چه چیزی برای یک دیکتاتور، آسانتر از این است که جامعهای یکدست را رهبری کند؟
جامعهای که در آن فردیت و زندگی خصوصی وجود ندارد و تنها یک کل وجود دارد، یک توده. پیشوای این توده، در رهبری به چالشی برخورد نخواهد کرد و افراد، او را آینه تمام نمای خواستهها و توقعاتشان میبینند.
همچنین، این قدرت نیاز به یک آرمان دارد تا توده را به تبعیت توجیه کند؛ آرمانی که از یک ایدئولوژی شکستناپذیر خطاناپذیر بر میآید.
هانا آرنت، دو حکومت آلمان نازی و شوروی بلشویستی را، نمونههای برجستهای از چنین نظام های توتالیتری (تمامت خواه) میداند.
هیتلر و استالین، با آرمانگرایی، ایدئولوژی خود را تنها مسیر سعادت نشان میدادند و همچنین از همین طریق، به توده القا میکردند که منتقدان، موانع رسیدن به این آرمان تماما صحیح و خطاناپذیر هستند چرا که اگر باورها سست میشدند، توده از هم میپاشید.
پویا جبل عاملی در پادکست اکوپدیا، توضیح میدهد که در چنین جوامعی، چه ساز و کاری رخ میدهد که توده حاضر است خودش را فدای آرمانهای پیشوا کند.