جنگ فراگیر بعدی-۱
صدای پای یک سناریوی خطرناک؛ چرا دنیای امروز به جهان در آستانه جنگ جهانی دوم شبیه است؟
اکوایران: جنگ جهانی دوم تجمیع سه بحران منطقهای بود: تجاوز ژاپن در چین و آسیا و اقیانوسیه. تلاش ایتالیا برای امپراتوری در آفریقا و مدیترانه؛ و فشار آلمان برای هژمونی در اروپا و فراتر از آن.
به گزارش اکوایران، دوران پس از جنگ سرد، در اوایل دهه 1990، با چشم انداز فزایندهی صلح جهانی آغاز شد. سه دهه بعد، این دوران با خطرات فزاینده جنگ جهانی رو به پایان است. هال برندز، استاد برجسته روابط بینالملل در دانشگاه جانز هاپکینز در یادداشتی با عنوان «جنگ فراگیر بعدی» در نشریه فارن پالیسی، فضای جهانی و وقایعی که به جنگ جهانی دوم منجر شد را با وضعیت امروز جهان مقایسه میکند. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده است که در ادامه بخش اول آن را میخوانید:
ویرانگرترین تجربه جنگی نسلی
امروز، اروپا ویرانگرترین درگیری نظامی خود را در طول نسلها تجربه میکند. جنگ خونین در غره در حال کاشتن خشونت و بیثباتی در سراسر خاورمیانه است. شرق آسیا خوشبختانه درگیر جنگ نیست، اما در صلح هم نیست. چین برای همسایگان خود قلدری میکند و با سرعتی تاریخی قدرت نظامی جمع میکند. اگر بسیاری از مردم نمیدانند که جهان چقدر به ویران شدن با درگیریهای شدید و درهم تنیده نزدیک است، شاید به این دلیل است که فراموش کردهاند آخرین جنگ جهانی چگونه رخ داد.
وقتی به جنگ جهانی فکر میکنیم، معمولاً جنگ جهانی دوم به خاطر میآید -یا بخشی از جنگ که با حمله ژاپن به پرل هاربر در دسامبر 1941 و اعلام جنگ متعاقب آدولف هیتلر علیه آمریکا آغاز شد. پس از آن درگیری به یک مبارزه واحد و همهجانبه بین اتحادهای رقیب در یک میدان جنگ جهانی بدل شد. اما جنگ جهانی دوم با سه رقابت برای برتری، در مناطق کلیدی جهان آغاز شد که از اروپا تا آسیا-اقیانوسیه امتداد داشتند - رقابتهایی که در نهایت به اوج رسیدند و ادغام شدند. تاریخ این دوره جنبههای تاریکی از وابستگی استراتژیک متقابل را در دنیایی جنگزده نشان میدهد. همچنین تشابهات نگرانکنندهای با وضعیتی دارد که واشنگتن در حال حاضر با آن مواجه است.
یک سناریوی وحشتناک
ایالات متحده مانند زمان جنگ جهانی دوم با یک اتحاد رسمی از دولتهای متخاصم روبرو نیست. احتمالاً شاهد تکرار سناریویی که در آن قدرتهای استبدادی بخشهای عظیمی از اوراسیا و مناطق ساحلی آن را فتح میکنند، نخواهد بود. با این حال، در حالی که جنگها در اروپای شرقی و خاورمیانه در جریان است، و روابط بین دولتهای تجدیدنظرطلب آشکارتر شده است، تنها چیزی که لازم است تا سناریوی وحشتناک دیگری رقم بخورد درگیری در آبهای مورد مناقشه غرب اقیانوس آرام است- سناریویی که در آن مبارزات منطقهای شدید و مرتبط با هم بر نظام بینالملل غلبه میکند و بحرانی برای امنیت جهانی ایجاد میکند که از سال 1945 دیده نشده است. جهانی در معرض خطر، میتواند به جهانی در حال جنگ تبدیل شود. و البته که ایالات متحده به هیچ عنوان برای این چالش آماده نیست.
جنگ جهانی دوم با دو جنبه منحصر به فرد مشخص میشود. اول، آمریکا بسیار دیر وارد جنگ شد -بیش از دو سال پس از اینکه هیتلر با حمله به لهستان اروپا را لرزاند، و بیش از چهار سال پس از اینکه ژاپن جنگ اقیانوس آرام را با حمله به چین آغاز کرد. دوم، ایالات متحده به طور همزمان در هر دو تئاتر به مبارزه پیوست. بنابراین، جنگ جهانی دوم از لحظه ورود آمریکا به آن جهانی شد. از دسامبر 1941 به بعد، درگیری که در آن یک ائتلاف چندقارهای به نام متفقین با ائتلاف چندقارهای دیگر، متحدین، در چندین جبهه میجنگید. (استثنا این بود که اتحاد جماهیر شوروی از سال 1941 تا 1945 با ژاپن در صلح باقی ماند.) این یک جنگ جهانی در کاملترین و جامعترین معنای آن بود. با این حال، وحشتناکترین درگیری تاریخ به این شکل آغاز نشد.
تجمیع بحرانها
جنگ جهانی دوم تجمیع سه بحران منطقهای بود: تجاوز ژاپن در چین و آسیا و اقیانوسیه. تلاش ایتالیا برای گسترش امپراتوری در آفریقا و مدیترانه؛ و فشار آلمان برای هژمونی در اروپا و فراتر از آن. از جهاتی، این بحرانها از ابتدا به هم مرتبط بودند. هر کدام کار یک رژیم خودکامه با میل به زور و خشونت بود. هر کدام شامل تلاشی برای تسلط در یک منطقه مهم جهانی بود. با این حال، این از ابتدا یک درگیری کلان یکپارچه نبود.
قدرتهای فاشیستی در ابتدا وجه اشتراک چندانی نداشتند جز حکومتداری غیرلیبرال و میل به درهم شکستن وضعیت موجود. در واقع، نژادپرستی ایدئولوژی فاشیستی، میتوانست علیه انسجام این گروه عمل کند: هیتلر زمانی ژاپنیها را به عنوان «نیمهمیمونهای لاکی» مورد تمسخر قرار میداد. و اگرچه این کشورها، از سال 1936 یک سری پیمانهای امنیتی را امضا کردند، اما تا اواخر دهه 1930 آنها اغلب رقیب یکدیگر بودند. آلمان هیتلری و ایتالیای نخست وزیر بنیتو موسولینی در بحرانهای مربوط به اتریش در سال 1934 و اتیوپی در سال 1935 مقابل هم قرار داشتند. به تدریج بحرانهای منطقهای با هم ادغام شدند و ائتلافهای رقیب به دلیل عواملی که ممکن است امروزه آشنا به نظر برسد، منسجم شدند.
اولاً، در کنار اهداف خاص - و گاه متضادشان، قدرتهای فاشیستی شباهت اساسیتری داشتند. همه به دنبال یک نظم جهانی دگرگون شده بودند، که در آن قدرتهای «نا دارا» از طریق تاکتیکهای مرگبار امپراتوریهای وسیعی را ایجاد میکنند - و در آن رژیمهای استبدادی از دموکراسیهای منحط پیشی میگیرند. وزیر خارجه ژاپن در سال 1940 اعلام کرد: «در نبرد بین دموکراسی و تمامیت خواهی، دومی . . . بدون تردید پیروز خواهد شد و جهان را کنترل خواهد کرد.» یک همبستگی اساسی ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک در بین حکومتهای استبدادی جهان وجود داشت که آنها را در طول زمان به هم نزدیکتر کرد.
دوم، جهان دچار شکل نامطلوبی از وابستگی متقابل شد که در آن بی ثباتی در یک منطقه بی ثباتی را در منطقهای یگر تشدید میکرد. حمله ایتالیا به اتیوپی در سال 1935 با تحقیر جامعه ملل و نشان دادن این که تجاوز میتواند جواب دهد، راه را برای نظامیسازی مجدد راینلند توسط هیتلر در سال 1936 هموار کرد. سپس آلمان در سال 1940 با درهم شکستن فرانسه، انگلستان را در آستانه درگیری قرار داد و فرصت طلایی برای پیشروی ژاپن در جنوب شرق آسیا ایجاد کرد. تاکتیکهای خاص نیز از یک منطقه به منطقه دیگر منتقل میشدند. به عنوان مثال، استفاده نیروهای ایتالیایی از ترور از هوا در اتیوپی، منجر به استفاده از این تاکتیک توسط نیروهای آلمانی در اسپانیا و نیروهای ژاپنی در چین شد. از همه مهمتر، چالشهای فراوانی که برای نظم موجود وجود داشت، مدافعان آن را سرگردان و ناتوان کرد: بریتانیا مجبور بود در بحرانهای اتریش و چکسلواکی در سال 1938 با احتیاط با هیتلر برخورد کند، زیرا ژاپن داراییهای امپراتوری آن را در آسیا تهدید میکرد و خطوط حیاتی مدیترانهاش در مقابل ایتالیا آسیب پذیر بود.
این دو عامل به عامل سوم کمک کردند و آن این بود که شدت تجاوزکاریها جهان را قطبی کرده و آن را به اردوگاههای رقیب تقسیم کرد. در اواخر دهه 1930، آلمان و ایتالیا برای حمایت متقابل از یکدیگر در برابر دموکراسیهای غربی که ممکن بود تلاش کنند جاهطلبیهای آنها را خنثی کنند، متحد شدند. در سال 1940، ژاپن به این امید به این اتحاد پیوست که ایالات متحده را از دخالت در توسعهطلبی خود در آسیا بازدارد. این سه کشور از طریق طرحهای متعدد تجدیدنظرطلبی منطقهای خود، اعلام کردند که «نظم جدیدی از چیزها» را در جهان ایجاد خواهند کرد.
این پیمان سه جانبه جدید در نهایت منجر به بازدارندگی از روزولت نشد، بلکه همانطور که در سال 1941 نوشت، او را متقاعد کرد که «خصومتها در اروپا، آفریقا و آسیا همگی بخشهایی از یک درگیری جهانی واحد هستند». در واقع، با منسجم شدن متحدین و تشدید تجاوزات آنها، به تدریج مجموعه وسیعی از کشورها را وادار به تشکیل یک ائتلاف رقیب کرد که مصمم به خنثی کردن این برنامهها بودند. هنگامی که ژاپن به پرل هاربر حمله کرد و هیتلر علیه واشنگتن اعلام جنگ کرد، ایالات متحده وارد درگیری در اروپا و اقیانوس آرام شد و این درگیریهای منطقهای را به یک نبرد جهانی تبدیل کرد.
گذشته همان حال است
شباهتهای میان این عصر پیشین و حال قابل توجه است. امروزه، همانند دهه 1930، نظام بین الملل با سه چالش شدید منطقهای مواجه است. چین به عنوان بخشی از کارزار خود برای بیرون راندن ایالات متحده از غرب اقیانوس آرام – و شاید تبدیل شدن به قدرت برتر جهان- به سرعت در حال تجمیع قدرت نظامی است. جنگ روسیه در اوکراین پردهای مرگبار از تلاشهای طولانی مدت این کشور برای بازپس گیری برتری خود در اروپای شرقی و فضای شوروی سابق است. در خاورمیانه، ایران و گروههای متحدش در رقابتی منطقهای علیه اسرائیل، پادشاهیهای خلیج فارس و ایالات متحده هستند. بار دیگر، مشترکات اساسی که دولتهای تجدیدنظرطلب را به هم پیوند میدهد، شکل حکومت و نارضایتی ژئوپلیتیکی است. در این مورد، تمایل آنها شکستن نظم تحت رهبری ایالات متحده است که آنها را از عظمتی که میخواهند محروم میکند. پکن، مسکو و تهران قدرتهای جدید «نا دارا» هستند که با «داراها» مبارزه میکنند: واشنگتن و متحدانش.
دو تا از این درگیریها تا کنون داغ شده است. جنگ در اوکراین همچنین یک درگیری نیابتی بین روسیه و غرب است. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، برای مبارزه طولانی و سختی که میتواند سالها طول بکشد، آماده میشود. حمله حماس به اسراییل در اکتبر منجر به درگیری شدیدی شد که باعث سرریز خشونت در این منطقه حیاتی شده است. در غرب اقیانوس آرام و شرق آسیا، چین همچنان عمدتاً به زور و اجبار بدون جنگ متکی است. اما با تغییر موازنه نظامی در نقاط حساسی مانند تنگه تایوان یا دریای چین جنوبی، پکن گزینههای بهتر – و شاید اشتهای بیشتری – برای تجاوز خواهد داشت.
متفقین و متحدین
ادامه دارد...
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
دستور کار جدید کاخ سفید؛ ترامپ راه پوتین را از تهران جدا میکند؟
-
پیام موشکی پوتین به غرب: در جنگ دخالت نکنید!
-
پیامدهای پاسخ فوری تهران به قطعنامه آژانس
-
توئیت جدید علی لاریجانی؛ شروط اصلی ایران برای مذاکره با آمریکا
-
عزل فرماندار بندر انزلی در پی توهین به اصحاب رسانه؛ ماجرا چه بود؟
-
پیش بینی بورس فردا 4 آذر ماه 1403/ بهار بازار بورس اوراق بهادار تهران در پاییز 1403
-
اعلام رسمی قیمت جدید محصولات سایپا/ بیشترین افزایش قیمت متعلق به کدام خودرو بود؟
-
پاس گل روسیه سوخت
-
معافیت مالیات دیگری برای کارگران