهد داد. آیا این امر نشان نمی‌دهد که تورم را تنها با حجم پول نمی‌توان توضیح داد؟ پاسخ ما بازهم منفی است. در این پاسخ دست‌کم دو نکته وجود دارند که می‌توان بسیار از آن‌ها آموخت؛ یکی در اقتصاد و دیگری در روش‌شناسی اقتصاد.

نخست اینکه مفهوم تورم ابزاری برای توضیح و درک پدیده‌ای است که در حوزۀ مالیه اتفاق می‌افتد. بدیهی است که بر اثر زمین‌لرزه، آفت، سیل یا بمباران زیرساخت‌های تولیدی آسیب ببینند – در مثال ما تولید دو سیب به تولید یک سیب کاهش یابد. وقتی ساختار تولید بر اثر عواملی غیراقتصادی آسیب می‌بیند، عرضه کاهش می‌یابد. وقتی عرضه کاهش می‌یابد، درحالی‌که جمعیت چندان کم نشده و تقاضا کماکان ثابت مانده است، قیمت کالاها نیز افزایش می‌یابند. کسی ادعا نمی‌کند که بازار نیروی اسرارآمیزی در اختیار دارد که با آن پیامدهای زمین‌لرزه، برخورد شهاب‌سنگ یا بمباران را خنثی می‌سازد؛ اما بازار آزاد و الزامات آن، از جمله پول سالم/خوب (Sound Money)، این توانایی را دارد که جلوی بروز آن دسته از بحران‌هایی را که از درون خود ساختار اقتصادی سرچشمه می‌گیرند بگیرد.

پیامد زمین‌لرزه را می‌توان با مهندسی قوی خنثی کرد. جلوی جنگ را می‌توان با سیاست عاقلانه گرفت. بیماری‌ها و آفت‌ها را می‌توان با ترکیبی از بهداشت و دارو مهار کرد؛ اما چرا علی‌رغم تمام این تمهیدات باز کالاها گران می‌شوند؟ چرا بی‌آنکه حادثۀ به خصوصی پیش آمده باشد، در شماری از کشورها کالاها و خدمات سریع‌تر از شماری دیگر از کشورها گران می‌شوند؟ البته تورم و به‌ویژه تورم شدید و طولانی‌مدت، به‌نوبۀ خود ساختار تولید را نیز مضمحل می‌گرداند. مجتمع‌های تولیدی و کسب‌وکارها تعطیل می‌شوند و بیکاری افزایش می‌یابد، درحالی‌که نه آفتی به مزارع زده، نه زیرساختی موردحمله قرار گرفته و نه گسلی زیر یک شهرک صنعتی فعال شده بود. مفهوم تورم می‌خواهد این پدیده را توضیح دهد.

بینشی روش‌شناختی

اشارۀ کوتاهی نیز به یک نتیجه‌گیری مهم دیگر از بحث، در حیطۀ روش‌شناسی علم اقتصاد داشته باشیم. نرخ تورم را نباید با خود پدیدۀ تورم یکسان گرفت. چنان‌که بالاتر اشاره کردیم، قیمت‌های جدید پس از آسیب دیدن ساختار تولید خود را در عدد اعلامی سازمانِ عهده‌دار محاسبۀ نرخ تورم – معمولاً بانک مرکزی - نشان می‌دهند. آیا این «دادۀ تجربی» نظریه‌ای را که بر روی پایه‌های منطقی بنا شده است ابطال می‌گرداند؟ پاسخ منفی است. اگر پاسخ کسی غیرازاین باشد، او عملاً مفهوم تورم را از موضوعیت می‌اندازد. ما در اینجا با دو پدیدۀ از اساس متفاوت روبه‌روییم:

پدیدۀ 1. ساختار تولید بر اثر رویدادهای طبیعی یا انسانی مانند زمین‌لرزه یا جنگ به‌طور گسترده آسیب می‌بیند. تولید و عرضۀ کالاها کاهش می‌یابند، درحالی‌که جمعیت کشور و تقاضا کاهش چندانی را تجربه نکرده است. کالاها گران می‌شوند؛

پدیدۀ 2. هیچ حادثه‌ای اتفاق نیفتاده است. تولید و عرضۀ کالاها در بعضی حوزه‌ها کاهش می‌یابد و در بعضی دیگر از حوزه‌ها چنان افزایش می‌یابد که بخشی از تولید هدر می‌رود. قیمت عمومی کالاها روبه افزایش می‌گذارند و گران می‌شوند.

مفهوم تورم پدیدۀ 2 را توضیح می‌دهد. اگر کسی اصرار داشته باشد که بر روی پدیدۀ 1 نام «تورم» بگذارد، ما با او بر سر نام‌گذاری مناقشه نخواهیم کرد؛ اما هیچ‌کس نمی‌تواند تفاوت بنیادین میان پدیده‌های متفاوت را منکر شود.